حجت‌الاسلام محمد قطبی در گفت‌وگو با «اصفهان زیبا»:

ظرفیت‌های مغفول در احیای فضای شهر

در اصفهان ما، اماکن متعددی یافت می‌شود که می‌توانند هرکدام نقطه‌ثقلی برای احیا و هویت‌بخشی به فضای شهر باشند؛ ولی متأسفانه به علت غرق‌بودن در این نعمت‌ها از آن‌ها غافلیم.

تاریخ انتشار: 12:55 - دوشنبه 1402/08/29
مدت زمان مطالعه: 7 دقیقه
ظرفیت‌های مغفول در احیای فضای شهر

به گزارش اصفهان زیبا؛ امروزه پیشرفت فضای شهرها را عموما با میزان توسعه‌یافتگی آن‌ها می‌سنجیم و طبیعتا هنگامی‌که سخن از توسعه می‌رود، نظر به بیمارستان و خیابان و بازار و ترافیک شهر می‌شود؛ اما حیات شهر به احساس تعلق و آرامش و آزادی شهروندان و خروج آن‌ها از روزمرگی در فضای شهر مرتبط است.

در اصفهان ما، اماکن متعددی یافت می‌شود که می‌توانند هرکدام نقطه‌ثقلی برای احیا و هویت‌بخشی به فضای شهر باشند؛ ولی متأسفانه به علت غرق‌بودن در این نعمت‌ها از آن‌ها غافلیم.

به این منظور، با حجت‌الاسلام محمد قطبی، رئیس و مدیر اسبق دفتر تبلیغات اسلامی و اداره ارشاد اسلامی اصفهان به گفت‌وگو پرداختم.

برای درک بهتر ظرفیت‌های مغفول شهر و به‌خصوص قبرستان تخت‌فولاد در راستای احیای فضای شهری، باید از چه زوایایی به مسئله نگاه کرد؟

از چند زاویه می‌توان به تخت‌فولاد پرداخت: 1. این قبرستان، قبرستان تاریخی شیعیان است که برخی مدعی‌اند بعد از وادی‌السلام نجف، اینجا بزرگ‌ترین منطقه دفن مشاهیر شیعه است؛ 2. از طرف دیگر، گلستان شهداست که ترکیبی از علما و شهدا را ما در تخت‌فولاد می‌بینیم. 3. بخشی از تاریخ تمدن شهر اصفهان در آنجاست.

وقتی می‌خواهیم اصفهان قدیم را مطالعه کنیم، می‌بینیم که محدوده کنار تخت‌فولاد اصفهان قدیم را شکل می‌داده است: از شمال به سی‌وسه‌پل و از جنوب به زمین‌های ارتش (قسمت مهمی از تخت‌فولاد آن‌طرف خیابان است و هنوز داخل زمین‌های ارتش قبر پیدا می‌شود) و از شرق به خیابان بزرگمهر و از غرب تا خیابان ملک. تخت‌فولاد در وسط و متن اصفهان قدیم است.

تخت‌فولاد در چه تاریخی در وسط شهر قرار داشته است؟ با اطلاعاتی که در دست داریم، در زمان صفویه تقریبا قبرستان در حومه شهر قرار داشته است.

بله، اصفهان ادوار مختلفی داشته است. اصفهان قدیم در آن منطقه بوده. بعدا ابنیه‌ای که می‌خواستند بسازند، چون‌که دیگر در شهر جایی نبوده، محدوده شهر را گسترش می‌دادند. اگر بخواهیم دیوارهای قدیمی اصفهان را بازسازی کنیم، تقریبا همان شعاع دوسه‌کیلومتری تخت‌فولاد است.

بعدا یک‌سری ابنیه را در حاشیه زاینده‌رود می‌سازند که الان یکی از همان ساختمان‌های قدیمی در اختیار حوزه هنری است. بعدازآن جلوتر می‌آیند تا می‌رسند به میدان امام و چهارباغ که دولت‌خانه عباسی محسوب می‌شده است.

به این دلیل ناحیه دولت‌خانه عباسی در چشم است که دیرتر ساخته شده و قدیمی‌ها نابود شده است (البته آثار ابنیه قدیمی در آن‌ها وجود دارد) و دیگر اینکه، جنبه ساخت‌وسازهای صفویه، در تمدن‌سازی بسیار چشمگیر است.

بسیاری از آثاری که در سمت تخت‌فولاد بوده، از دست رفته است و عمده آن‌هم جنبه مقبره دارد؛ به همین دلیل هم هست که کمتر بازسازی در آن نواحی شکل گرفته است.

همین ساختمان اصلی که در چهلستون هست، عین همین را ما در ادوار گذشته در حدفاصل انتهای شمالی تخت‌فولاد (خیابان فیض) تا نزدیک رودخانه داشتیم که چهلستون از روی آن ساخته شده است.

درباره باغ‌های اصفهان هم در حال حاضر فقط محدوده دولت‌خانه باغ‌هایش باقی مانده است؛ درصورتی‌که قبلا در شرق و غرب و جنوب اصفهان باغ‌های شاه‌نشین موجود بوده است.

این محدوده دولت‌خانه عباسی در دوره‌های بعد مثل قاجار و حتی پهلوی اول (بانک ملی واقع در کنار میدان امام) رشد می‌کند و برای همین نقطه مرکزی شهر می‌شود.

این نکته‌ها ما را به این مسیر می‌برد که در سمت تخت‌فولاد علاوه بر جنبه تاریخ و شهدا و مقبره‌های معروف، میراثی داریم که حائز اهمیت است؛ البته عمده این میراث در جابه‌جایی شهر که به سمت خیابان فردوسی و چرخاب و خواجو و بعد به‌سمت چهارباغ و میدان امام آمده، از بین رفته است و نیاز به مطالعه دارد.

بعضی از آثار را هنوز می‌شود پیدا کرد.

به نظر شما چرا ما نتوانستیم این ظرفیت‌ها را در فضای زنده شهر وارد کنیم؟ همواره یکی از دغدغه‌های من این بوده که چرا اصفهان نتوانسته است، آن‌‌طور که برای مثال حافظیه در شیراز نقش بازی می‌کند، پایگاه شاخصی برای مردم شهر در ادبیات و هنر یا فلسفه داشته باشد؟ چگونه باید برای تبلیغ و معرفی ظرفیت‌ها اقدام کرد؟

سه روش به نظرم می‌رسد:

1. یک‌سری نقاط را در تخت‌فولاد اختصاص بدهیم؛ حتی شاید نیاز به ساخت ابنیه هم باشد و بشود میعادگاه، پاتوق، گعده؛ بشود محیطی که شهروندان در آنجا تردد کنند؛ مثلا برای دعای کمیل نیمه‌شب (مسجد رکن‌الملک) و سر شب (گلستان‌شهدا) مکان داریم؛ ولی گعده‌هایی که یک صبغه یادگیری و معرفتی داشته باشد و کارهای آموزشی و کلاسیک در آن شکل بگیرد، نداریم و باید بگردیم و پیدا کنیم.

شاید علت اینکه ما قله‌هایی مثل مولوی و حافظ در اصفهان نداریم که در شهر نقش مهمی بازی کنند، این باشد که ما غرق در نعمتیم؛ یعنی زیاد از این اشخاص داریم؛ حکیم و فیلسوف و شاعر و هنرمند و… .

در همین خیابان عبدالرزاق دوسه شاعر بزرگ داریم. در خیابان صائب، مقبره صائب را داریم که بسیار شاعر بزرگی است. شاید زیادبودن این‌ها، باعث شده است کسی کمر همت به بزرگ‌کردن یکی از این نقاط نبسته باشد.

من در یک سفر به شاهرود دیدم که به‌رغم اینکه آن‌ها کلا چهار هنرمند درجه‌یک دارند، بسیار پررنگ تبلیغ می‌کنند و مایی که در اصفهان هفتاد هنرمند شاخص داریم، کار بزرگی در شناساندن نکرده‌ایم.

همان‌جا در هجده رشته بسیار قوی کار آموزشی انجام می‌دادند؛ ولی ما صد و نود رشته صنایع‌دستی داریم که برخی از آن‌ها در حال نابودی هستند.

مثلا در تخت‌فولاد، تکیه همدانیان که ساختمان مجللی دارد و ازقضا باغ شخصی این دو خیّر بوده که از پدربزرگشان به ارث رسیده است، می‌تواند پاتوق حوزه‌ خیرین باشد یا تکیه میرفندرسکی پاتوقی بشود برای اصحاب فلسفه.

خود مردم پاتوق‌های کوچکی را تشکیل داده‌اند؛ اما جایی که بشود مستمرا مورداستفاده قرار بگیرد و شهرداری کار اساسی در آنجا انجام داده باشد، کمتر است.

اگر قرار است همان‌طور که مدنظرتان است، نقاطی برای میعادگاه یا پاتوق در نظر گرفته شوند، طبیعتا هرکدام مدیریت تخصصی می‌خواهند و دیگر شهرداری به آن صورت نمی‌تواند دخالت داشته باشد.

بله؛ چه اشکالی دارد. مانند فرهنگ‌سرای پایداری که با یک تم موضوعی خاص، برنامه برگزار می‌کند؛ باقی مکان‌ها هم مدیریت تخصصی مردم‌نهاد داشته باشند.

زمانی ما به این رسیدیم که طبق روایات تاریخی، مدرس فلسفه ابن‌سینا در تکیه شهشهان بوده، ولی الان در کوچه‌پس‌کوچه‌های خیابان ابن‌سینا آن ساختمان متروکه است. خب این‌ها می‌تواند دوباره با همان صبغه و حتی با همان نام بازسازی شود.

در زمانی دیگر ما به‌دنبال مکانی بودیم که در اصفهان برای گفت‌وگوی ادیان باشد. کلی گشتیم تا جایی باشد که نسبتی تاریخی با گفت‌وگوی ادیان داشته باشد. در آخر، انجمن صفاخانه در محله جلفا را پیدا کردیم.

در قدیم مکانی بوده است مثل زورخانه که جمع می‌شده‌اند و حول محور ادیان گفت‌وگو می‌کرده‌اند.

خب به‌جای ساختن فرهنگ‌سرا، این اماکن احیا شود؛ هم تاریخ و تمدن شهر احیاشده و هم‌ مکان مناسب برای پاتوق‌های تخصصی فراهم‌شود و چه بهتر است که مدیریت این‌ها با NGOهای تخصصی باشد. وقتی مدیریت با خود مردم باشد، دیگر نگران استمرار حیات آن مکان هم نخواهیم بود.

2. محور دوم تبلیغ و شناساندن ظرفیت‌های فرهنگی شهر، از طریق توسعه ظرفیت گردشگری و جذب گردشگر داخلی و خارجی است.

گردشگر وقتی سفر به جایی می‌کند که دو نکته را دریابد: اول اینکه، برایش آورده داشته باشد؛ چه از حیث علمی و چه سلامت و چه تفریحی و غیره. دوم اینکه، در چرخه دیدش قرار بگیرد. ما دوهزار نقطه میراثی در اصفهان داریم؛ ولی گردشگر عالی‌قاپو و منارجنبان و سی‌وسه‌پل و چهلستون را فقط بازدید می‌کند و بقیه برایش معرفی نشده است.

همین مقبره صائب باید سایت چندزبانه داشته باشد که دائما تبلیغ کند؛ میدان دید هم صرفا سایت‌زدن نیست. من زمانی سیر توسعه گردشگری سیدنی را می‌خواندم که چگونه ساحل را به منطقه گردشگری بین‌المللی تبدیل کردند.

ازجمله کارهایشان این بود که در سیدنی هتلی را به مدت پنج سال اختصاص دادند به خبرنگاران خارجی. هزینه‌های این اتاق چهل‌نفره را سرشکن کردند روی رستوران‌ها و هتل‌های دیگر. تصمیم بر این شد که این اتاق‌ها را به مدت سه‌چهار روز همراه با خوردوخوراک و حمل‌ونقل عمومی رایگان در اختیار خبرنگاران خارجی بگذارند.

از هرکدام از آن‌ها هم تضمین گرفتند که به ازای هرروزی که در سیدنی بوده، سه تا عکس در رسانه‌های کشور خودش چاپ کند. بعد از پنج سال سرهم چند هزار عکس در روزنامه‌های دنیا از سیدنی پخش شده بود.

خب این کار پرهزینه‌ای بود؛ ولی دنیا را با زبان غیر خودش آشنا کرد. وقتی خبرنگاران اتریشی، برزیلی، ژاپنی و فرانسوی عکس سیدنی را پخش می‌کنند، تأثیرش چند برابر است.

اینکه ما بگوییم بازسازی کردیم، پس چرا کسی نمی‌آید؟ خب باید معرفی کرد. ما نه مشاهیر تخت‌فولاد را معرفی کردیم، نه میراثش را و نه تمدنش را. هیچ‌چیزش را به دنیا معرفی نکردیم؛ فقط بازسازی کردیم.

خدا پدر شهرداری را بیامرزد که تخت‌فولاد را از مخروبه‌بودن درآورد؛ پس زاویه معرفی‌مان باید به گونه‌ای باشد که آورده را برای گردشگر معرفی کند. متأسفانه ما اصفهانی‌ها اهل تبلیغ نیستیم. بسیار اهل احتیاطیم و داشته‌هایمان را بروز نمی‌دهیم.

3. محور سوم به نظرم می‌رسد این است که ما باید بر اساس المان‌های تخت‌فولاد، محصولات رسانه‌ای مثل بازی تولید کنیم. دنیا وقتی می‌خواهد جذابیت‌هایش را به نمایش بگذارد، آن‌ها را در بازی می‌آورد.

بچه‌های ما نشسته‌اند و بازی می‌کنند و درعین‌حال آسمان‌خراش می‌بینند! برای همین است که فرزندان ما از کودکی به فکر اپلای هستند. خب کودک که نه علم می‌فهمد و نه حتی پول؛ ولی چون در فضای بازی لذت برده، در ذهنش ساختار پیدا می‌کند.

ما برای تخت‌فولاد کجا بازی درست کردیم؟ بالاتر از بازی، ما می‌توانیم از تخت‌فولاد و مشاهیر و ساختمان‌ها و تمدن و ادوارش، سرفصل درسی تهیه کنیم تا وقتی تمدن اصفهان را در دانشگاهی می‌خواهند تدریس کنند، فقط دولت‌خانه عباسی را تدریس نکنند؛ منطقه خواجو را هم که نقطه عزیمت شکل‌گیری شهر اصفهان در نقل‌های تاریخی است، هم تدریس کنند.

ما برای تدریس تاریخ اصفهان باید کتاب داشته باشیم. اگر دژ اصفهان و ساختمان قدیمی آیینه‌خانه موجود بوده است، باید عکس‌های تولیدشده با هوش مصنوعی آن‌ها باشد. ما تولید محتواهای علمی‌رسانه‌ای نه‌فقط برای تخت‌فولاد، بلکه برای میدان امام هم نکردیم.

در همین میدان امام گاهی چیزهایی می‌بینیم که بسیار دردآور است. شما از میدان امام بیایی بیرون، بیست‌سی مغازه که در خیابان حافظ جلو بیایی، پازل سه‌بعدی برج ایفل فروخته می‌شود.

فرانسوی‌ها چه کردند که برج ایفلشان در میدان امام ما تبلیغ می‌شود؟! ما که نتوانستیم محصولات رسانه‌ای اصفهان را در ایتالیا بفروشیم. حالا آنجا را نگوییم، در افغانستان و پاکستان که همسایه ما هستند هم این کار را نکرده‌ایم.

این تبلیغات آورده‌های بسیار تمدنی و اقتصادی و امنیتی دارد. الان در دنیا ما ایرانی‌ها را آدم‌های بی‌خاصیت معرفی می‌کنند؛ درصورتی‌که زبان دیپلماسی ما با دنیا همین‌هاست.

ترجمه شیعه‌شناسی علامه طباطبایی را مردم نمی‌خوانند تا بفهمند شیعه چه بوده است؛ اما اگر پازل مسجد شیخ لطف‌الله را درست کنیم، کودک مرحله‌به‌مرحله تا شناخت شیخ بهایی می‌آید.

به‌عنوان پرسش پایانی، در راستای تقابلی که بین توسعه و احیای شهر مطرح کردید، اگر برای جوانان اصفهانی بخواهیم ایده‌ای بدهیم که آمالشان را فقط در توسعه نبینند و در شهر مأواهایی داشته باشند، چه ایده‌ای دارید؟

راه‌های زیادی برای ترکیب احیا و توسعه وجود دارد. یکی از آن‌ها بازسازی اماکن تاریخی است که محل تفریح باشد؛ مثلا شهرداری برج‌های کبوتر را بازسازی و برخی ساختمان‌های دیگر  را چایخانه کرد. فقط که تفرجگاه نیست؛ می‌تواند موزه شود یا میعادگاه علمی باشد.

همین الان ساختمان‌های زیادی داریم که درشان بسته است. حداقل در آن‌ها را باز نمی‌کنیم تا دیده شوند. تالار آیینه‌خانه چهلستون به گونه‌ای طراحی‌شده است که شما به سمت هرکدام از طاقچه‌ها بخوانی، بازتاب و پژواک آهنگ متفاوتی را احساس می‌کنی. این‌قدر هندسی کار شده است؛ ولی متأسفانه درش بسته است.

اتاق‌های بالای مدرسه ناصریه در میدان امام که تالار آیینه‌خانه میدان است، تالاری بسیار مجلل و زیباست؛ درش بسته است و حتی به مدیران هم اجازه بازدید نمی‌دهند؛ چه برسد به مردم. برای نرفتن به سمت کافه، حداقل باید از این مسیرها گذشت!

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

پنج + دو =