نقطه عطف آن نقطهای از منحنی است که وضعیت آن دگرگون میشود؛ یعنی اگر تا قبل از آن منحنی رو به پایین بود، اکنون رو به بالای آن از آن نقطه شروع شود.
«میخواهم تنها باشم»؛ آقا این را گفت و از من خواست اتاق بقعه را ترک کنم. فهمیدم که میخواهند خلوت کنند. برای همین دیگر چون و چرا نکردم و علت نپرسیدم.
ملا اسماعیل خواجویی را اصفهانیها نشناختند؛ کسی که شهر و دین مردم شهر را در روزگار سراسر ویرانی حفظ کرد؛ درست زمانی که افغانها بر ما تاختند و قساوت را به نهایت رساندند. در آن روزگار یک مرد بود که پناه بیپناهان بود. نامش ملا اسماعیل خواجویی و آرمیده در تخت فولاد است. در میان بزرگان این سرزمین نورانی دارای بیشترین تعداد تألیفات است.
دانشمند ذوفنون، عارف وارسته، آقامحمد بیدآبادی از عالمان ممتاز و سرشناس سده دوازدهم هجری است. بیدآبادی در علوم مختلف عصر خود صاحبنظر بود؛ ولی امتیاز ویژه او، سرآمدبودن او در خلقوخوی اخلاقی بود و همین شاخصه، او را دارای نفسی تأثیرگذار نموده و شاگردان زیادی در محضر او معرفتاندوزی نموده و از حضیض عالم خاکی به ذروه عالم ملکوت رهنمون گشتند.
از زمانی که دیگر از تختفولاد برای تدفین استفاده نمیشود، توجه به ظرفیتهای تاریخی، گردشگری و علمیپژوهشی آن بیشتر از قبل نمایان شده است. تورهای گردشگریای که بهصورت هفتگی در این مجموعه برگزار میشود، نمونهای از توجه به این ظرفیت است. برای بررسی بهتر زوایای درونی گردشگری تخصصی در تختفولاد و البته بهدوراز فضای سیاستگذاری در این حوزه، بر آن شدم که با سه تن از بهترین راهنماها و رهبران این گروههای گردشگری گفتوگو کنم.
آیتالله حاجآقا رحیم ارباب در طول عمر پربرکت خود که نزدیک به یک قرن طول کشید، شاگردان فراوانی تربیت کردند. از میان این شاگردان تمامشان دارفانی را وداع گفتهاند و تنها یکی از این عزیزان در قید حیات هستند.
برخی شخصیتها در تاریخ تأثیرات ارزشمندی گذاشتهاند و علاوه بر اینکه خودشان انسانهای شایسته و موفقی بودهاند، در بین مردم و اهل دانش و فرهیختگان نیز تأثیرات مهمی گذاشتهاند.
«اگر پرسیده شود میوه به مقصود نزدیکتر است یا شاخه، جواب مشخص است: میوه.» در وادی حقیقت، زنانگی و مردانگی مطرح نیست و انسان به خاطر آنکه «جانشین خداوند» است، میتواند در عالیترین درجات باشد و این واقعیت ربطی به مردبودن یا زن بودن شخص ندارد.
گردشگری عمومی فقط جنبه تاریخی دارد؛ اما گردشگری تخصصی در تختفولاد کمکرسان ما برای شناخت تحولات فعلی در فضای علمیمان است؛ مثلا اگر شاگردان و مکتب و افکارمیرفندرسکی را بشناسیم، در درک فضای فعلی حکمت در جامعه ایرانی بهتر جایگاه تاریخیمان را خواهیم فهمید.
نام سید مصلحالدین مهدوی با اصفهانشناسی گره خورده است. کتاب «اعلام اصفهان» از اوست. همان مرد مؤدب، متین و نجیبی که برایش قطعهقطعه خاک این شهر باارزش بود.
شاید خیلی از ما به زندگی پس از مرگ و حیات روح باور داشته باشیم، اما این عقیده با مراجعه به ادله عقلی، نقلی، روایی و تجربی حد و حدود مشخص و روشنی پیدا میکند و مهمتر آنکه میتواند این نگرش را در زندگی ما به میدان عمل بیاورد تا از آثار چنین اعتقاد مهمی، بهتر بهره بگیریم.
در اصفهان ما، اماکن متعددی یافت میشود که میتوانند هرکدام نقطهثقلی برای احیا و هویتبخشی به فضای شهر باشند؛ ولی متأسفانه به علت غرقبودن در این نعمتها از آنها غافلیم.