به گزارش اصفهان زیبا؛ «شهر اصفهان در طول تاریخ چندهزارسالهاش باتوجه به موقعیت خوب استراتژیکی و آب و هوای مناسب، بارها در دورههای مختلف تاریخی به عنوان پایتخت و مقر حکومتی انتخاب گردید. شاید طلاییترین دورانش، دوره سلجوقی و صفوی است که ساختوسازها و آبادانی بسیاری در اصفهان پدید آمد و تا امروز در گوشهگوشه شهر شاهد آنها هستیم. هرچند که این آثار موجود تنها درصد بسیار اندکی از آن بوده است که امروز دیگر نیست.»
آنچه در ابتدای این متن خوانده شد، بخشی از کتابی است با عنوان «نیمه گمشده نصف جهان» مربوط به میراث نابودشده اصفهان که پیام نیلیپور آن را تألیف کرده است.
او در مقدمه این کتاب، هدف از تألیف آن را پرداختن به بناهای تاریخی و میراثی از اصفهان بیان میکند که اکنون دیگر موجود نیست و به علت تخریبها از بین رفته است؛ اما رد آنها را میتوان در سفرنامه سیاحان خارجی و کتب خاطرات گذشتگان دید.
این کتاب مشتمل بر پنج فصل است که در آن بناهای تاریخی اصفهان را که تخریبشده، دستهبندی کرده است.
فصل یک این کتاب به «باغها، قصرها و کوشکهای سلطنتی» اشاره دارد. فصل دوم درباره «منارهها» است، فصل سوم «مساجد و مدارس» تخریبشده اصفهان را معرفی میکند، فصل چهارم نیز به سراغ ادیان و اقلیتهای مذهبی رفته و شرحی از مکانهای مذهبی آنها مثل «دیرها و کلیساها» تخریبشده را بیان میکند و در فصل آخر نیز سایر بناهایی که در دستههای قبلی قرار نداشتند توصیف شده است.
در مجموع بیش از 100 بنای تاریخی در این کتاب معرفی شده که بیشتر آنها در زمان قاجار و مخصوصا در دوره ظلالسطان از بین رفت.
نگارنده کتاب در مقدمه به طور خاص، به ظلالسلطان میپردازد و با توجه به مستندات تاریخی، دلایل تخریبهای گسترده بناها و میراث تاریخی توسط او را بررسی میکند و مواردی از جمله اطاعت ظلالسلطان از دستور ناصرالدین شاه در تخریب این بناها، تخریب بناهای تاریخی برای اینکه مظفرالدین شاه به اصفهان نیاید، انگیزه مادی و فروش این بناها برای دریافت پول، ترس ظلالسلطان از سایر رقبا برای گرفتن حکومت اصفهان از او و ازبینبردن یاد پیشینیان مخصوصا صفویه در دل مردم را از جمله این دلایل ذکر میکند.
از ویژگیهای قابل تحسین این کتاب این است که در آن فقط به ذکر بناها و بیان چندجمله در توصیف آنها بسنده نشده است.
در این کتاب، بناها به طور کامل معرفی میشوند؛ یعنی هم سازنده آن بنا معرفی شده و هم دوره تاریخی و کاربرد آن در دوره مورد استفاده و حتی در بعضی از موارد به تاریخی اشاره شده که در پی آن این بنا تأسیس شده و در مواردی دیگر حادثه تاریخی که در بنا رخ داده، شرح داده شده است.
نکته مهمتر این است که از عکسها و طرحهای گوناگون و از زوایای مختلف برای معرفی هر بنا استفاده شده است و خواننده آشنا به محلهها و خیابانهای اصفهان به راحتی میتواند موقعیت بنای تخریبشده را در نقاط مختلف شهر اصفهان ردیابی کند و بتواند تصویری از اصفهان دوران قدیم در ذهن خود ترسیم کند.
همچنین نگاهی به منابع و مآخذ این کتاب نشان میدهد این منابع مربوط به سفرنامهها و خاطرات افراد در همان دوران تاریخی است و از منابع دست دوم در این زمینه استفاده نشده که همین بر قوت کتاب میافزاید.
از طرفی، بیان نظر افراد خارجی و ایرانی در این کتاب موجب شده دید مناسبی از بنا و فضای حاکم بر میراث تاریخی دوران قبل در ذهن مخاطب شکل بگیرد و در مواردی به عظمت و منحصر به فردی بنای مذکور پی ببرد.
در پایان خوب است به بخشی از توصیف اوژن فلاندن از کاخ چهارباغ (خلوت سرپوشیده) که در این کتاب آمده، اشاره کنیم: «هنوز از ساختمانهای زیبای اصفهان و صنعتکاری ایرانیان تمام نشدهام و بهتر است از قصر خلوت سرپوشیده هم سخنی برانم.
در این محل است که مجرمین را به سزای خود میرسانند. در وسط این بهشت کوچک اکنون جز ناله مقصرین چیزی شنیده نمیشود… باغ کوچکش از انواع گلها و ریاحین مستور است.
از فواره حوضش آب پیوسته فوران کرده به لطافت هوا و زیبایی باغ میافزاید. فرش باغ از سنگ مرمر سفید شفاف است که مانند آینهای میدرخشد… این قصر آنقدر دلفریب است که عاشقان اگر بدان آیند، معشوق خود را به کلی فراموش میکنند.»
این توصیفات نقاش و معمار فرانسوی با یک نگاه طمعانگیز شرقشناسانه هم همراه میشود؛ آنجا که میگوید: «شاید تو ای خواننده به گمانت نرسد؛ ولی بدان زندگی در آسیا چنان است که انسان را از طلا، مروارید و یاقوت به حصر انداخته و حاضر است برای نفع شخصی، زحمات هزاران نفر را که در ساختن کوچکترین قسمتی از این آثار نفیس صرف کردهاند، از بین ببرد.»