سرزمین تختفولاد را باید به نام معلمان جاویدانش شناخت؛ معلمانی که میتوان در جلوی نامشان فهرستی از شاگردان را ردیف کرد و بدینسان بر عظمتشان افزود.
میرفندرسکی یکی از علمای عصر صفوی بوده و گفته شده که حکیم، عارف، فیلسوف و کیمیاگر بوده است. تحقیقات او عمدتا عرفانی و فلسفی بوده. مواد مهم درسی آن روزگار را هم در مدرس خود تدریس میکرده است.
آیتالله عطاءالله اشرفیخوزانی (اصفهانی)، (1281-1361 ش)، فرزند ملااسدالله از مجتهدان و علمای مشهور اصفهان و از شاگردان آیات عظام سید محمدتقی خوانساری و آیتالله سید حسین بروجردی بود؛ همچنین بهرغم همسنبودن از درس فلسفه امام خمینی(ره) هم بهره گرفت.
شخصیت آیتاللهالعظمی شیخ محمدرضا نجفی علاوه بر وجوه ممتاز علمی، از حیث اجتماعی و جایگاه تاریخی هم بسیار مهم است. ایشان در زمانی بهنوعی زعیم حوزه علمیه اصفهان بود که از پس زورگوییهای رضاخانی، حوزه علمیه اصفهان بهشدت از شکوه قبلی خارج شده بود.
محمدحسین غفوری، پژوهشگر فلسفه در نشست خوانش متون مشاهیر تختفولاد با نگاهی به کتاب «نقد فلسفه داروین» که روز یکشنبه، ۹مهرماه، به همت مجموعه تاریخی، فرهنگی و مذهبی تختفولاد در حوزه علمیه صدر بازار اصفهان برگزار شد، به بررسی دیدگاههای علامه شیخ محمدرضا نجفی، مؤلف این کتاب پرداخت.
مسعود بن عبدالله بیضاوی شیرازی، ملقب به بابارکنالدین یا بابارکنا از معدود مشاهیر متعلق به دوران قبل از صفویان است که هنوز جایگاه مهمی در بین مردم اصفهان دارد. گویا مردم اصفهان در حوالی مزار او، حضور خاصی پیدا میکنند.
در روزگاری که شهرهای ما دیگر جایی برای اموات و درگذشتگان ندارند و گویی نشانی از مرگ و معاد در آنها دیده نمیشود، سخن از تجدید عهد با قبرستانها شاید یکی از حلقههای گمشده بازیافتن آرامش در جهان جدید باشد.
جهانگیرخان قشقایی اگرچه عنوان آیتالله را بر خود نپسندید، حقیقتا آیه خداست؛ نشانهای بر تمامیت اراده الهی و بلندای همت انسانی در مقابل محدودیتهای ساختگی.
عزاداری سیدالشهدا در طول تاریخ خود همواره در معرض تحریفها و آسیبهایی بوده است. عزاداری و سوگواری برای امامحسین اصلی دارد که مورد تأکید و توصیه ائمه اطهار بوده و در طی زمان در میان فرهنگهای مختلف شکلهای گوناگونی به خود گرفته است.
وقت آن رسیده که زن را مادر همه زیباییها ببینیم، الگوهایمان را از پستو بیرون بکشیم، به آنها اجازه زینبی و فاطمیبودن بدهیم؛ بهعنوانمثال زندگی و فعالیتهای بانویی همانند بانو امین را برای زن امروزی تبیین کنیم.
بانو امین از آن کسانی است که خود را از زندان عرفیات خودساخته و بیمبنا رها کرد و از همان ابتدا، رفیعترین مقامات انسانی را در دنیا و آخرت، حق خود دانست و آن را از خدای متعال طلب کرد.
هویت انسان، هیچیک از این کمالات نیست! بلکه هویتی دارد که تمام این کمالات برای اوست. او خلیفهالله است روی زمین. پس آرام نمیگیرد؛ مگر اینکه بتواند خلافتالله را روی زمین، به دست گیرد.