به گزارش اصفهان زیبا؛ هنرمندان فلسطینی به دلیل شرایط ویژهای که همواره در حال دستوپنجه نرمکردن با آن هستند، همانند دیگر اقشار جامعه برای دفاع از آرمان رهایی قدس مبارزه میکنند.
تصور کنید اهل جایی هستید که شبانهروز تحت محاصره است و هرلحظه امکان دارد عدهای شما را به جرم زندهبودن به گلوله ببندند! بدون شک در چنین شرایطی نمیتوان به یاد مرگ و قبر نبود.
شخصیت هنرمندان فلسطینی نیز همواره با این شرایط جنگی گره خورده است. آنها ساکن دیاری هستند که سالهاست به چنگ بیگانگان افتاده است. در فلسطین کسی نمیتواند سیاست را از زندگی مردمش جدا کند. هیچ هنرمندی نیست که بیتوجه به محاصره و کشتار هموطنانش به کار بپردازد.
در فلسطین، حتی شعرهای عاشقانه هم گوشهای از فرهنگ مقاومتاند! اگر به نقاشیها، موسیقی، اشعار و قابهای خلقشده به دست هنرمندان فلسطینی نگاه بیندازید، پی میبرید که گفتن از آزادی، رهایی، شهادت و قدس، عادت همیشگی آنهاست… .
ناجی العلی، کاریکاتوریست مشهور فلسطینی بود که آثار ماندگاری را با موضوع مقاومت مردم فلسطین به تصویر کشید. ناجی کودکیاش را میان جنگ و آوارگی حاصل از آن سپری کرد.
ناجی العلی در ۱۹۳۷ در روستای «الشجره» در حدفاصل شهر طبریا و ناصره فلسطین متولد شد. ده سال بعد، همراه خانوادهاش به اردوگاهی در جنوب لبنان پناه برد و پس از مدتی از آنجا رانده شد.
او مدتی را در اسارت صهیونیستها سپری کرد و از همان موقع به خلق آثار تصویری علاقه نشان داد. بسیاری از مردم جهان ناجی العلی را با کاریکاتور «حنظله» میشناسند.
کاراکتر حنظله، نماد یک کودک ۱۰ساله فلسطینی است که پس از خلق آن، به امضای همیشگی ناجی العلی در همه آثارش تبدیل شد؛ درواقع میتوان گفت کاراکتر «حنظله»، تصویری از سالهای آوارگی خود اوست که آن را بهعنوان نماد نوجوانان فداکار دیار خود خلق کرد؛ همچنان که خودش نیز درباره حنظله گفته است: «حنظله، نوجوان پابرهنه، نماد دوران کودکی خودم بود. او در سنینی بود که من مجبور شدم فلسطین را ترک کنم و امروز ازنظر احساسی، هنوز آن سن را دارم. اگرچه همه حوادث، ۳۵ سال پیش اتفاق افتاده است، اما جزئیات آن مرحله از زندگیام هنوز بهطور کامل در ذهنم حاضرند. احساس میکنم که میتوانم هر شاخ و برگ، هر سنگ، هر خانه و هر درختی را که در زمان کودکی در فلسطین پشت سر گذاشتم، به یاد بیاورم و احساس کنم. این موجود (حنظله) که من خلق کردم، پس از من پایان نمییابد. شاید اغراق نکردهام اگر بگویم من پس از مرگ نیز از طریق او راهم را ادامه خواهم داد.»
ناجی العلی را میتوان نماد هنرمند رزمندهای دانست که هیچگاه به قدس و آرمان رهایی آن پشت نکرد. او کاریکاتورهای مشهوری را خلق کرد که هرکدام، برابر با ضربهای مهلک به چهره جهانی صهیونیستها بود. او در طول زندگی هنری خود، نزدیک چهلهزار کاریکاتور منتشر کرد.
شاید عنصری که هنرمندانی مانند ناجی العلی را با سایر افراد فعال در زمینههای هنری متفاوت ساخته، شجاعت است. خلق آثار هنری مانند کاریکاتور حنظله چیزی نیست که هرکس از پس آن بربیاید.
ناجی درباره اعتقاد و باور قلبی خود میگوید: «من تلاشی را آغاز کردم برای بیان دیدگاههای سیاسی خودم؛ نگرانیهایم، غم و غصههایم، از طریق کشیدن کاریکاتور روی دیوار به نتیجه میرسید. من همیشه مطمئن بودم که قلمم را با خودم دارم؛ حتی زمانی که برای زندانیشدن دستگیر میشدم؛ اگر انگشتان دستانم را قطع کنند، با انگشتان پاهایم طراحی خواهم کرد. در این زمان احساس کردم کاریکاتور بهترین وسیله برای بیان نظراتم است. کاریکاتور تنها یک اعلامیه نیست؛ بلکه وظیفه دارد تشویق کند و بشارت دهد. بشارت دهد از آینده و آرزوها را بیان کند. تنها خط قرمز در برابر طراحی من، تسلیم در برابر اسرائیل بوده و “حنظله” نماد تلخیهای آغاز راه است.»
ناجی العلی در مسیر پرفرازونشیب زندگی خود، با شخصیتی آشنا میشود که سبک و روش طراحیهای او را متحول میسازد. «مسعود مهرابی» همان شخصیتی است که رفاقتش با ناجی العلی موجب تأثیرگذاری بر آثار یکدیگر شد.
مهرابی هنرمند مشهور ایرانی است که در عرصه کاریکاتور کتابهای «نردبانهای بیبام» و «میان سایهروشن» را منتشر کرد. رفاقت مهرابی و ناجی، پیوند ناگسستنی بین سبک کاریکاتور ایران و فلسطین برقرار ساخت؛ رفاقتی که تا آخرین لحظه و هنگام شهادت ناجی العلی نیز ادامه یافت.
ناجی در چهارم جولای ۱۹۸۷ کاریکاتوری با عنوان «مطلوب حیاً أو میتاً» (متهم خواهی ماند! مرده باشی یا زنده) منتشر کرد و هجده روز بعد، در یکی از خیابانهای لندن ترور شد تا در ۵۰سالگی به شهادت برسد.
مهرابی درباره دوستی و آشنایی خود با ناجی العلی میگوید: «آشنایی ما به دوستی تبدیل شد و دوستی ما تا زمان شهادتش، با نامهنگاری و تبادل آثار ادامه یافت. این ارتباط باعث شد از کارهای یکدیگر تأثیر بپذیریم. او بعد از بازگشت از تهران، برای ایجاد سایهروشن در کارهایش به جای آبمرکب که سبکش بود، هاشور را جایگزین کرد و من هم از آبمرکب استفاده کردم.»
سرانجام، مسعود مهرابی، کاریکاتوریست و نویسنده ایرانی، در بامداد ۱۰ شهریور ۱۳۹۹ به دلیل سکته قلبی درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشتزهرا در کنار محمدعلی کشاورز به خاک سپرده شد.