انسانمدار است، آدمهای شهر را به سوی خود فرامیخواند و نان و شُهرتش در آن است که آدمهای بیشتری را در خود جمع کند؛ میدان برای «ماندن» است. در همان ابتدای امر نیز، فلکه با پیشنهاد «اوژن هنارد» به عنوان عنصری نو و با هدف تسهیل در حرکت سواره به شبکه راههای شهری اضافه گردید. به شیوهای که یک یا چند اتومبیل بیایند، چرخشی کامل یا ناقص بزنند و مسیر خود را بیابند. البته برای حفظ ایمنی و امنیت جانی انسانها لازم بود، چرا که سرعت در فلکه در قیاس با تقاطعها لاجرم کاهش مییابد، جبری که ساختار راه بر راننده تحمیل میکند. اما حالا سالیان سال است که از آن دوران میگذرد. اتومبیل و سیستم نظارت بر رفتار رانندگان نیز پیشرفت داشته است. بااین حال، کماکان عرصه شهر در چنگال اتومبیلهاست.
در این بین اما، برخی از نقاط سکونتگاهی در شهرها حالتی حاشیهای دارد. در ورودی شهر شکل گرفته و گویی ماشینِ توسعه به آنجا نرسیده است. با وجود تمام مشکلات اجتماعی-فرهنگی و نیز زیرساختی؛ یک پرسش در این نقاط قابل طرح است؛ «آیا احداث و پیادهسازی یک پروژه بزرگ ترافیکی (هم به لحاظ وسعت و هم به لحاظ عملکردی)، میتواند نقطه عطفی در رونق محلههای به حاشیه رانده شده باشد؟» واضح است که شهرسازی و توسعه شهریای کارآمد خواهد بود که توأمان نیازهای ساکنین یک شهر، به عنوان موجودیتهای زنده آن، و نیز کالبد را، به عنوان بخش جامد و بیجان آن، را در نظرگیرد؛ در واقع، اتخاذ نگاهی کلنگر به شهر که همواره دو بخش زنده و غیرزندهی وابسته به هم دارد.
پینارت فلکه دارد، میدان ندارد!
در بخش شرقی اصفهان در ورودی محله پینارت فلکهای احداث شده است. آغاز عملیات اجرایی آن به دیماه 1398 بازمیگردد. آنچنان عمری ندارد. شکل هندسی فلکه یک مستطیل است که کنجهای آن را انحنا دادهاند، مساحت خالص فلکه 1.4 هکتار است (جدای از مساحتهای آزادسازی شده پیراموین آن). نام فلکه را «میدان پینارت یا شهدای هستهای» گذاشتهاند. با عمر کوتاه آن، رونق اما در جداره شمال شرقی و جنوبی آن به چشم میخورد. وجود چندین گلخانه در جنوب میدان نیز چشمنوازی میکند و به نظر تجارتی است که میتواند سرزندگی را به آن محدوده بازگرداند. از سویی نیز با طبیعت کناره زایندهرود که رو به خشکی است سازگاری دارد و آن را به شکلی نوین حفظ کرده است.
اما یک مرحله قبلتر؛ احداث فلکه با آزادسازی قطعات زمین همراه بوده است. زمینهای زراعی، تجاری و مسکونی. مانعی که همواره به طولانیترشدن پروژههای شهری دامن میزند. البته باید در نظر داشت که اصلیترین جنبه اجتماعی اجرای یک پروژه شهری نیز همین نکته است که تأثیر به سزایی در موفقیت یا شکست یک پروژه میتواند ایفا کند.
دستهای از اهالی، ترقی زمینهای مسکونی و تجاریاشان را خوشحالکننده میدانند؛ شاید سهم اندک آنان از رونق شهر، با احداث پروژههای عظیمی چون نمایشگاه بینالمللی اصفهان و فلکه مذکور بیشتر شود، اما همچنان زنگ خطر نابودی و تغییرات اجتماع محلی به گوش میرسد. اجتماعی که صاحبان و مالکان اصلی این بخش از شهر بوده و شهر را با تمام بیمهریهایش پذیرفتهاند. حالا که نوبت به توسعه این بخش از شهر رسیده، عادلانه نیست که سهمی از توسعه نداشته باشند. به نظر میرسد با کمی توجه به سطوح پایینتر محلی میتوان آسیبها را به حداقل رساند.
اما موضوع دیگری که در درازمدت گریبانگیر این بخش خواهد شد، در نحوه اتصال راههای شریانی درجه یک به راههای محلی نهفته است. با عبور مسیر «روشندشت» از میانه بافت محله، سلسلهمراتب شبکه راهها در این نقطه رعایت نشده است که باید در طرحریزیهای آتی به آن توجه شود؛ چرا که اتصال آنی و بدون واسطه راههای محلی به راه شریانی درجه یک، حادثهآفرین خواهد بود. به تعبیری؛ «ورودی شهر»، «برقراری اتصال با نقاط استراتژیک شهر» و «بافت محلی»، مثلثی را پدید آورده که سازگاری بالایی بایکدیگر نداشته و در جهت پیشگیری از خطرهای احتمالی باید گامی اجرایی برداشه شود.
راهکار چیست؟!
از آنجا که اجرای هر طرح شهری از هر نوع و در هر ابعادی همراه با جنبههای مثبت و منفی است و میتواند شهر را در ابعاد مختلف جمعیتی- اجتماعی و نیز ساختاری-کالبدی متأثر از خود کند، برای تصمیمگیری پیرامون اجرای چنین طرحهایی باید به این نکته توجه شود که اجرای طرح، حداکثر سود و منفعت را برای شهر به دنبال داشته باشد و فاکتور اساسی «موقعیت و بستر اجرایی» را دخیل سازد. این نقطه از شهر در واقع ورودی شرقی اصفهان محسوب میشود که در مجاورت نقاط مهمی همچون: باغ رضوان، نمایشگاه بینالمللی اصفهان، شهرک روشندشت و… قرار دارد. نقاطی که بار جمعیتی و ترافیکی عظیمی را در آینده نه چندان دور بر این نقطه تحمیل خواهد کرد. بنابراین، اگر چنین طرح ترافیکیای در این بخش از شهر اجرا نمیشد، تناقضی میان حجم ترافیک، بار جمعیتی و ساختار راهها شروع به شکلگیری میکرد. بنابراین، ضرورت اجرای چنین طرحی قابل قبول است. از سویی نیز، چنین طرحی با خود تناقضهایی را از لحاظ مقیاس عملکرد به وجود خواهد آورد، که به آنها اشاره شد. بنابراین، آنچه لازمه موفقیت چنین طرحی است و کارآیی آن را تضمین خواهد کرد، این است که توسعه در این نقطه متوقف نشود، اقدامات سلسلهوار رخ دهد و سطوح و لایههای محلی نیز در آن لحاظ گردد؛ به عنوان مثال: تناقضات ایجادشده در سلسله مراتب شبکه راهها نیاز به یک بازنگری دارد. در مورد امکانات و سایر موارد نیز همین رویه لحاظ گردد، بدین معنا که به نیازهای خُرد محلی، همچون نیاز به فضاهای اجتماعپذیر پاسخ داده شود و در رونق و ترقی محله از جامعه محلی استفاده شود. بهکارگیری جامعه محلی در رونق محل سکونت خود که حالا دیگر مقیاسی فرامحلی به خود گرفته است، امتدادی بر امید و رضایت ساکنان از محل زیستاشان خواهد شد. بنابراین، موفقیت و کارایی فلکه پینارت، در گرو این است که اقدامات به صورت سلسلهوار و در لایههای مختلف ادامه داشته باشد و مهمتر از آن، اینکه جایگاه جامعه محلی در فرایند توسعه شرق اصفهان کاملا تعریفشده و برنامهریزی شده باشد. در این حالت است که جامعه محلی جایگاه و سهم خود در توسعه محله و شهر را به روشنی درک خواهد کرد و در جهت رونق محل زیست خود وارد کنشگری میشود. در چنین حالتیست که غامضبودن مسائل شهری به حداقل خواهد رسید و پروژههای شهری فارغ از مقیاس عملکردی خود، کارا خواهند شد. کارایی و بازدهی که برآیندی از مشارکت ساکنین و یک طراحی و برنامهریزی خوب است.
فلکه پینارت میتواند نقطه امیدی در رونق و توسعه شرق اصفهان باشد؛ اگر و فقط اگر؛ مدیریت شهری نگاه توسعهای خود را محدود به یک نقطه ترافیکی نسازد.