براین اساس، تماسهای مرتبط با آزارهای خانگی، در صدر تماسهای اورژانس اصفهان قرار گرفته است. دکتر امرالله قراییمقدم، جامعــهشنــاس و استاد دانشگاه، در گفتوگو با اصفهانزیبا، ضمن تحلیل و رابطهیابی این موضوعهای باهم، به ارائه پیشنهاد در این زمینه پرداخته است.
چه عواملی در بروز طلاق مؤثر است؟
در بروز طلاق هفده عامل مؤثر وجود دارد که از دهه 50 در حال مطالعه آنها هستم. در این خصوص، مسائلی مانند مشکلات اقتصادی، بیکاری، درک نادرست از موضوع و فرایند ازدواج، تصمیمگیریهای احساسی و اجباری، عدم دخالت مؤثر والدین در تـصـمـیـمگـیری دختران و پسران، عدم آموزش مسئولیتپذیری و تعریف وظایف برای فرزندان از کودکی، فاصله سنی زیاد طرفین، ناآشنایی با مسائل مؤثر زناشویی، نبود مشاوره فردی با دختر و پسر چه بهصورت سنتی و قدیمی که در اصفهان هم بود، چه بهصورت مدرن آن که در فرصتی اندک میخواهد افراد را برای تصمیمی بزرگ آماده کند و…، در کاهش ازدواج و بروز طلاق مؤثر هستند. درعینحال، انگیزههای طلاق تغییر کرده و از موضوعهای جنسی، اقتصادی، اعتیاد و… به سمت مسائل اخلاقی مانند عدم احترام زوجها به هم، عدم احساس مسئولیت در قبال هم و در قبال زندگی مشترک میل کرده و پیرو آن، طلاق در طبقه متوسط افزایشیافته است. رواج ازدواجهای اجباری و کودکهمسری نیز بیش از هر چیز، از فقر فرهنگی و اقتصادی نشئت میگیرد و مجموعه این موضوعها، بستری برای خشونت خانگی و افزایش همسر و کودکآزاری را به وجود آورده است.
اما در گذشته ازدواج اینهمه پیچیده نبود.
الگوی همسرگـزیـنــی در گـــذشــتـه اینگونه نبود؛ زیرا زنان و مردانی بودند که باتوجه به شناختی که از خانواده دختر و پسر داشتند و بنا به سفارش والدین، فردی را به آنها معرف میکردند که در اغلب موارد مورد تأیید قرار میگرفت؛ البته اینجا بر سر درست یا غلط بودن آن الگو بحث نمیکنیم، بلکه نکته مهم، شناخت عمیقی است که خانوادههای دو طرف از یکدیگر داشتند. جابهجایی جمعیت و مهاجرت اما موجب از دست رفتن هویتهای محلیِ افراد و تغییرات بنیادین در سبک و شیوه زندگی آنها شد و درنتیجه، شیوه گذشته همسرگزینی را کمرنگتر کرد. به چه معنا؟ یعنی ارزشها و هنجارهای سنتیِ فرهنگی با ساخت جدید جامعه بهدرستی تطبیق پیدا نکرد. شواهد نشان میدهد دختران و پسران امروز، مادران و پدران گذشته نیستند و درنتیجه، مسئولیتپذیری و وظیفهمداری تحت تأثیر قرارگرفته است. به دختر و پـســر آمـوزش ندادهایم که باید روزی ازدواج کنند و تشکیل خانواده بدهند. اکنون تعداد پسرهای مجرد از دخترهای مجرد بیشتر است. 35درصد طلاق داریم که به عبارتی، هر ساعت بیستودو سه نـفــر از هـم جدا میشوند. اینها مسائلی هستند که اگرچه برخی از آنها در ازدواج نیز مؤثرند؛ اما درواقع عامل طلاق بهحساب
میآیند.
ادامه این روند، جمعیت کشور را تهدید نمیکند؟
نظریههای گوناگونی درباره جمعیت، افزایش و کاهش آن از زمان افلاطون (550 ق. م) تاکنون وضع شده که هرکدام، وجهی از این موضوع را در نظر گرفتهاند. عدهای همچون افلاطون معتقدند که باروری باید در اختیار دولت باشد؛ یعنی دولت باید اجازه بدهد. در مقابل، عدهای دیگر معتقد به افزایش جمعیت هستند. وضعیت جمعیت جهان تا اینجا با نظریههای ثبات و خوشبینان به پیش میآید و در قرن هفدهم به نظریه مالتوس میرسد. بنا بر این نظریه، رشد جمعیت با تصاعد هندسی به کاهش منابع منجر میشود، درحالیکه منابع بهصورت تصاعدی افزایش نمییابند. تئوری چهارم، به حد متناسب جمعیت اشاره دارد. این نظریه، توســط دو جامعهشناس بزرگ فرانسوی، رولاند ترسا و آلفرد سووی وضع شد. آنها گفتند باید حد متناسب داشته باشیم؛ یعنی جمعیتی که همه شغل، امکانات رفاهی، مسکن مطلوب و… داشته باشند تا بتوانند در ساخت جامعه نقشی مؤثر ایفا کنند. آنها سپس به بررسی عوامل مؤثر بر کاهش و افزایش جمعیت پرداخته و نتیجه گرفتند که عوامل طبیعی و انسانی در این زمینه دخیل هستند؛ اما گرسنگی بهطور طبیعی موجب کاهش جمعیت میشود. تئوری آخر اما برخلاف تئوری حدمتناسب، میگفت که گرسنگی باعث افزایش باروری میشود. خوزه دوکاسترو، جامعهشناس و جمعیتشناس آمریکای جنوبی که واضع این نظریه بود، معتقد بود که گرسنگی موجب تحریک غریزه جنسی و تحریک غریزه جنسی موجب باروری میشود. مسئلهای که در کنیا، بیافرا، افغانستان، هند، پاکستان، بنگلادش، بورکینوفاسو و… قابلمشاهده است.
ریشه این مسائل از کجا آب میخورد؟
اغلب از وضعیت اقتصادی جامعه نشئت گرفته است. هماکنون نزدیک به پنج میلیون جوان بیکار در کشور داریم. از سویی میبینیم کسانی که خانه، شغل و درآمد مکفی دارند هم از ازدواج سرباز میزنند. تحصیلات عالی، سربازی و یافتن شغل مناسب نیز نزدیک به ده سالی در ازدواج وقفه ایجاد میکند و درنهایت، رفتارهای پرخطر جنسی و بدبینی دختر و پسر نسبت به هم، ازجمله مواردی هستند که باعث کاهش ازدواج و زادوولد میشوند. کاهش جمعیت مولد بر همه ساختارهای یک جامعه تأثیر میگذارد؛ اما حمایت از شهروندان جامعه نیز به همین اندازه اهمیت دارد. خانواده نمیتواند کسالت و ملالش را با شادی و تفریحی که ندارد خالی کند: نگاهی بیندازید به وضعیت اوقات فراغت خانوادهها.
مرکز آمار کشور بهتازگی اعلام کرده سهم هزینه تفریح و سرگرمی از کل هزینه خالص خانوارها از 89, 2درصد در سال 96 به 91, 1 کاهش یافته است.
وضعیت اقتصادی، شیوع کرونا، بازوبسته شدن مکرر مراکز تفریحی و نبود سفر و اجتماع همیشگی افراد در خانه، به زبان ساده موجب کجخلقی و بدخلقی آدمها شده است. بهتازگی در برنامهای رادیویی میگفتم ایران در ردیف 118 کشورهای جهان ازنظر تفریح و شادی قرار دارد و آلمان و سوئد اول و دوم هستند و دوبی در رده بیست و هفتم قرار دارد. همه اینها مسئله است؛ وگرنه خشونت که ذاتی و خانوادگی نیست. الان میبینید که مردها به دلایل عمدتا اقتصادی قادر به مدیریت نیازهای خانه و خانواده نیستند. اینها ازجمله فاکتورهای ایجاد خشونت است. اینها به کنار، کرونا حریم خصوصی و حیطه وظایف و نقشهای در خانه را بههمریخته است. پیشازاین، مرد ساعاتی را برای کار در بیرون از خانه به سر میبرد، بچه در مدرسه، کوچه، باشگاه یا دانشگاه بود اما کل خانواده در پایان روز به هم میپیوستند. بههمریختگی نقشها و دخالت در این حیطهها از همین دردلِ هم زندگی کردنها به وجود آمد.
همان لطیفه معروفی که میگوید باباها همیشه در حال خاموشکردن کولر هستند…!
دقیقا . وقتی سیاستهای حمایتی در شرایط کرونا اعمال نمیشود و چارهای جز برقراری قرنطینه و تعطیلی وجود ندارد، طبیعی است که نخستین نارضایتیها در داخل خانه به وجود بیاید. درنتیجه جامعه ازلحاظ روحی و روانی مشکلات جدیدتری را نسبت به گذشته تجربه میکند. در فرهنگ هیچ جای دنیا، جای مرد در خانه نیست و او در این حیطه نمیتواند مدیریتی داشته باشد. زن بهعنوان مدیر خانه نیازمندیها را درک میکند و مرد باید بتواند آنها را برآورده کند؛ همه اینها پیچیدگیهای زیادی را به رفتارهای انسانی میدهد که در بسیاری موارد موجب پرخاش افراد نسبت به هم میشود. به زبان ساده، آدمها خشمشان را در خانه بر سر هم خالی میکنند.
چگونه میتوان این شرایط را بهتر مدیریت کرد؟
من راهکار را در وقتی میبینم که جامعه از همهنظر تأمین شود و به قول کورت لوین، میدان زندگی میدان آرامی باشد. معتقدم تا وقتیکه زمینههای اجتماعی ساختار اجتماعی و بهطورکلی، فضای جامعه آماده نباشد، امکان ندارد مردم شاد و از خشونت دور باشند. بنابراین، تکعِلّی نیست و نمیتوان با تجویز «باید» برای آن نسخه پیچید. حرف از یک فرایند درازمدت است. در همان برنامه رادیویی به خانم دکتر روانشناسی که مثل من مهمان برنامه بودند گفتم برای جامعه «باید» معنا ندارد. تمام جامعهشناسان بزرگی که نسخهنویسی کردند، نسخههایشان غلط از آب درآمد. به قول تالکوت پارسونز، نظریهپرداز جامعهشناسی، کارکرد ساخت فرهنگی هر شهری با شهر همسایه آن متفاوت است. نیازهای اصفهان با فـلاورجـان و نجفآباد و شیراز متفاوت است. نسخه که هـیـچ، اصــلا صـحبتی که درباره شهر اصفهان میکنید، نمیتوانید به شهر دیگری تعمیم دهید.