به گزارش اصفهان زیبا؛ روز دوم جشنواره را با سینما ساحل شروع کردم. چند دقیقه قبل از شروع فیلم در سینما بودم. نزدیک ساعت 9:30 کمکم سروکله بچههای دانشآموز پیدا شد. به صف وارد سینما شدند و به ترتیب وارد سالن اکران.
از زمان ورودشان به سالن همهمه و سروصدا شروع شد؛ همهمهای که هرچه به پایان فیلم نزدیکتر میشدیم، صدایش بالاتر میرفت؛ تا جایی که صدای فیلم بهسختی به گوش میرسید.
فیلم اکران شد؛ «استعداد من». نکته مثبت این فیلم در نگاه اول برای من لهجه اصفهانی بعضی از کاراکترها بود که خوشبختانه توی ذوق نمیزد؛ کسی که بلد بود، به زیبایی اصفهانی صحبت میکرد و آنکس که بلد نبود، بهزور مجبور نشده بود برای صحبتکردن، لهجه اصفهانی را کجوکُله کند.
فیلم به اواسطش رسیده بود و هنوز دانشآموزان و مربیانی بودند که با تأخیر وارد سالن میشدند.
«استعداد من» موضوع خوبی را برای فیلمسازی انتخاب کرده بود؛ اما نوع ساخت و داستانسازی بهگونهای بود که پسربچهها را همراه نکرد.
این فیلم شاید داستان بسیاری از کودکان امروز و دیروز ماست؛ بچههایی که بهدلیل تعصبات و تفکرات غلط والدین، بهاجبار در مسیری قرار میگیرند که برای آن مسیر ساخته نشدهاند؛ مسیری که والدین فکر میکنند کودکشان در آن پیشرفت میکند و مشهور میشود، پیشرفت میکند و موفق میشود، موفق میشود و مشهور میشود، مشهور میشود و والدین را سربلند میکند!
اما مسیری که کودک یا نوجوان بهزور در آن قرار بگیرد، فقط و فقط دست و پای او را میبندد و کودک را از علاقه و استعدادش دور میکند. کودک نه به آنچه خودش میخواهد میرسد، نه به آنچه والدین میخواهند.
استقلال یکی از ویژگیهای انسان است که از زمان تولد همراه با اوست. کودک و نوجوان همواره به دنبال راهی برای حفظ استقلال است. این مسیرسازیها و اجبارهای والدین سد بزرگی است بر سر راه استقلال کودکان و نوجوانان؛ سدی که روح و روان کودک را آسیب میزند.
پس از اتمام فیلم، به سراغ دانشآموزان میروم. از آنها درباره فیلم میپرسم. داستان را متوجه نشدهاند و یا اشتباه متوجه شدهاند؛ اما برایم جالب است که از صحنههای هیجانی فیلم لذت بردهاند؛ مخصوصا آن صحنههایی که جنس فوتبالی داشت.
پویانمایی مخصوص نوجوانان
به سینما چهارباغ میروم برای تماشای پویانمایی «سفر به تاریکی». تعدادی نوجوان روی ویلچر نشستهاند و همراه با خانواده برای تماشا آمدهاند؛ سانس ویژه معلولان. تعدادشان با همراهان به ۲۰ نفر نمیرسید. دلیل عدم استقبالشان را نمیدانم.
از آنها میپرسم چگونه به جشنواره دعوت شدهاند؟ میگویند از طرف مدرسه «طاها»؛ مدرسهای که در آن تحصیل میکنند. شاید دوستانشان علاقهای به شرکت در جشنواره نداشتهاند.
فیلم شروع میشود؛ پویانمایی مخصوص نوجوانان. داستان فیلم روایتی است از شهر مشهد در سال ۱۳۱۴. از حواشی تحصن مردم در مسجد گوهرشاد برای دفاع از حجاب و سپس کشتار مردم در گوهرشاد.
در این میان نوجوانی حضور دارد که قهرمانانه صحنههایی را رقم میزند؛ نوجوانی که در پایان فیلم تصمیم میگیرد به پدربزرگش در حفظ گنجینه قدیمیشان کمک کند و اجازه ندهد این گنجینه گرانبها از بین برود. این گنجینه حاصل تلاش پدرِ پدربزرگش است که در حادثه کشتار مردم گوهرشاد به شهادت میرسد.
بعد از تماشای فیلم به گفتوگو با نوجوانان میپردازم. اکثرشان از تماشای فیلم راضی هستند و «سفر به تاریکی» را دوست داشتهاند. در این میان یکی از تماشاگران معتقد است این فیلم بیشتر برای کودکان مناسب است.موضوعی که در این پویانمایی به آن پرداخته شده بود، مناسب نوجوانان بود؛ اما شیوه ساخت در سطح آنها نبود.