به گزارش اصفهان زیبا؛ تذهیب از هنرهای چشمنواز سرزمینمان است؛ هنری لطیف و پرظرافت که از دوران باستان در بین مردم ما ریشه داشته و دستان بردبار و چشمهای موشکاف و ذهن خلاق هنرمند ایرانی آن را تعالی بخشیده و از نسلی به نسل دیگر رسانده است؛ هنری که بهتازگی از طرف یونسکو و با عنوان عنصری از میراث فرهنگی ناملموس نیز به ثبت جهانی رسیده تا شاید مدیران حوزه فرهنگ و هر هنردوستی به این صناعت وزین و طلایی بیشتر توجه کند.
نخستین زراندود
تذهیب هنری است که در آن از رنگ استفاده نمیشود. پس رنگ و لعابی که میبینیم از کجا میآید؟ همانطور که در کتاب «تعامل ادبیات و هنر در مکتب اصفهان» (نشر فرهنگستان هنر، ۱۳۸۵) و به قلم ابوالقاسم رادفر آمده است، نقش و نگارهای منظم تذهیب با خطوط مشکی و آبطلا روی کاغذ میآید. اگر رنگی دیده میشود، نه بهخاطر کاربرد رنگ در آن، بلکه بهعلت بهرهگیری از همان طلاست؛ چراکه طلای مورداستفاده در تذهیب ممکن است با مقداری نقره و مس ترکیب شود. این مخلوط به تناسبهای مختلف و بنا به نیاز هنرمند به کار میرود و وقتی روی صفحه مینشیند، به رنگهای زرد یا سبز یا قرمز درمیآید؛ اما رنگی در آن به کار نمیرود.
بر اساس همان کتاب، هنر تذهیب که در لغت به معنای «طلاکاریکردن» است، از دیرباز پیوندی نزدیک با فنون کتابت، خوشنویسی، نسخهآرایی و جلدسازی داشته. بهطور سنتی از حضرت علی(ع) در مقام نخستین زراندود یا تذهیبکار دوران اسلامی یاد میکنند؛ چنانکه در هنر خوشنویسی نیز او را پیشگام میدانند. این هنر از ایران به سرزمینهای دور و نزدیک رفت؛ اما این ایرانیان بودند که پیش از هر ملتی تذهیب را به کمال رساندند. وقتی هنرمندان کشورمان این پیشه را به اوج خود رسانده بودند، بسیاری از نقاط جهان تازه با این هنر آشنا شده و قدمهای آغازین را در این راه برمیداشتند.
صفویان و طلاکاری
یکی از دورههایی که ایرانیان توجهی ویژه به هنر تذهیب داشتند، به عصر صفویه و البته به پیش از پایتختشدن اصفهان مربوط میشود. دوران شاهعباس بزرگ و در اصفهان نیز به این هنر توجه شد؛ اما پویایی و عصر طلایی آن را باید در دو پایتخت دیگر آن حکومتگران، یعنی تبریز و قزوین، جستوجو کرد. در ادامه با تکیه بر تحقیق صمد نجارپور جباری در کتاب «سیری در تذهیبهای قرآنی» (نشر پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، ۱۴۰۰) به این موضوع نظر میکنیم.
شاه اسماعیل یکم، مؤسس صفویه، با بهرهمندی از وجود کمالالدین بهزاد هروی در پایتخت خود، یعنی تبریز، به تذهیب توجهی ویژه کرد؛ اما در میان سلاطین صفوی هیچکس به اندازه شاهطهماسب اول به این هنر و هنرمندان آن پروبال نداد. طهماسب خود نقاش بود و درباره هنرش آوردهاند: «پادشاهی صاحب کمال و شیفته هنر بود و در هنر خط و نقاشی دست داشت. به نوشته روایات قدیمی، در آغاز تاجداری نادرهکار و مصوری نازکقلم و سحرنگار و با قلم مانوی بیرنگ صورت بیجان را جان میداد و با کلک خویش تمثال گلهای گلستان را میگشاد.»
طهماسب در تبریز و بعدها پایتخت دوم صفویه، یعنی قزوین، از حامیان اصلی تذهیب بود و همزمان به ارتقای صنعت کتابت هم توجه میکرد. حتی یکی از استادان هنر در کتابخانه سلطنتی خود طهماسب بود. به جز او نوهاش، یعنی شاهزاده ابوالفتح ابراهیم میرزا، در محدوده قدرت خویش، یعنی خراسان، به این هنر توجه میکرد.
عشق وافر او به تذهیب در عصر صفوی شهره بود. این شاهزاده را باید آخرین حامی سرسخت تذهیب در روزگار صفویان دانست. این هنر پس از او رو به افول گذاشت. اما تذهیب هنری نبود که با بیاعتنایی پادشاهان در تاریخ راه گم کند یا از میان برود؛ چنانکه ایرانیان امروز نیز با تذهیب بیگانه نیستند و نخواهند بود.