به گزارش اصفهان زیبا؛ تبدیل شنیدهها به نوشتهها و نگهداری آن برای آیندگان و وسعتدادن دایره مخاطبان خاطرات از شخصیتهای بزرگ، باعث مجهولنماندن ابعاد این شخصیتها در گذشت تاریخ میشوند؛ علیالخصوص هنگامیکه مجموعه گردآوریشده از افراد و اسناد زیادی باشد که از زمان خود فرد به یادگار باشند.
دکتر محمدحسین ریاحی چنین تلاشی را که طی بیش از 24 سال جمعآوری شده، نسبت به شخصیت حاجآقا رحیم ارباب مبذول داشتهاند. به بهانه سالروز وفات این عالم متواضع حوزه علمیه اصفهان، درباره شخصیت ایشان با دکتر ریاحی گفتوگو کردم.
اولین سؤال بنده راجع به شروع آشنایی شما با حاجآقا رحیم ارباب است. مسیر جذب شما به شناخت ایشان چگونه بود؟
همیشه یکی از نکاتی که برایم جالبتوجه بوده، این است که برخی شخصیتها در تاریخ تأثیرات ارزشمندی گذاشتهاند و علاوه بر اینکه خودشان انسانهای شایسته و موفقی بودهاند، در بین مردم و اهل دانش و فرهیختگان نیز تأثیرات مهمی گذاشتهاند.
مرحوم علامه حاجآقا رحیم ارباب که انصافا یک شخصیت کمنظیری بودهاند، همواره در میان محافل مردم اصفهان در دهههای گذشته موردتوجه بودهاند.
من به خاطر اینکه علاقه خاصی از سنین کودکی و نوجوانی به شخصیتها و درواقع فرهیختگان ایران و تمدن اسلامی و بهویژه اصفهان داشتهام و اینکه در یک محله قدیمی نزدیک به منزل مرحوم حاجآقا رحیم ارباب، خانه قدیمی اجداد من بود، این موضوع بههرحال برای بنده جالب و قابلاعتنا بود که یکزمانی بتوانم از این شخصیت، بهعنوان الگوی شاخصی برای معرفی به دیگران بهره ببرم.
خب الحمدلله توانستم در زمانی که بسیاری از شاگردان ایشان در قید حیات بودند، مجموعهای را درخصوص شخصیت ایشان گردآوری کنم. تقریبا این کار نزدیک به سی سال پیش که برخی از دستپروردگان آن علامه بزرگ در دسترس بودند، برای من امکانپذیر شد که حاصل آن کتاب «ارباب معرفت» بود.
حقیقتا اثر شما را میتوان مهمترین مجموعهای دانست که درباره حاجآقا رحیم ارباب کار شده است. مشوق شما برای گردآوری این اثر چه کسی بود و در این کتاب طی چه مراحلی به شخصیت ایشان پرداخته شده؟
یک کتاب یا یک اثر درباره شخصی، اگر بتواند در زمانی شکل بگیرد که کسانی که شخصیت پرداختهشده در اثر را حضورا درک کرده باشند و یا اسناد دستاولی راجع به او وجود داشته باشد، قابلتوجه و موردعنایت زیادی خواهد بود.
من یادم هست که در سال 1372 که انجمن مفاخر فرهنگی اصفهان شکل گرفت و من از جوانی این افتخار را دارم که در این مجموعه عضو باشم، مرحوم استاد آقای دکتر محمدباقر کتابی که از مفاخر این شهر بودند، در جلسه شورای انجمن آثار مطرح کردند که جا دارد درمورد برخی از شخصیتها ازجمله آقای ارباب کار بشود.
خب این انجمن در جلسات گذشتهاش در آن زمان حول محور بانو امین و میرزا جهانگیرخان قشقایی و میرزاعلیآقای شیرازی، طبیب متأله، کار کرده بود و بنده هم مقالاتی تقدیم کردم. اما حاجآقا رحیم با توجه با ویژگیها و خلقیاتی که داشتند، لازم بود با دقت و وسواس خاصی راجع به ایشان کار میشد.
تقریبا از سال 73 این حرکت شروع و در اوایل سال 75، محصول کار بهصورت جزوه منتشر شد. مرحوم آقای کتابی راهنمای خوبی برای ما بودند. شخصیتهای بزرگی در این کار به بنده کمک کردند که از بین آنها میتوانم آیتالله شیخ اسدالله جوادی گورتانی و مرحوم دکتر حمید ارباب را نام ببرم.
حالا که صحبت از آیتالله جوادی شد، درخصوص سیره ایشان در تربیت شاگرد و دایره شاگردانشان، به خصوص شاگردان اخلاقی و تأثیرات ایشان در حوزه علمیه اصفهان، اگر نکتهای هست بفرمایید.
شما میدانید که حوزه اصفهان پیشینه هزاروچنددهساله دارد. استادان مبرز و ممتازی در حوزه اصفهان بودند. بعد از حمله افغانها که حوزه اصفهان رو به رکود رفت، با آمدن مرحوم شفتی و علامه کلباسی، رونق خاصی دوباره در آن پیدا شد.
در آن زمان حوزه قم پایینتر از اصفهان بود و حوزه اصفهان در تراز حوزه نجف مطرح میشد. مرحوم ارباب استادان بزرگی ازجمله آیتالله سیدمحمدباقر درچهای، آخوند کاشی، میرزا جهانگیرخان قشقایی، حاج میرزا بدیع موسوی درب امامی، آقای حاج سید ابوالقاسم دهکردی و دیگران را دیده بودند و از آنها بهرهها بردند.
حاجآقا رحیم شاگردان فراوانی را تربیت کردند؛ البته همه آنها جزو روحانیون نبودند.
شما میدانید خیلیها که به اصفهان میآمدند، خدمت ایشان میرسیدند؛ مثل مرحوم بدیعالزمان فروزانفر و مرحوم آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی و مرحوم شهید مطهری. برخی مستمرا شاگرد ایشان بودند و برخی در مقاطعی از ایشان بهره میبردند.
از شاگردان شاخص حاجآقا رحیم ارباب میتوان به حاج سید مرتضی پسندیده که برادر امام بودند یا استاد جلالالدین همایی که بارها و بارها از استاد خود در آثارش نام برده یا مرحوم آیتالله سید محمدرضا خراسانی که ریاست حوزه اصفهان را بر عهده داشتند، مرحوم آقای سیدمصطفی بهشتینژاد، آقای سیدمصطفی مهدوی هرستانی، آقای آشیخ رمضانعلی املایی، آقای سهیلیان، شیخ محمد کلباسی، آیتالله شیخ اسدالله جوادی، شیخ مرتضی اردکانی، دکتر سیدمحمدباقر کتابی، شیخ محمدرضا جرقویهای، حاجآقای یحیی فقیهایمانی، شیخ نورالدین اشنی، حاجآقا صدر کلباسی، جناب میرزاعلی مشفقی که اهل دانش بودند، شیخ محمود کفعمی، شیخ محمدتقی نجفی، سید بهاءالدین مهدوی و بسیاری دیگر که برخی شخصیتهایی مثل دکتر بهشتی به ایشان علاقهمند بودند و از محضر ایشان استفاده کردند.
برخی از مصاحبان ایشان هم مثل دکتر محمد ریاحی که پزشک بودند را هم باید از گروه شاگردان خاص ایشان دانست.
خدا را شاکرم که در سه دهه گذشته توانستم با بسیاری از این افراد مصاحبهای داشته باشم و از فضائل و مناقب و تدریس و خصایل اخلاقی ممتاز ایشان شناخت پیدا کنم.
این را هم عرض کنم که مرحوم آیتاللهالعظمی سیدحسین بروجردی در زمانی که در حوزه اصفهان بودند، از دوستان ایشان بودند و نقل میکنند که حاجآقا رحیم ارباب وقتی به قم آمده و خبر داده بودند که میخواهند به دیدار آقای بروجردی بروند و گفته بودند که بگویید «رحیم آمده!»، وقتی مطلب به ایشان رسیده بود، آقای بروجردی فرموده بودند که بگویید «ارباب آمده!»
بههرحال حاجآقا رحیم ارباب اخلاقی داشتند که روی شاگردانشان اثر عمیق و نافذی گذاشت. من هیچوقت فراموش نمیکنم در نوجوانیام بود که شهیدمطهری به شهادت رسیدند. عکسی از اتاق ایشان منتشر شد که تصویر حاجآقا رحیم ارباب بود.
این موضوع برایم خیلی جالب بود؛ البته افرادی مثل مرحوم مطهری ویژگیهای ایشان را درک میکرد. اینها حقیقتا تکستارگان باقیمانده از پیشینه درخشان علمی حوزه اصفهان بودند.
صحبت از دیدار افرادی مثل شهیدمطهری و مرحوم فروزانفر با حاجآقا رحیم ارباب شد. آیا درباره محتوای آن دیدارها روایتی وجود دارد؟
بله؛ همانطور که در کتاب «ارباب معرفت» هم نقل کردهام، آقای حسین جندقیان که از فرهنگیان برجسته اصفهان بودند، در سال 74 که برای مصاحبه خدمتشان رفته بودم، برایم گفتند که مرحوم فروزانفر زمانی برای تدریس، گاهی تکروزهایی را به دانشگاه اصفهان میآمدند.
گفته بودند من دو قبله در اصفهان دارم که یکی از آنها مرحوم حاجآقا رحیم ارباب است. مرحوم فروزانفر فوقالعاده علاقهمند به ایشان بودند.
همچنین حاجآقا رحیم زمانی به مشهد سفر کرده بودند و اشخاصی مانند محمود شهابی که از دانشمندان و از اساتید مبرز بود، به دیدار ایشان رفته بودند.
مهمتر از همه اینها ما برای شناخت شخصیت حاجآقا رحیم میتوانیم از تعریفاتی که آقای همایی از استاد بزرگ خودش کرده، استفاده کنیم. به دیدار استاد رفتن، جزو اولین کارهای ایشان هنگام آمدن به اصفهان بود.
کتابی نوشتند و آن را به استادشان تقدیم کردند؛ با این عبارت که «هدیه میکنم این کتاب را به حضرت استادی المعظم، علامة العلماء العاملین، جامع المرتبتین، حاوی الفضیلتین، آیتاللهالعظمی و عطیة الکبری و قدوة المشایخ الاطیاب، الحاجآقا رحیم أدام الله أیام برکاتة العالیه و أنا تلمیذه و غلامه الحقیر.» چه تعظیمی نسبت به استادشان دارند!
مطلب دیگری را هم از آقای همایی نقل کنم که گفته بودند:«تا آنجا که من اطلاع دارم، حضرت استادی (حاجآقا رحیم ارباب) در فضیلت، زهد و تقوا و اعمال دقیق و لطایف اخلاقی و جامعیت علوم و فنون عقلی و نقلی، امروز در سراسر ایران یگانه و بیهمتاست.»
مرحوم همایی خودش شخصیت کمی نبوده و نقش فوقالعادهای در تبیین علوم اسلامی و تمدن اسلامی، تاریخ ایران و ادبیات داشته؛ بنابراین باید این مطالب را دید و شخصیت حاجآقا رحیم ارباب را بیشتر موردتأمل قرار داد.
اگر تمایل داشته باشید کمی روی خصایص اخلاقی ایشان تمرکز کنیم.
یک دهان خواهم به پهنای فلک
تا بگویم شرح رشک این ملک
هرچه بگویم کم گفتهام! حاجآقا رحیم بیاعتنای به دنیا بود؛ به معنی واقعی کلمه. حاجآقا رحیم تأکید بسیاری روی حق ضعفا داشتند. خیلی چیزهایی که به نزد ایشان بهعنوان هدیه و… آورده میشد، میگفتند بروید به فقرای محلهتان بدهید.
حاجآقا رحیم به سادات احترام زیادی میگذاشتند. یک آقایی که ایشان را دیده بود، به ایشان گفته بودند که شما برای رفتوآمد که وسیله ندارید و پیاده میروید، خستگی اذیتتان میکند؛ تاکسی بگیرید.
در جواب گفته بودند که: نخیر؛ بگذارید در این کوچهها چشم من به شماها بیفتد تا احوالتان را بپرسم! سادهزیستی ایشان عجیب بود.
در نظر داشته باشید که این حوزهها، جده بزرگ و کوچک و مدرسه صدر و نیماورد و… مرکز معنویت بوده. علامه مجلسی در این شهر «بحارالانوار» را تدوین میکنند. خب این حوزه اساتیدش بسیار تأثیرگذار بودند.
آقای بروجردی ازشان نقل شده که: آنچه دارم، بیشتر از حوزه اصفهان است تا حوزه نجف! ایشان اینگونه به این حوزه علاقهمند بودند.
در نوشتههای خودشان اینگونه خود را معرفی میکنند: «اقل العباد، الرحیم». این اثرگذاریها به خاطر عمل بوده است. سنت رسولالله و معارف علوی و عظمت آیات و روایات به خاطر عمل صاحبان آنها بوده. خب ببینید که اینگونه ایشان شاگردپروری کردهاند.
ایشان بسیار علاقهمند به ولایت امیرالمؤمنین(ع) و صدیقه کبری (س)بودند. به اشعار مرحوم کمپانی در مورد معصومین فوقالعاده علاقه داشتند.
آقای دکتر کتابی نقل کردند برایم که یکبار مسائلی را درباره دانشگاه و غیره نزد ایشان مطرح میکردم و ایشان خطاب به من گفته بودند که «آقای کتابی! دین خدا محکمه! دین خدا شکی نباید درش کرد!»
این هم از ایمان محکم ایشان بود. خیلی امکانات و فرصتها میتوانستند داشته باشند؛ ولی با سادگی تمام زندگی کردند. مردم که به خانه ایشان رفتوآمد میکردند با تواضع و اخلاصشان آشنا میشدند.
من شایسته دیدم که در زمان دانشجویی که در تهران بودم، درمورد ایشان در روزنامههای کثیرالانتشار بنویسم. بسیار خودم مجذوب ایشان بودم. حتی در زمانی خوابشان را دیدم که دستشان را گرفتهام و با هم به مدرسه صدر بازار میرویم.
کمی درباره قسمتهای کتاب «ارباب معرفت» توضیح دهید. در چه بخشهایی به شخصیت ایشان پرداختهاید؟ درباره اهمیت و ارزش تاریخ شفاهی و ضرورت تبدیل آن به تاریخ کتبی توضیح دهید .
این کتاب طی یک فرایند شکل گرفت. طی 22 سال، از سال 75 تا 96 که این کتاب بهطور مفصل چاپ شد، دنبال بودم که حکایات و مطالب و مصاحبهها و اسناد را جمعآوری کنم. خوشبختانه این کتاب در همان سال 96 سه بار چاپ شد.
عنوانش را هم «ارباب معرفت، زندگینامه، اندیشهها و سیره عملی علامه فقید حاجآقا رحیم ارباب» گذاشتم. در ابعاد مختلف این کتاب تألیف شده.
بخش اول حکایات که در گفتوگو با افراد متعدد است. تازه این حکایات هم در چند قسمت است. قسمت اول پیشینه خانوادگی، قسمت دوم درباره مکارم اخلاقی و سیره تربیتی و عملی است. قسمت بعدی راجع به شخصیت علمی ایشان است.
حدودا 200صفحه حکایت از ایشان در کتاب آمده. بخش دوم مقالاتی است که از افراد و اسناد جمعآوری شده که با کمک دکتر حمید ارباب (برادرزاده ایشان) و مرحوم دکتر دامادی و حاجآقا حسین شفیعی و مرحوم آقای دکتر کتابی و مرحوم همایی گردآوری شده.
بخش سوم هم درباره اشعاری است که از زمان وفات ایشان به بعد درباره آقای ارباب گفته شده و تعدادش هم قابلتوجه است. بخش چهارم ضمایم است که تصاویر و اسناد مربوط به آن است.
در پایان خدا را شاکرم که توفیق تألیف چنین اثری را درباب معرفی چنین شخصیت کمنظیر در فضایی معنوی را یافتم.