به گزارش اصفهان زیبا؛ محمدبنزکریای رازی، حکیم، طبیب و شیمیدان نامدار مسلمان ایرانی قرن چهارم هجری است. زکریای رازی به سبب تألیف آثار متعدد در علم شیمی و کشف الکل، پدر شیمی خوانده میشود؛ همچنین به پاس تلاشهای او در علم داروسازی، روز پنجم شهریورماه، به نام روز بزرگداشت زکریای رازی و روز داروسازی نامگذاری شدهاست.
تلاشهای علمی این دانشمند منحصر به حوزه طب و شیمی نبوده، بلکه در زمینه طبیعت، فلسفه، ریاضی، هندسه و… نیز مهارت داشته و آثار متعددی تألیف کرده است. بر این اساس، برخی از اندیشمندان ترجیح میدهند که از محمدبن زکریای رازی بهعنوان فیلسوف یاد کنند که این موضوع، ریشه تاریخی دورودرازی دارد.
درباره شخصیت علمی رازی، همواره در طول تاریخ با دو دیدگاه مواجه هستیم؛ دیدگاهی که او را در زمره فیلسوفان قلمداد میکند و دیدگاهی که مهمترین وجه شخصیت علمی زکریای رازی را دستاوردهای طبی او میداند؛ البته آغاز این اختلاف دیدگاه به زمان حیات رازی برمیگردد؛ بهگونهای که او برای اثبات فیلسوفبودن خود، مجبور به تألیف کتابی بهنام «السیرة الفلسفیة» شد. هدف از نگارش این یادداشت، بازخوانی و واکاوی مجدد آرای فلسفی زکریای رازی است.
از زمان حیات محمد بن زکریای رازی تاکنون، آنچه از شخصیت علمی او بیشتر برجسته شده، جایگاه طبابت و کیمیاگری او بوده و آرای فلسفیاش بهعنوان یک فیلسوف کمتر موردعنایت قرار گرفته است. این بیتوجهی و حتی گاهی ستیز با اندیشههای فلسفی رازی، پدیده قابلتأملی است.
محققانی همچون مرحوم ذبیحالله صفا، کوشش مداوم برای خاموشکردن صدای فلسفه محمدبن زکریای رازی در کشورهای اسلامی را نشان از وجود یک جریان هدفمند در پس این ماجرا میداند. او از افراد زیادی نام میبرد که کتابهای رازی را به باد انتقاد گرفته و یا در آثار خود، مدعی فساد عقیده رازی شدهاند.
ازجمله این چهرهها میتوان به ابونصر فارابی، ناصرخسرو قبادیانی، شهید بلخی، فخرالدین رازی و… اشاره کرد. شهیدمطهری نیز در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» مخالفان رازی را دو گروه میداند؛ مخالفانی که بر آرای فلسفی او ردیه نوشتهاند و مخالفانی که بر آرای مذهبی او اشکال وارد کردهاند.
اما شاید بتوان ابنسینا را از جدیترین منتقدان و مخالفان محمد بنزکریای رازی دانست. ابوعلیسینا هم بر برخی آرای زکریا همچون نظریه لذت او نقدهایی را وارد میدارد و هم در صفحه ۴۱۶ رسایل ابنسینا با الفاظ توهینآمیزی از زکریا بهعنوان یک متطبب و متکلف فضولی یاد میکند که از حد شخصیت علمی خود، یعنی جراحی و آزمایش ادرار و مدفوع تجاوز نموده و فلسفه را به خود بسته و در الهیات دخالت کرده است؛ همچنین ابنسینا ضعف ابوریحان بیرونی را آن میداند که از آرای فلسفی رازی الهام گرفته است.
رسول جعفریان، محقق معاصر، این اظهارنظر و استفاده از کلمات توهینآمیز را نشان از نقد ابوعلی سینا بر روش تجربی زکریای رازی و آن را ناشی از خلط روشی در بخشهای مختلف علم دانسته و میگوید: «اینکه با فلسفه به سراغ طب رفتهاند یا نجوم را تحتتأثیر اندیشههای فلسفی و دینی بررسی کردهاند، سبب عدم پیشرفت دانشها و توقف آن بودهاست. روش زکریای رازی، طب تجربی است؛ اما طب در نزد ابنسینا غالبا فلسفی است. اکنون ما میدانیم روش رازی در کشف مسائل طب، بهتر از روش ابنسینا در این حوزه بوده و دلیل محبوبیت و شهرت بیشتر آثار ابوعلیسینا منحصر در همراهی ذهنیت تمدن اسلامی با روش فلسفی او بوده که آن را امری سازگارتر و رایجتر تصور میکردهاند؛ چراکه در آن زمان نظریه غالب این بود که تجربه، جز در صنعت، آنهم صنعت بیبهره از ریاضیات، هیچگاه محبوبیت جدی نداشته و همیشه با گفتن این جمله که تجربه بدون قیاس و عقل راه بهجایی نمیبرد، از میدان پژوهش در حوزه علوم بیرون رانده میشده و این، یکی از مهمترین دلایل توقف علم است. اشکال عمده این تفکر فلسفی که حتی طبیعیات را هم زیر سلطه خود گرفته، این است که بیش از آنکه در پی حل مشکل طبیعیات باشد، مدام در استخدام همهچیز برای الهیات است؛ البته که آن مسائل هم باید حل میشد؛ اما نه به قیمت منحرفکردن بحث در طبیعیات. »
تغییر نگرشی جدید در جایگاه فلسفی رازی
هرچند آرای فلسفی رازی تا قرنها پس از وفاتش، مورد بیتوجهی و ستیز قرار گرفت؛ اما در دهههای اخیر توجه شایانی به آنها شده و از او بهعنوان یک فیلسوف اصیل و دگراندیش یاد میشود. پرویز ازکایی، رازیشناس برجسته، نام ۱۰ تن از صاحبنظران همدیار رازی را که به جوانب فلسفی افکار او توجه کردهاند ذکر و به محققانی نظیر محمود نجمآبادی، ذبیحالله صفا، سیدحسین نصر، محمد محیططباطبایی، مهدی محقق و… اشاره کرده است.
مستشرقان نیز اهمیت خاصی برای آراء فلسفی محمد بن زکریا، کتب و رسایل او قائل شدهاند.
بهعنوان نمونهای از اظهارنظرهای متأخر راجعبه ابنسینا میتوان به جملههایی از مصطفی ملکیان در این زمینه اشاره کرد که بیان میکند: «برخی معتقدند که اگر فلسفه عبارت است از علم یا فعالیت فکری که پاس هیچچیز غیر از عقل را نمیدارد و میگوید که من هستم و عقل و عقل هرجا جلو رفت، با او میروم و هرجا ایستاد توقف میکنم، دراینصورت باید بگویم بهنظر من، محمدبنزکریا یگانه فیلسوف در جهان اسلام است؛ چون تلاش فکری صادقانه و مجدانهاش به هر نتیجهای که انجامید، به آن ملتزم شد.»
نویسنده مقاله «محمدبنزکریای رازی؛ فیلسوفی دگراندیش یا طبیب فیلسوفنما» معتقد است که با مطالعه کتابهای بهجامانده از رازی و سبک و شیوه او در اندیشیدن، شواهدی به دست میآید که او را شایسته عنوان فیلسوف مینمایاند. او معتقد است که بیتوجهی به آرای فلسفی الهی رازی، بیشتر از اینکه معلول ضعف اندیشههای فلسفی الهیاتی او و بیگانهبودنش با فلسفه باشد، معلول عللی غیرمعرفتی است.
این نویسنده به شواهد و دلایلی دال بر فیلسوفبودن رازی اشاره کرده و یکی از مهمترین این شواهد را نگارش کتاب «السیرة الفلسفیة» توسط خود زکریا میداند. او این اثر را جهت دفاع از خود در مقابل کسانی که فیلسوفبودنش را انکار کردهاند، نگاشته است و با قاطعیت، خود را فیلسوف دانسته و عنوان فیلسوف را شایستهتر از عنوان طبیب برای خود قلمداد کردهاست.
رازی در این کتاب بهصورت مستدل، مدعای خود را پیش میبرد. او ابتدا از تفکرات و شخصیت سقراط بهعنوان معیاری برای سنجش و صدور حکم فیلسوفبودن یا نبودن بهره برده؛ سپس نسبت شیوه زندگی و افکار خود را با آنچه درمورد سقراط بیان کرده، میسنجد.
او در این کتاب درصدد اثبات این مطلب است که او در دو جزء فلسفه، یعنی نظر و عمل، کوتاهی نکرده و شهادت میدهد که برمبنای فضیلت زندگی کرده و سیره زندگی اش بهنحوی بوده که کسی نمیتواند او را به افراط یا تفریط متهم کند.
سپس با برشمردن کتابها و تلاش خود در راه علم و نظرورزی در صفحه ۱۰۲ این کتاب چنین بیان میکند: «که اگر با این درجه از دانشی که من دارم مستحق نام فیلسوف نباشم، پس برای که در این زمانه، استحقاق نام این عنوان فراهم خواهد شد؟»
یکی دیگر از شواهدی که در اثبات فیلسوفبودن زکریای رازی مطرحشده، تعدد تألیف کتب فلسفی توسط اوست.
اگرچه بسیاری از آثار فلسفی او به دست ما نرسیده؛ اما خوشبختانه مراجع فهرستنویسی، همچون فهرست ابوریحان بیرونی، الفهرست ابن ندیم أخبار الحکماء و … آثار فلسفی و غیرفلسفی رازی را بررسی و احصا نموده و تعدد و تکثر آثار فلسفی زکریا را تأیید میکنند.
جایگاه فلسفه در منظومه فکری رازی نیز خود گواه دیگری بر عنایتش نسبتبه فلسفه و اهمیت فینفسه فلسفه نزد اوست.
او معتقد است که فلسفه صرفا یک امر مفید نیست، بلکه یک ضرورت است که نه میتوان جایگزینی برای آن یافت و نه میتوان از آن صرفنظر کرد؛ چه آنکه به اعتقاد او، سعادت جز از طریق فلسفه حاصل نمیشود و کسی با تقلید، نمیتواند به کمال و سعادت برسد؛ زیرا قوه عاقله هیچکس با تقلید، کامل و بالفعل نمیشود و آنچه مایه سعادت بوده، بالفعلشدن قوه عاقله است و این هنگامی حاصل میشود تا وقتیکه فرد، خودش نظرورزی کند؛ زیرا خود این تلاش و نظرورزی است که مهم بوده و سبب حصول سعادت میشود، نه نتیجه آن.
زکریای رازی در کتاب «السیرة الفلسفیة» چنین بیان میکند که محبوبترین بندگان نزد خدا، کسانی هستند که بهترین صفات خداوند از جمله داناترین، عادلترین و فهیمترین را در خود ایجاد کنند. او براساس تعریفی که از غایت فلسفه ارائه میکند، این صفات را متعلق به فیلسوف میداند.
پیگیری صادقانه و مجدانه پرسشهای بنیادین از دیگر شواهد اندیشه فلسفه زکریای رازی است؛ مثلا مرگ یکی از اساسیترین مسائل موردنظرورزی در اندیشه فلسفی اوست؛ بهگونهای که در اصول ششگانهای که در کتاب «السیرة الفلسفیة» بهعنوان اصول سیره فلسفی خود معرفی میکند، اصل اول و دوم، ناظر به مسئله معاد و مرگ است.
علاوهبر آنچه ذکر شد، محمد بن زکریای رازی، همواره مختصات فکری فلسفی را حفظ کرده است. ویژگیهایی همچون تقید به مؤلفههای آزاداندیشی و خروج از سیطره مشهورات، داشتن تفکر انتقادی، استدلالگرایی در اندیشه، شارحنبودن و ارائه دیدگاههای بدیع، جسارت در پیروی از فرامین عقل در مقابل نظر و عمل، همواره در شیوه زیست علمی رازی قابل استقصا بوده که خود دلایلی موجه بر فیلسوفبودن زکریای رازی هستند.