سایه در سایه، همسایه!

اغلب ما متولدین دهه شصت از محله‌های شلوغ و پر رفت و آمد دوران کودکیمان خاطره‌های زیادی به یاد داریم. محله‌هایی که با حضور همسایه‌ها و کاسب‌های محلی که اغلب ساکن همان محله بودند شور و حال خاصی پیدا می‌کرد. همسایه‌ها در زندگی هم شریک و همراهان همیشگی غم و شادی همدیگر بودند. اگر برای یکی از اهالی مشکلی پیش می‌آمد همه از آن باخبر می‌شدند و سعی می‌کردند به روش خودشان مشکل را حل کنند. خیلی از ما به یاد داریم که اگر در خانه‌مان غذای خوش آب و رنگی طبخ می‌شد، به سفارش بزرگترهای خانه باید حتما لقمه‌ای از آن را برای یکی دو همسایه این طرف و آن طرفی می‌بردیم تا مبادا بوی غذا به مشامشان رسیده و دلشان از آن خواسته باشد!

تاریخ انتشار: 14:16 - شنبه 1399/08/10
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
no image
در این میان خیلی از تعاملات اجتماعی میان اهالی محله شکل و شمایل دیگری داشت. بازی‌های دسته‌جمعی بچه‌های محله که امروز دیگر اثری از آن‌ها دیده نمی‌شود، کارهای مشارکتی زنان محله مثل تهیه انواع خوراکی‌ها، دوخت و دوز لباس، کارهای خیریه و… یا گروه‌های فکری مختلفی که در پایگاه‌های عمومی مثل مساجد شکل می‌گرفت تنها چند نمونه از تعاملاتی هستند که حاصل شکل‌گیریشان، ایجاد ارتباط‌های عمیق میان مردم محله و اشاعه نوعی آرامش روحی و روانی در میان آن‌ها بود. 
این فضای مشارکتی و همسایه‌محور اما رفته رفته جایش را به فضایی تازه داد. شهرها گسترده شدند و شهرنشینی شکل و شمایل تازه‌ای پیدا کرد. شهرک‌های نوساز با فضاسازی‌هایی یکدست و بی‌روح به پیکره شهرها افزوده شدند، بی‌آنکه معنا و مفهوم محله را به معنای فضایی برای برقراری ارتباط و جاری کردن زندگی برای ساکنان محله در پی داشته باشند. در این ساختارهای نوساز، همسایگی هیچ معنا و مفهومی به جز زندگی کردن در خانه‌هایی در کنار یکدیگر نداشت. به خصوص اینکه در اغلب مواقع همسایه‌ها از نقاط مختلف کشور کنار هم جمع شده و تفاوت‌های عمیق فرهنگیشان با همدیگر بهانه خوبی برای عدم شکل‌گیری ارتباط معنادار آن‌ها شد.
در همان محلات قدیمی هم وضعیت چندان رضایت بخش نبود! محله‌نشینان کم‌کم به این باور رسیدند که بهتر است سرشان به کار و زندگی خودشان گرم باشد و به آنچه در آن سوی دیوار خانه‌شان برای همسایه‌هایشان رخ می‌دهد، توجهی نکنند. این طرز تفکر که از جایی آن سوی مرزهای این سرزمین می‌آمد، به مردم آموخت که قرار نیست به جز مشکلات و مسائل زندگی خودشان به مسائل دیگران هم فکر کنند و خودشان را در آن شریک بدانند. کار به جایی رسید که امروز در یک آپارتمان با ساکنانی محدود، هیچ کدام از همسایه‌ها حتی گاهی نام خانوادگی همدیگر را نمی‌دانند و شاید بعد از گذشت چند سال از عمر همسایگی‌شان هنوز ندانند مثلا همسایه واحد شماره دو طبقه چهارم چند فرزند دارد یا در کجا مشغول به کار است! گویی مردم آموختند که نباید روی حمایت و همیاری همسایه‌هایشان حسابی باز کنند و اگر نیازی به کمک آن‌ها داشتند هم نیازشان را به روش دیگری برطرف کنند.
ریشه چنین رفتار نوظهوری را شاید بشود در تمایل انسان امروز به فردگرایی پیدا کرد. اگر عضویت در گروه و حضور در جمع در گذشته یک ارزش تلقی می‌شد، امروز تنهایی، تک‌روی و دوری از جمع و گروه برای اغلب مردم یک ارزش تلقی می‌شود. تا جایی که حتی تک‌فرزند یک خانواده سه نفره هم در سن جوانی حاضر نیست زندگی در کنار پدر و مادرش را بپذیرد و حتی اگر تشکیل خانواده‌ای جدید نداده ترجیح می‌دهد جدا از پدر و مادرش در خانه‌ای دیگر به زندگی‌اش ادامه بدهد! تصویر چنین وضعیتی در کنار تصوری که از خانواده‌های شلوغ و پرجمعیت همین دو سه دهه قبل در خاطر داریم، تضادی آشکار و حیرت برانگیز را به رخ می‌کشد.
این در حالی است که در فرهنگ سنتی و قدیمی مردم کشورمان، «همسایه» که نامش را نیز وامدار معنای سایه و به سایه بودن دو شخص از شدت نزدیکی به همدیگر است، گاهی از اعضای خانواده به افراد نزدیکتر بوده و در بالا و پایین زندگی و مسائلشان شریک. از سوی دیگر در دین اسلام تاکید زیادی بر حفظ حرمت همسایه شده و گفته می‌شود که همسایه‌ها تا چهل خانه آن سوتر از چهار طرف حق همسایگی بر گردن همدیگر دارند. حال اینکه چرا و چطور چنین فرهنگ و سنتی جایش را به مجموعه‌ای باورهای جدید در سبک و سیاق زندگی داده، سوالی است که پاسخ به آن نیازمند مطالعات عمیق و دقیق جامعه شناسانه است.
اما هر چه که هست نهادینه شدن این تصورات مخدوش که حضور در جمع و جمع‌گرایی باعث ایجاد مشکلاتی برای انسان می‌شود، آسیب‌های اجتماعی زیادی را در یکی دو دهه اخیر شامل حال جامعه کرده و احیای فرهنگ همیاری، مشورت و مشارکت را بیش از هر زمان دیگری ضرورت بخشیده است. گفت‌وگو درباره مشکلات و مسائل شخصی، کمک‌خواهی، مشورت، همفکری و دراز کردن دست یاری به سوی دیگران بدون ترس از واکنش منفی آن‌ها مهارت‌هایی است که نیازمند تقویت در جامعه امروز ما است. این رسالت مهم و سنگین بیش از هر چیز بر دوش متولیان فرهنگی و اجتماعی جامعه است تا با زمینه‌سازی برای ایجاد اعتماد و خودباوری در جامعه، راه گفت‌وگو و تعامل‌های سازنده را میان اقشار مختلف مردم باز کرده و آن‌ها را از خانه‌های خلوت و سوت و کورشان بیرون بکشند.
 
  • اصفهان زیبا
    پایگاه خبری اصفهان زیبا

    فرناز کلباسی

برچسب‌های خبر