از مضراب تا محراب؛ نغمه تاری که به بانگ توحیدی مبدل شد

میرزا جهانگیرخان قشقایی، فقیه، مجتهد، حکیم، فیلسوف و عارف امامی، از علمای مشهور اصفهان در قرن ۱۳ قمری است. او در سال ۱۲۰۶ هجری شمسی در جامعه ایل قشقایی و در روستایی از توابع شهرضا در اصفهان به دنیا آمد.

تاریخ انتشار: 10:58 - دوشنبه 1402/08/15
مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه
از مضراب تا محراب؛ نغمه تاری که به بانگ توحیدی مبدل شد

به گزارش اصفهان زیبا؛ میرزا جهانگیرخان قشقایی، فقیه، مجتهد، حکیم، فیلسوف و عارف امامی، از علمای مشهور اصفهان در قرن ۱۳ قمری است. او در سال ۱۲۰۶ هجری شمسی در جامعه ایل قشقایی و در روستایی از توابع شهرضا در اصفهان به دنیا آمد.

پدرش، محمدخان قشقایی اصفهانی دره‌شوری، مردی عالم، صاحب‌کمال و از خاندان دره‌شور ایل قشقایی بود. مادرش نیز از خان‌زادگان سمیرم اصفهان و از ساکنان دهاقان بود. پدر جهانگیر او را از کودکی به کار و زحمت عادت داده بود؛ به‌طوری که پسرش برای کسب روزی حلال چوپانی می‌کرد.

محمدخان، ساز و سه‌تار نیز برای فرزندش فراهم کرده بود. جهانگیر نی هم می‌نواخت.

این نکته قابل‌ذکر است که پادشاهان آن زمانه برای بقای قدرت خود، پیوسته به سرکوب نظامی و فرهنگی نهاد اجتماعی ایل می‌پرداختند و قشقایی‌ها را غارتگر، چپاولگر و دارای فرهنگ بدوی چوپانی معرفی می‌کردند؛ اما حقیقت آن بود که وقتی ایران گرفتار تجاوز انگلیسی‌ها و استعمارگران غربی شد، حرف آخر را سرافرازان قشقایی زدند و دشمن را سرکوب کردند.

جهانگیرخان قشقایی خواندن و نوشتن را در زادگاهش فراگرفت و علاقه وافر او به تحصیل سبب شد تا پدرش معلمی برای او به خدمت بگیرد. جهانگیر تا حدود چهل‌سالگی به زندگی عشایری، دامداری و کشاورزی مشغول بود. در سواری و تیراندازی مهارتی چشمگیر داشت و به موسیقی علاقه‌مند بود و تار می‌نواخت.

در صفحه ۱۱۸ کتاب «سر دلبران» چنین نقل شده که او در جوانی به خواستگاری یکی از اقوام خود رفت؛ اما آن دختر شرط قبول درخواست همسری را شکستن تار توسط جهانگیرخان اعلام کرد؛ اما جهانگیر نپذیرفت و به حالت قهر رفت و تا پایان عمر خویش ازدواج نکرد.

جهانگيرخان و موسيقي

موسیقی مترنم در ساز حکیم قشقایی، موسیقی آیینی و مذهبی بوده ‌است. آنچه به تواتر به ما رسیده، این است که او در سه مایه به ترنم موسیقی می‌پرداخته است: ۱- موسیقی حماسی در مایه‌های شاهنامه‌خوانی و …،  ۲-موسیقی مردمی، ترانه‌های بومی و آهنگ‌های اصیل ترکی، ۳- موسیقی آیینی، الهی و مذهبی.

نوع سوم موسیقی، یعنی موسیقی متعالی آیینی در مراسم مذهبی در شب‌های ماه رمضان و در ایام محرم میان ایل سرافراز قشقایی نواخته می‌شود. موسیقی در نظر حکیم قشقایی، دریچه‌ای برای راز و نیاز با مبدأ فیض ازلی بوده‌است.

تحول در چهل‌سالگي

بنا بر بیشتر روایات، تحول بنیادین در زندگی جهانگیر در چهل‌سالگی روی‌داده است؛ به این صورت که روزی برای فروش محصولات، خرید مایحتاج سالانه ایل و تعمیر تار خود به بازار اصفهان رفت.

او ساز شکسته خود را به نزد یحیی ارمنی مقیم جلفا برد و در یک لحظه متحول شد و از همان کارگاه سازسازی به مدرسه صدر رفت و پس از مدتی در صدر عالمان علوم معرفتی و دینی قرار گرفت.

داستان تحول او به‌صورت ماجرایی دیگر نیز در برخی منابع ذکر شده است. بدین نحو که وقتی او برای تهیه مایحتاج و تعمیر تار خود به اصفهان مراجعه می‌کند، با مشاهده مدرسه صدر، مجذوب شکوه معنوی آن مکان می‌شود.

شخصی که احتمالا همای شیرازی، جد جلال‌الدین همایی بوده با مشاهده علاقه او به مدرسه صدر، او را به تهذیب نفس و تحصیل علم و معرفت دعوت می‌کند. او تحت تأثیر سخنان او تحصیل علم را بر امور دیگر ترجیح داده و با راهنمایی همای شیرازی، حجره‌ای در یکی از مدارس علمیه اصفهان گرفته و تا پایان عمر در آن شهر مانده است.

شخصیت والای حکیم بزرگوار، میرزا جهانگیرخان قشقایی، شایسته بررسی ویژه است. کسی که در سن چهل‌سالگی که هر فرد به‌طور طبیعی با کاهش نیرو و نشاط جوانی روبه‌رو است، در اثر یک ملاقات مبارک با همتی مردانه به بالاترین مراتب علم و عرفان و حکمت می‌رسد، قطعا الگویی برجسته برای پویندگان راه اخلاق و معنویت است.

علامه طباطبایی درباره عبارت «حتی اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنه» که در آیه ۱۵ سوره احقاف ذکر شده و در آن به چهل‌سالگی نیز اشاره شده، چنین می‌فرماید که رسیدن به چهل‌سالگی، رسیدن به زمانی از عمر است که در آن زمان، قوای آدمی محکم می‌شود و معتقد است که بلوغ چهل‌سالگی، ملازم با رسیدن به کمال عقل است.

علامه طباطبایی درباره جایگاه حکیم قشقایی نیز چنین گفته است: «جهانگیرخان قشقایی یکی از نوادر دوران و نوابغ زمان بوده و صیت علم و فضیلتش در همه حوزه‌های علمیه پیچیده بود.»

شهید مطهری نیز از جهانگیرخان با این عبارات یاد کرده‌ است: «او در بزرگی و عشق به تحصیل به سرش افتاد و دنبال علم را گرفت؛ تا آنجا که استاد مسلم فلسفه اصفهان شد. مرحوم جهانگیرخان در معقول و منقول و عرفان به اتقان رسیده بود. پاکی درون جهانگیرخان عامل اصلی گرایش او به عالم معنویت شد؛ گرایشی که بعد از دیدار با فردی ناصح در اصفهان به معرفت ابدی گرایید.»

جايگاه علمي جهانگيرخان

با اینکه جهانگیرخان قشقایی در میان‌سالی به کسب علم روی آورد؛ اما با استعداد، شوق و همت عالی به فراگیری علوم مختلف نزد مشایخ آن روز اصفهان پرداخت. او حکمت و فلسفه را نزد آقامحمدرضا قمشه‌ای، فقه، اصول و ادبیات عرب را نزد شیخ محمدحسن و محمدباقر نجفی و حاج‌ملاحسین علی تویسرکانی، طب را نزد ملا عبدالجواد، طبیب معروف اصفهان و ریاضی و هیئت و نجوم را از استادان سرشناس آن زمان فراگرفت.

چیزی نگذشت که او از مدرسان علوم عقلی و نقلی محسوب شد و در حکمت به کمال رسید. او حکمت را آمیخته به عرفان و ممزوج با فلسفه مشاء و اشراق درس می‌داد. ریاضی و هیئت نیز تدریس می‌کرد. گاهی هم نهج‌البلاغه را با بیان خاص خود تحلیل می‌کرد.

شیخ عباس قمی، صاحب کتاب «مفاتیح الجنان»، درباره او چنین نقل کرده است: «جهانگیرخان در علم و عمل به‌جایی رسید که از اقطار بلاد به حوزه درسش آمدند؛ همچنین او احیاگر حکمت و فلسفه صدرایی بود و کتاب اسفار ملاصدرا را تدریس می‌کرد. در مواردی نیز کتاب شفای ابن‌سینا را برای شاگردان خاصش بیان می‌کرد.»

 شایان ذکر است که شهرت حوزه علمیه اصفهان مانند حوزه مشهد به نقض فلسفه بود و بسیاری از اندیشمندان این حوزه از زمان شکل‌گیری آن از منتقدان فلسفه محسوب می‌شدند؛ اما کوشش‌های حکیم قشقایی این فضا را تغییر داد.

استاد جلال‌الدین همایی دراین‌باره می‌گوید: «مرحوم قشقایی فلسفه را در اصفهان از تهمت خلاف شرع و بدنامی و کفر و الحاد نجات داد. سهل است که چندان به این علم رونق بخشید که فقها و متشرعان نیز عیان و با میل و علاقه روی به درس فلسفه نهادند و آن را مایه فضل و مفاخرت می‌شمردند.»

روش جهانگیرخان چنین بود که فلسفه را به این شرط برای مشتاقان تدریس می‌کرد که در کنار آن فقه و اصول را نیز بیاموزند و در حفظ شعائر دینی بکوشند.

بدین ترتیب او حکمت را چنان رایج و مطلوب کرد که درس شرح منظومه سبزواری او به‌سبب کثرت حضور طلاب در خارج از حجره مدرسه صدر و در شبستان تشکیل می‌شد؛ ازاین‌رو واعظ جوادی نیز جهانگیرخان را احیاکننده حوزه فلسفی اصفهان دانسته است.

حکیم قشقایی طبع شعر هم داشت و از همان دوران جوانی وقتی به اصفهان می‌آمد، نزد همای شیرازی می‌رفت که شعرهایش را اصلاح کند. هم‌اکنون غزلیاتی از او به ‌جا مانده است. پس‌از وفات او، حکیم خراسانی به جمع‌آوری آن‌ها همت گمارد؛ ولی این دیوان اکنون در دست نیست.

تلمذ حکيم قشقايي نزد اساتيد

حکیم قشقایی از نعمت اساتیدی همچون حاج حسینعلی تویسرکانی، شیخ محمدباقر نجفی، ملا حیدر صباغ لنجانی، میرزا محمدحسین نجفی، ملا اسماعیل اصفهانی درب کوشکی و میرزا عبدالجواد حکیم خراسانی بهره‌مند بود.

آقا محمدرضا قمشه‌ای بزرگ‌ترین استاد جهانگیرخان بود که شهید مطهری درباره این استاد چنین بیان کرده است: «او مردی به‌تمام‌معنا وارسته و عارف‌مسلک بود. با خلوص و تنهایی مأنوس و از جمع گریزان بود. در جوانی ثروتمند بود و در خشک‌سالی سال ۱۲۸۸ خورشیدی، تمام مایملک منقول و غیرمنقول خود را صرف نیازمندان کرد و تا آخر عمر درویشانه زیست است.»

ملا محمد کاشانی معروف به آخوند کاشی، عارف و فیلسوف مشهور، یار صمیمی و هم‌درس و بحث جهانگیرخان قشقایی بود که جهانگیرخان گم‌گشته خود را در او یافت. هردوی این بزرگواران تحت اشراف اساتید برجسته‌ای چون آقا محمدرضای قمشه‌ای به درجات بالای عرفانی و مقامات معنوی دست یافته و تا آخر عمر در مدرسه صدر اصفهان مشغول به مجاهده و تزکیه نفس بودند.

حاج ملاحسین علی درباره آخوند کاشی چنین نقل کرده‌است: «نیمه‌شب از حجره بیرون آمدم و احساس کردم که درودیوار “سبوح قدوس” می‌گوید. کنار حوض وضو گرفتم و چنین به‌نظر می‌رسید که آبی را که برمی‌دارم نیز “سبوح قدوس” می‌گوید. در مدرسه قدمی زدم و مشاهده کردم که آخوند کاشی مشغول ذکر است.»

آخوند کاشی نیز مانند جهانگیرخان تا پایان عمر مجرد زیست و همسری اختیار نکرد.

شاگردان حکيم قشقايي

از میان مشهورترین شاگردان میرزا جهانگیر قشقایی می‌توان به بزرگانی چون حاج‌آقا رحیم ارباب، آقا نجفی قوچانی، میرزا محمدحسن نائینی، آیت‌الله سیدحسن مدرس، آیت‌الله ‌العظمی سیدحسین طباطبایی بروجردی زعیم بزرگ حوزه علمیه قم، آیت‌الله سید مرتضی طالقانی و آیت‌الله محمدحسین فاضل تونی استاد فلسفه و منطق دانشکده الهیات دانشگاه تهران در هنگام تأسیس و شیخ حسن‌علی اصفهانی مشهور به نخودکی اشاره کرد.

صدوقی سها در کتاب «تاریخ حکما و عرفای متأخر» بالغ بر ۹۰ نفر از شاگردان حکیم قشقایی را نام‌برده و مهدی قره‌قانی نیز در کتاب «زندگی‌نامه حکیم قشقایی» به اسامی ۸۸ نفر از آن‌ها اشاره کرده است.

آیت‌الله جهانگیرخان قشقایی علاوه‌بر مقام علمی و فلسفی در متانت، وقار، انضباط، اخلاق، تقوا، رعایت آداب معاشرت، حلم، تواضع، مهربانی و خوش‌زبانی با عموم طبقات، نمونه و اسوه‌ای کم‌نظیر به‌شمار می‌رفت.

هیچ‌کس در تمام عمر از او حالت تندی و خشم ندید و یک سخن زشت و ناهنجار از زبانش نشنید. او کسی را که از جاده دین و مذهب یا اخلاق خارج‌شده می‌دید، به زبانی نرم و با کمال دلسوزی و خیرخواهی هدایت می‌کرد.

کتاب «شطری از اوایل امور عامه»، «شرح منظومه حکمت سبزواری» و کتابی در «شرح نهج‌البلاغه» از او به چاپ رسیده است.

غروب جهانگير

سرانجام این حکیم فرزانه که عمری را در تحصیل و تزکیه نفس سپری کرد، تاب ماندن در این عالم خاکی را از کف داد و همان‌طورکه خود در شعری منسوب به او سروده بود، به دیار باقی شتافت.

دل گرفت از مدرسه، یاران کجا کوی حبیب؟

جان فسرد از وسوسه، ساقی بده جام شراب

او در ۱۳ رمضان ۱۳۲۸ قمری در سن ۸۵ سالگی دعوت حق را لبیک گفت. مزار جهانگیرخان قشقایی در تکیه جهانگیرخان قشقایی در تخت فولاد اصفهان است. این تکیه ازجمله تکایای باقی‌مانده از دوران قاجار در محدوده تکیه لسان‌الارض بوده که پس‌از دفن مرحوم جهانگیرخان این تکیه به‌نام او مشهور شده است.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

6 + هفده =