راوی سه دهه تاریخ رادیو اصفهان

 هوشنگ حریرچیان را اغلب نسل جوان با سریال ساختمان پزشکان می‌شناسند؛ شخصیتی که با لهجه شیرین اصفهانی و تکیه‌کلام‌های جذابش سبب شد این مجموعه خیلی بهتر دیده شود و در دل مردم جای بیشتری باز کند. اما اگر بخواهیم او را عمیق‌تر بشناسیم، باید عقب‌گرد 75ساله به اسناد هنری داشته باشیم؛ چراکه این هنرمند اصفهانی 75 سال است که در زمینه هنر تئاتر، تلویزیون و رادیو به ایفای نقش پرداخته؛ پس باید عمیق‌تر او را شناخت؛ هنرمندی از دیار اصفهان که همراهش کوله‌باری از تجربه دارد.

تاریخ انتشار: 09:50 - چهارشنبه 1400/10/22
مدت زمان مطالعه: 7 دقیقه
no image

حریرچیان سال‌ها در رادیو اصفهان در بخش‌های مختلف فعالیت داشته، رادیویی که سال 1328 برای اولین بار اولین جمله‌ها را توسط گوینده‌های اصفهانی منتشر کرد و امروز 72ساله شده، برای ما چه بهانه‌ای می‌تواند بهتر از این باشد که به دیدار هنرمندی برویم که 3دهه در این رسانه فعالیت داشته است.
داخل خانه در بخش ورودی یک یادواره از شصت و سومین سالروز تأسیس رادیو اصفهان مقابلمان قرار دارد. داخل خانه هم تصاویری در لوکیشن‌های مختلف از او روی دیوار نقش بسته است. هنوز که هنوز هست، شوخ‌طبعی و طنازی‌اش در گفت‌وگو نمایان است و این ویژگی شخصیتی به ما یادآور می‌کند که در منزل یک هنرمند اصفهانی اصیل هستیم. از او درمورد رادیو، تئاتر و روزهایی که همه از درخشش آن صحبت می‌کنند می‌پرسیم و او بخشی از تاریخ رادیو را در مقابل دیدگان ما روایت می‌کند که در ادامه مروری بر آن داریم.

چه شد که در دوران جوانی کار در رادیو را انتخاب کردید و چند سال در این رسانه مشغول بودید؟

من ابتدا به عنوان گوینده استخدام شدم. آن موقع آقای مرندی رئیس رادیو اصفهان بود و من درخواست دادم و استخدام شدم. قبل از این با حقوق ماهیانه 450 تومان در اداره بهداشت کار می‌کردم؛ ولی به دنبال علاقه‌ام رفتم، قید آن مبلغ را زدم و با حقوق 120 تومانی استخدام رادیو شدم و 29 سال در این رسانه فعالیت کردم.

 در رزومه کاری شما آمده که در رادیو گوینده، هنرپیشه، گزارشگر و مجری برنامه‌های فرهنگی و هنری نیز بوده‌اید. دلیل این تنوع چه بود؟

به کارم خیلی علاقه داشتم و بعد از مشغول‌شدن در رادیو گوینده طراز اول شدم و تهیه‌کننده برخی برنامه‌ها را برعهده گرفتم که مورد استقبال مردم قرار می‌گرفت.

در زمان شما همکاران دیگری مانند حسین خاتم‌ساز، حسین توصیفیان، آذر پژوهش و پریچهر استراک هم بودند که به گویندگی مشغول بودند، اطلاعی از آن‌ها دارید؟

اطلاعی ندارم. بعضی از آن‌ها به تهران رفتند که گوینده‌های خانم قبل از من بودند. بعدا گوینده‌های خانم دیگری هم اضافه شدند؛ مانند خانم عندلیب. خاتم‌ساز ابتدا در انتشارات رادیو فعال بود. بعد وارد عرصه گویندگی شد و سپس مدیر شد. گوینده‌های دیگر هم بودند که در حال حاضر نامشان در خاطرم نیست. در کل، رادیو اصفهان آن زمان 8 کارمند داشت. این تعداد همراه با حسابدار، گوینده و سایر عوامل بود.
آذر پژوهش هم به تهران رفت و در آنجا مشهور شد. او در اصفهان شهرتی به دست نیاورد. بعد از نوایی که به تهران رفت مرندی از استانداری اصفهان مدیرکل رادیو شد؛ اگر چه اطلاعی از رادیو نداشت و فقط رادیو خوب گوش می‌کرد!

رادیو اصفهان جابه‌جایی مکانی زیادی داشت. از این جابه‌جایی‌ها کدام مکان‌ها خاطرتان است؟

تا جایی که در خاطرم هست، رادیو اصفهان ابتدا در باشگاه افسران آن زمان قرار داشت که همان موزه علوم طبیعی فعلی در انتهای خیابان استانداری است. یک بار هم به خیابان شهناز سابق که شمس آبادی فعلی است منتقل شد و من هم در همین مکان استخدام شدم؛ درکل به دلیل استیجاری بودن جابه‌جایی زیاد داشت.

آن زمان برنامه‌ها به چه شکل تهیه می‌شد و روند انتخاب سوژه‌ها چگونه بود؟

بیشتر رئیس رادیو نظر می‌داد. چهارشنبه هر هفته ساعت 7 بعدازظهر در این مورد جلسه برگزار می‌شد و رئیس رادیوتصمیم می‌گرفت چه کسی گویندگی کند و چه کسی تهیه‌کنندگی را به عهده بگیرد.

برنامه‌های رادیو چند ساعت بود؟

ابتدا یک ساعت بود و به‌مرور زمان اضافه شد. از 8 صبح تا ساعت 12 شب و سپس 24 ساعته شد.

بهترین گوینده آن زمان چه کسی بود که بیشتر در بین مردم محبوب بود؟

اغلب گوینده‌های تهرانی مورد توجه مردم اصفهان قرار می‌گرفتند؛ کسانی که لهجه اصفهانی نداشتند. گوینده‌ها اصفهانی بودند و بدون لهجه صحبت کردن برای آن‌ها سخت بود. (با لحنی شوخ و طنازانه) تلفظ درست و بدون لهجه ج و چ و ک و گ برای گوینده اصفهانی سخت بود.
نباید هیچ‌کدام اصفهانی صحبت نمی‌کردیم مگر نقش و کارکتری که با لهجه اصفهانی باید اجرا می‌شد.

از حسین غزالی بگویید، او جزو اولین تهیه کننده‌های رادیو اصفهان بود.

غزالی اولین تهیه‌کننده بود. مدتی به تهران رفت و برگشت. گوینده خوبی هم بود. من یک برنامه با او کار کردم که مورد توجه هم قرار گرفت. برنامه «گل بگو و گل بشنویم» که هر روز ساعت 3 بعدازظهر به اتفاق خانم عندلیب اجرا می‌شد.

در آن زمان اهالی موسیقی و نوازنده‌ها برنامه‌های ویژه‌ای داشتند. از آن روزها و استقبال مردم از این برنامه‌های هنری بگویید.

این‌ها جزو برنامه‌های روتین رادیو بود. افرادی مانند استاد کسایی و شهناز و ساغری گروه‌هایی بودند که در بین مردم شناخته شده بودند و برنامه‌هایشان جزو بهترین و محبوب‌ترین برنامه‌ها بود که از رادیو اصفهان پخش می‌شد و به دلیل اهمیتی که داشت حتی در برنامه گل‌های تهران نیز پخش می‌شد و خیلی مورد توجه قرار می‌گرفت؛ اگرچه گاهی گروه‌هایی نیز اجرا داشتند که به اندازه گروه‌های قبل مطرح نبودند.

محبوب‌ترین برنامه رادیویی آن زمان در بین مردم کدام بود؟

برنامه‌هایی که در مناسبت‌ها و عید نوروز برگزار می‌شد بیشتر مورد توجه مردم قرار می‌گرفت.

گوینده‌ها همه اصفهانی نبودند؟

خیر. در آن زمان از تهران نیز گوینده می‌آمد. سرپرستی برنامه‌ها به عهده من بود وآن را رهبری می‌کردم. در واقع تعیین می‌کردم که چه کسی کجا باشد. حتی یادم هست زنده‌یاد منوچهر نوذری برای اجرای برنامه به اصفهان می‌آمد؛ گاهی هم من به تهران می‌رفتم و با لهجه اصفهانی صحبت می‌کردم. اگر چه برایم سخت بود؛ چون سال‌ها با لهجه اصفهانی صحبت و اجرا نکرده بودم.

نمایش‌های رادیویی یکی از برنامه‌های محبوب آن سال‌های رادیو بود، روند کار این نمایش‌ها به چه شکل بود؟

به دلیل اینکه گوینده و هنرپیشه به اندازه کافی نداشتیم، نمایشنامه‌هایی را انتخاب می‌کردیم که تعداد شخصیت‌هایش کمتر باشد، این نمایشنامه‌ها عموما ایرانی بودند.

مهدی ممیزان نمایشنامه نویس فعال آن سال‌های اصفهان بود. برای رادیو هم نمایشنامه می‌نوشت؟

برای یک برنامه رادیو نمایشنامه نوشت ولی بیشتر برای تئاتر می‌نوشت و البته کارش عالی بود. او خوب می‌دانست برای چه کسی چه چیزی بنویسد.

هیچ وقت در این سال‌های اخیر از رادیو به شما پیشنهاد شده که برگردید و آنجا برنامه داشته باشید؟

پیشنهاد داده‌اند، من نرفتم.

چرا؟

 به چند دلیل. یکی اینکه چیزی را که ما می‌خواهیم آن‌ها نمی‌خواهند. یا مثلا از من می‌خواهند اینکه زیر نظر کسی فعالیت کنم که به کار وارد نیست و من نمی‌توانم.

برنامه‌هایی را که در حال حاضر از رادیو پخش می‌شود چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در حال حاضر اصلا رادیو گوش نمی‌دهم، یک‌مرتبه گوش دادم گوینده سعی می‌کرد مانند تهرانی‌ها صحبت کند و خوشم نیامد.

 چه شد که وارد تئاتر اصفهان شدید؟

من 4 سال در تئاتر اصفهان تحت نظر استاد فرهمند به ایفای نقش پرداختم. بعد از آن هم به تئاتر سپاهان پیوست.
خیلی دوست داشتم بازیگر تئاتر شوم. قبلا هم در این زمینه چند بار درخواست داده بودم ولی توجهی نشده بود. برای همین مستقیما خودم اقدام کردم؛ در یک روز زمستانی به تئاتر اصفهان رفتم. پاساژ محمودیه فعلی در چهارباغ مکان تئاتر اصفهان بود. همان موقع فرهمند را در بوفه دیدم. یک پاکت به او دادم. پرسید این چیه؟ گفتم سواد داری؟ گفت بله. گفتم بخوان. نگاه عاقل اندر سفیهی به من کرد و گفت می‌خواهی هنرپیشه شوی؟ گفتم بله. گفت 5هزارتومان سفته، دو قطعه عکس و کپی شناسنامه‌ات را بیاور.
گفتم سفته برای چی؟ گفت برای اینکه اگر نقش دادیم و نیامدی بازی کنی باید گیر باشی. گفتم نمی‌خواهم و رفتم. پشت سرم آمد و پرسید اسمت چیه؟ گفتم. نوشت! پسرعموی من سرهنگ حریرچیان رئیس اطلاعات شهربانی بود. گفت با سرهنگ حریرچیان نسبتی داری؟ گفتم پسر عمویم است. گفت به خاطر او بیا. گفتم نمی‌خواهم. قرار شد سفته ندهم و با دو قطعه عکس و کپی شناسنامه برایم کارت صادر شود.
چند روز بعد با مدارک رفتم و برایم کارت صادر شد. در سالن همه هنرپیشه‌ها ردیف اول و دوم می‌نشستند و من ردیف آخر. تازه وارد بودم. کسی تحویلم نمی‌گرفت. تا اینکه در نمایش «تخت‌جمشید در آتش» دکتر حیدران بیمار شد و نتوانست برای ایفای نقش بیاید. دنبال بازیگر بودند که من گفتم حاضرم این نقش را بازی کنم. فرهمند گفت تو پسر؟ و خندید .
چون من در سالن می‌نشستم و نقش‌ها را تماشا می‌کردم دیالوگ‌ها را حفظ شده بودم. به هر حال قبول کرد من آن نقش را بازی کنم. به مدت 6 شب بازی کردم و مورد تحسین هم قرار گرفت؛ تا اینکه دکتر حیدران حالش بهتر شد و پس از اجرا به صحنه آمد. فرهمند هم وقتی دید بازیگر قبلی آمده، به من گفت از فردا دکتر حیدران همان نقش را بازی کند؛ اما دکتر حیدران گفت نه حریرچیان این نقش را خیلی خوب بازی می‌کند. از آن موقع بود که من هنرپیشگی را آغاز کردم.

چه مدت با زنده‌یاد فرهمند کار کردید؟

6 سال با فرهمند کار کردم. یک جایی حقوقم را نداد. من هم قهر کردم و آمدم بیرون. فردا صبحش کنار کیوسک روزنامه فروشی صادقی ایستاده بودم و داشتم نشریه را ورق می‌زدم که شخصی دستش را پشت شانه‌ام زد، دیدم مرحوم رجایی است. خواستم به نشان احترام دستش را ببوسم که نگذاشت و گفت شنیده‌ام قهر کردی و با فرهمند کار نمی‌کنی. یک پیشنهاد برایت دارم. بعد من را به تئاتر سپاهان برد و نقش یک شاهزاده را به من داد و با ارحام‌صدر هم‌بازی شدم.

مدتی با تئاتر سپاهان کار نکردید. چرا؟

من در تئاتر سپاهان سال‌های سال کار کردم؛ اما یک بار با مرحوم صدری به مشکل برخوردم و همکاری‌ام قطع شد؛ به همین دلیل تئاتر اتحادیه را تأسیس کردم ولی کار رونق نگرفت و شکست خوردیم و باز به تئاتر سپاهان آمدم.

مرحوم رجایی در آن زمان نقش بسیار مهمی در تئاتر اصفهان داشت؛ اما هیچ‌وقت به اندازه ارحام صدر دیده نشد. فکر می‌کنید دلیلش چیست؟

زنده‌یاد رجایی خودش ارحام را بزرگ کرد. اگر جایی ارحام حضور نداشت می‌گفت ارحام نیست و فایده ندارد. در واقع این رجایی بود که ارحام را ارحام کرد؛ اگرچه ارحام صدر هم خوب بازی می‌کرد؛ یادم هست که در یک نمایش ایرج صالحی نقشی داشت که روی صحنه می‌مرد، ارحام‌صدر دولا شد و روی او بازی کرد. صحنه جالبی بود که در خاطرم مانده است.

در این سال‌ها اجرای گروه‌های نمایشی جدید را تماشا کرده‌اید؟ نظرتان در مورد اجرای آن‌ها چیست؟

بله بعضی از نمایش‌ها را تماشا کرده‌ام اما چیزی که من را تحت تأثیر قرار داد این بود که علاقه‌مندان به تئاتر از راه دور و نزدیک برای تمرین یک جا جمع می‌شوند و ماه‌ها تمرین می‌کنند و تنها یک یا دو هفته زمان دارند تا کار خود را اجرا کنند. این هنرمندان تا بیایند کار خود را ارائه دهند، مهلت نمایش تمام شده و نباید زمان اجرا این‌قدر کم باشد، قبلا یک نمایش ماه‌ها روی صحنه بود.

شما سابقه همکاری با کارگردان‌های بزرگ و مطرحی مانند زنده‌یاد علی حاتمی، کمال تبریزی و بهمن فرمان‌آرا را در کارنامه خود دارید، کار با این بزرگان چگونه بود؟ خاطره‌ای از آن‌ها دارید؟

اگر بخواهم به صورت خلاصه بیان کنم در یک کلام اطاعت امر می‌کردم و هرچه به من می‌گفتند اجرا می‌شد، شاید برای همین بود که در بینشان محبوب بودم.
کار با آن‌ها بی‌نظیر بود. البته در مجموع همکارانم هیچ کدام مثل مرحوم رجایی برایم نشدند. او یک چیز دیگر بود؛ هنرپیشه، دکوراتور، گریمور، نویسنده و… . واقعا آدم فعالی بود. وقتی یک سوژه را برایش تعریف می‌کردی، فردا با چند صفحه نوشته ومتن می‌آمد.
در کنار علی حاتمی در فیلم «جعفرخان از فرنگ برگشته» هم روزهای خوبی را سپری کردم، خدا رحمتش کند. آن موقع با زنده‌یاد محمدعلی کشاورز و جهانگیر فروهر هم‌بازی بودم. فروهر عالی بود. به نظرم او زمانی بهترین هنرپیشه ایران بود؛ هر نقشی را که به او می‌دادند عالی بازی می‌کرد.

سال‌های قبل سریال «ساختمان پزشکان» مورد استقبال مردم قرار گرفت و شما هم در پر رنگ‌شدن این مجموعه نقش تأثیرگذاری داشتید. از این سریال بگویید.

سریال ساختمان پزشکان ابتدا 110 قسمت بود؛ اما 75 قسمتی شد؛ زیرا بازیگران سر ضبط آثار دیگری بودند و نشد که این مجموعه با همان قسمت‌هایی که برایش برنامه‌ریزی شده بود، تمام شود.

خیلی از هنرمندان پس از فعالیت در اصفهان راهی تهران شدند. چرا شما دراصفهان ماندید؟

به‌خاطر خانواده‌ام بود. خواهران و برادرانم همه از ما دور بودند و مادرم به من علاقه زیادی داشت و نمی‌خواست از او جدا شوم و من در اصفهان ماندم.

در این 90 سالی که از خدا عمر گرفته‌اید از خودتان راضی بودید؟

بله کارهایی را که علاقه‌مند بودم انجام دادم و باهمسرم، فرزندان موفق و خوبی به جامعه تحویل داده‌ایم.

چه خواست و آرزویی برای اصفهان دارید؟ دوست دارید چه خبری از اصفهان بشنوید؟

•خیلی سؤال سختی است، [سؤال را با سؤال پاسخ می‌دهد و با لبخند می‌پرسد شما دلتان برای اصفهان چه می‌خواهد؟]
دوست دارم به هنر تئاتر در اصفهان بیشتر بها داده شود و به کل اهالی هنر توجه بیشتری شود. واقعیت این است که هنر و هنرمند این روزها قدر و ارزشی ندارد. همانطور که در این مدتی که من دچار بیماری کرونا بودم و در خانه مانده‌ام هیچ مسئول یا هنرمندی از من سراغ نگرفت. فقط چند باری آقای اکلیلی به دیدنم آمد. هنرمندان و پیش‌کسوتان، افرادی که در زمینه هنر مویی سپید کرده‌اند برای ما چه جایگاهی دارند؟!

  • اصفهان زیبا
    پایگاه خبری اصفهان زیبا

    نگین فروغی/ مریم قدسیه

برچسب‌های خبر