گلزار شهدای اصفهان میزبان شده بود. خیمهها و موکبهای جمع وجوری که از هرکدام رنگ و بویی ساطع میشد. از چای گرم و دمنوش و شیر داغ، تا گلهای مریم و سربندهای یا زهرا. بوی اسفند گلستان را پر میکند و فضا را مقدستر. درست مثل پیادهرویهای اربعین. با همان سبک مداحی. اما مداحیهایی که این بار برای امابیهاست. برای مادرِ پدر، همسر مولا و مادر سادات. برای مادری که میگویند اگر خاک چادرش را بتکاند، روزیرسان عالم است. برای مادری که شهر به احترام او میزبانی عزادار شده است. میزبان پیکر رزمندگانی که روزی با ایمان راسخشان، دل به دریای جنگ زدهاند و حالا این مادر دوعالم است که میزبان آنها شده است.
کسی چه میداند؟ شاید اینها، همان رزمندگانی باشند که به قول حاج قاسم پناهی به جز حضرت زهرا نداشتند! بچههای بدر، رمضان، بیتالمقدس، کربلای 5 و شلمچه. شهدا به گلستان شهدا میرسند. پس از تشییعی بر دوش مردم که از خیابانهای مختلف شهر گذشته است، ایستگاه آخر آن مقارن میشود با اذان ظهر. محل برگزاری نماز جماعت اعلام میشود. شوری دوباره بین مردم پدید میآید؛ برای اقامه نماز. برخی یک گوشهای ایستادهاند و مشغول وضوگرفتن شدهاند. چند نفری هم روی چمنها اقامه بستهاند، به جماعت.
مادری به همراه پسر پنجششسالهاش شتابان میخواهد وارد مسجد شود. پسرک میپرسد: حالا چرا اینقدر عجله داریم؟ و مادرش جواب میدهد: محمد جان، امام زمان، نمازشان را سرِ ظهر میخوانند. باید به ایشان اقامه کنیم… شاید همین صحبتها و لحظههای گذرایی که از پیش چشمانم میگذرد، اصل ماجرا باشد. ماجرایی که اصل آن، حضور مردم است. مردمی که بیش از 23 هزار فرزند خویش را سالها پیش، در مسیر آزادی کشورشان فدا کردهاند و حالا هنوز هم همان آرمانهایشان را به کودکان خود میآموزند.
آرمانهایی با ایمانشان، پایدار مانده است. بیش از ۴۰ سال پایداری و صبر بر هر ناخوشی که گذرا خواهد بود و در مقابل، افتخار به میهنشان و شهدای آن. افتخار به آرمانهایی که با حضورشان در چنین روزهایی تثبیت میشود. حضوری به همراهِ یاد و خاطره قهرمان پررنگ این روزها؛ شهید حاج قاسم سلیمانی. پلاکاردهای عکس او در دستان مردم، گواهی میدهند.
شهید محسن اسماعیلی پژوه
بعد از نماز ظهر و عصر است که پیکر شهید را به خاک میسپارند. پیکر «محسن اسماعیلی پژوه» را. محسن اسماعیلی متولد 27 مهر ماه سال ۱۳۴۵ است و از تیرماه سال 1365 که در عملیات رمضان، در شهر بصره به شهادت میرسد، تا به امروز گمانم باقی میماند. او سال 1397 همراه با سایر شهدای گمنام به میهنش بازمیگردد و سپس در حوزه علمیه محمدیه شهرستان قائمشهر استان مازندران به خاک سپرده میشود. آبان 1401، هویت شهید اسماعیلی با تست DNA مشخص میشود. سرانجام از 39 سال، نوبت به دیدار مادر و پسر اصفهانی، در شمالیترین نقطه کشور میرسد. مادری که حالا حتی دیگر قدرت راه رفتن هم ندارد.
مردم قائمشهر به استقبال آنها میآیند و گوسفندهایشان را قربانی میکنند. پس از این دیدار مادر پسری است که به درخواست مادر شهید، پیکر او به اصفهان منتقل میشود و حالا در روز 6 دی ماه، همزمان با شهادت حضرت زهرا، دل مادر شهید اسماعیلی نیز آرام میگیرد. سایر شهدای گمنام نیز برای عطرافشانی و خاکسپاری، به سایر شهرستانهای استان منتقل میشوند.