به گزارش اصفهان زیبا؛ چرایی افول تمدن اسلامی پس از اوج اقتدار آن، همواره ذهن اندیشمندان اسلامی را به خود مشغول کرده است. یافتن پاسخ این پرسش، بهویژه برای اندیشمندان مسلمانی که درصدد پیریزی تمدن نوین اسلامی هستند، اهمیتی مضاعف دارد.
امام موسیصدر در میان متفکران معاصر به این موضوع توجه وافری داشته و فرازوفرودهای تمدن اسلامی و علل ضعف و عقبماندگی جوامع اسلامی را در گفتارهای مختلف بررسی کرده که این مباحث در یکی از مجلدات مجموعه «گامبهگام با امام» منتشر شده است.
بر این اساس، «اصفهانزیبا» در ایام ربودهشدن امام موسیصدر، این موضوع را در مصاحبهای با شریف لکزایی، دانشیار گروه فلسفه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، مورد واکاوی بیشتر قرار داده است.
موضوع بازگشت به دوران اوج اقتدار تمدن اسلامی در منظومه فکری امام موسیصدر چه جایگاهی دارد؟
امام موسیصدر بهعنوان متفکری که دغدغه احیا و بازسازی تمدن اسلامی را داشته، در چهار گفتار مبسوط، درباره علل عقبماندگی مسلمانان و چگونگی غلبه بر آن در جمع جوانان لبنانی به ایراد سخنرانی پرداخته است.
بیان این سخنان در جمع جوانان لبنان خودش قابلتأمل و تحلیل بوده و نشاندهنده توجه وافر امام صدر به جوانان و تأثیر آنها بر تحولات پیش روی جامعه است؛ ازطرفی او جوامع اسلامی را واجد و شایسته برخورداری از یک تمدن پیشرفته دانسته و از طرف دیگر، اذعان میدارد که این تمدن به دلایلی دچار ضعف شده و از کاروان پیشرفت علمی و مادی عقبمانده است.
در بررسی این مسئله شاید بتوان به دودسته از عوامل درونی و بیرونی اشاره کرد که از منظر امام موسی صدر، دلایل درونی دارای تأثیرات بیشتر و قابلتوجهی هستند؛ چراکه عوامل درونی از قدرت بیشتری برای تغییر، تبدیل و انحراف جامعه اسلامی برخوردارند.
ایشان در جایی این مطلب را تصریح کرده است که شکست یک جامعه با عناصر بیرونی قابلتحقق نیست و این عوامل درونی هستند که باعث گسست و جدایی میان شهروندان شده و موجبات شکست را فراهم میسازند.
به همین نسبت، اگر جامعهای واجد همبستگی باشد میتواند مشکلات خودش را حل کند و موجبات پیشرفت جامعه را فراهم سازد.
از منظر امام موسی صدر افول و عقبماندگی جوامع اسلامی پساز یک دوره رونق، ریشه در چه عواملی دارد؟
از نگاه امام موسی صدر، تحول درونی افراد شرط احیا و تحقق تمدن اسلامی است؛ ازاینرو عناصر درونی متعددی شامل عناصر سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی در این زمینه دخیل هستند.
درواقع عوامل درونی به عواملی اطلاق میشود که درون جامعه وجود دارد و از بیرون بر این جامعه تحمیل نشده و عامل بیرونی در آن دخالت ندارد و یا مداخله آن بسیار کمتر از عناصر درونی است؛ برای مثال تنبلی و سستی افراد در یک جامعه و فقدان کار در آن جامعه ارتباطی با عناصر بیرونی ندارد و این عامل بهعنوان یک عامل درونی میتواند عامل عقبماندگی باشد.
بحث کار و تلاش را ایشان در مباحث اقتصادی اشاره کرده و ازنظر ایشان کار جوهر تمدن است و نق ش مهمی در پیشرفت یک جامعه دارد.
یکی دیگر از مهمترین دلایل بروز عقبماندگی و ضعف تمدنی جوامع اسلامی که خود عاملی درونی است و نه بیرونی، عامل اخلاقی و فقدان صداقت، وجود رذایل اخلاقی مانند غیبت، نفاق و تهمت است.
او معتقد است که فقدان صداقت و انفکاک میان نظر و عمل در جوامع اسلامی، یکی از دلایل عقبماندگی بوده و جامعه اسلامی از صدق وعده و صدق عمل به گفتار تهی شده است.
این موضوع نکته مهمی است که باعث پیدایش اثرات مخربی در جامعه میشود و همبستگی جامعه را از درون مضمحل میسازد و جامعه به سمت فروپاشی، ضعف و عقبماندگی حرکت میکند.
عملنکردن به وعده، شعار و گفتار باعث ازهمفروپاشی همبستگی جامعه میشود. به تعبیر صدر، مسلمانان همواره با صدق و اخلاص عمل میکردهاند؛ اما متأسفانه این دو اصل را رها کردند؛ بنابراین در مجموع عوامل عقبماندگی یک جامعه عوامل درونی موضوع مهمی است.
در مقابل البته عوامل بیرونی مانند حمله و تهاجم دشمنان به یک جامعه و مداخله در آنجا اثرگذارند که ازنظر صدر، در زمره عوامل اثرگذار بعدی است.
آیا منظور امام موسی صدر از صداقت، منحصر در صداقت کلام بود یا صداقت مدنظر ایشان، صداقت جامعی است که در تمام حوزههای فردی و اجتماعی باید لحاظ شود؟
منظور امام موسی صدر از صداقت، یک نگاه جامع است و صرفا صدق در کلام نیست، بلکه ایشان صدق در وعده، بیان و کار را بهعنوان مصادیق صداقت و صدق کامل معرفی میکند.
صدر معتقد است که مشکل امروز مسلمانان برخاسته از عدم بیان سخن درست و استوار است؛ این در حالی است که سخن درست جامعه را به سمت عمل درست هدایت میکند. طبیعتا وقتی در سخن صدق نباشد، در عمل نیز صدقی مشاهده نشده و جامعه از هم فرومیپاشد.
صدر تصریح میکند که صدق در مرحله عمل و صدق در مرحله سخن، منبع همه خیرات است و اگر در جامعهای، صداقت واجد ارزش و معیار تعامل و دادوستد باشد، آن جامعه به منبعی از خیرات تبدیل میشود که توان حلوفصل مشکلات ریزودرشت خود را داراست؛ بنابراین نگاه جامع صدر به صداقت بهعنوان منبع خیرات میتواند جامعه را به سمتوسوی صحیحی هدایت کند.
وجود صداقت در تعاملات و ارتباطات اجتماعی نشاندهنده پیشرفت اجتماعی است که البته عنصر صداقت با دیگر عناصر مانند کار باید همراه شود تا جامعه از عقبماندگی دور بماند.
امام موسی صدر از میان علل مختلف عقبماندگی جوامع اسلامی به علت «عدم صداقت» که موضوعی فرهنگ محور و اخلاق محور است، اشاره میکند. این تأکید نمایانگر چیست؟
به نظرم تأکید و توصیه و سفارش امام موسی صدر بر صداقت حاکی از آن است که اساس روابط و تعاملات اجتماعی و حرکت به سمت پیشرفت و تمدن نوین اسلامی، قبل از اینکه بر رفتارهای مناسکی و فقهی استوار باشد، بر رفتارهای انسانی و اخلاقی استوار و استقرار مییابد.
از نظر صدر، مشکل عقبماندگی و ضعف تمدنی جوامع اسلامی، بیش از هر چیز، یک مشکل اخلاقی و فرهنگی و انسانی است که تعاملات و ارتباطات اجتماعی انسانها را دچار اختلال کرده است.
صدر بر این نظر است که معیار همگرایی و ابزار همکاری و گفتوگو، کلمه است؛ زیرا این عامل باعث شد که مسلمانان عقب بمانند و جامعه اسلامی را از دست بدهند و تمدن آنان از پیشرفت و تداوم بازبماند.
به تعبیر ایشان در فقدان صداقت، بنای جامعه لرزان و دروغین خواهند شد؛ ازاینرو صدق در کلام از پایههای اصلاح جامعه بوده و راه درست این است که جامعه بر اساس صداقت و راستی پیش رود.
همانگونه که امام موسی صدر صداقت را منبع همه خیرات خوانده، صداقت منشأ همه فضایل هم خواهد بود. در مقابل البته میتوان تأکید کرد که کذب بهعنوان منبع رذایل، میتواند باعث فروپاشی اجتماعی شود.
از منظر امام موسی صدر، علاوهبر عوامل و عناصر اخلاقی و فرهنگی، در چه حوزههای دیگری باید بهدنبال یافتن علل انحطاط تمدن مسلمانان بود؟
یکی از مباحثی که امام صدر بر آن تأکید میکند، قدرت است. درواقع در کنار عوامل اخلاقی که پایههای جامعه را قوی میکند و جامعه با ایستادن بر یک بنیان اخلاقی صحیح و قابلاعتماد، نباید عامل قدرت را از یاد ببرد.
ایشان در موارد مختلفی تأکید دارد که برای اینکه جامعه پیشرفت کند، باید قدرتمند شود؛ البته قدرتیابی نیز در فضای گستردهای تعریف میشود. به این معنا که اگر جامعه در حوزه علم و دانش پیشرفت کند به معنای قدرتمندشدن است.
اگر شهروندان دارای رفاه نسبی باشند و نیازها و ضروریات زندگی آنان تأمین شود، به معنای قدرتمندی است؛ همچنین است که این جامعه بتواند امنیت مرزهایش و امنیت داخلیاش را تأمین کند قدرتمند است.
در یک نگاه کلی اگر جامعه از محرومیت در همه ابعاد رها شود، به معنای قدرتیابی است و خود ایشان نیز در لبنان در این مسیر حرکت کرده و نمونههای مختلفی از این مسئله را میتوان در سیره اجتماعی ایشان مشاهده کرد؛ بنابراین صرفا یک مسئله اقتصادی و سیاسی و فرهنگی نیست، بلکه همه این موارد را شامل میشود.