گفت‌وگو با نویسنده رمان «عکس‌های گمشده»:

قصه مس‌هایی که در روضه طلا شدند

جای روایت خیلی از دختران و زنان در ادبیات خالی است. به خصوص الان که گزاره‌های نادرست به دختران و زنان جامعه ما دارد القا می‌شود. الان در خصوص مسائل زنان درگیر جنگی هستیم که در آن باید روایت‌های درست را شناسایی و مطرح کنیم.

تاریخ انتشار: 10:55 - سه شنبه 1402/05/24
مدت زمان مطالعه: 8 دقیقه
قصه مس‌هایی که در روضه طلا شدند

به گزارش اصفهان زیبا؛ مریم زمانی متولد 1371 و مادر سه فرزند است. او مدرک کارشناسی‌اش را در رشته مهندسی مکانیک ماشین‌های کشاورزی از دانشگاه دولتی شهرکرد دریافت کرده. بعد از آن با تغییر جهت، مدرک کارشناسی ارشدش را در رشته مطالعات زنان، گرایش حقوق زن در اسلام از دانشگاه اصفهان کسب کرده است.

مریم زمانی که از کودکی اطراف دنیای نوشتن پرسه می‌زده، در سال 93 تصمیم گرفت به‌طور جدی نویسندگی را بیاموزد و انتخاب او برای شروع، بهزاد دانشگر بود که با او دوره‌های خاطره‌نویسی، ‌روایت‌نویسی، رمان‌نویسی و داستان کوتاه را گذراند و با همکلاس‌هایش یک مجموعه داستان کوتاه با عنوان «داستان‌های سپید» را منتشر کرد. او همچنین در دوره‌های آموزشی محمدرضا رهبری، مجید قیصری و سعید معتمدی نیز شرکت کرده و از آنها نیز اصول داستان‌نویسی را آموخته است.

به بهانه معرفی اولین رمان مریم زمانی، «عکس‌های گمشده»، با این نویسنده اصفهانی و جویای نام گفت‌وگو کرده‌ایم. پیشنهاد می‌کنیم با ما همراه باشید.

دنیای یک مادر نویسنده چگونه است؟

اگر نویسندگی را کاری بدانیم که نیاز به سکوت و فضای خلوت دارد، این با مادری همخوانی ندارد. به‌خصوص اینکه چند فرزند داشته باشیم. در این حالت باید از 24 ساعت یک ساعت‌هایی را بدزدی تا بتوانی کار کنی؛ مثلا با خواب کوتاه‌تر، استفاده از زمان‌هایی مثل صبح خیلی زود و زمان خواب و بازی بچه‌ها.

در چنین شرایطی به مدیریت زمان و برنامه‌ریزی دقیق نیاز داری و باید خودت را عادت بدهی تا در شلوغی بتوانی بخوانی، فکر کنی و بنویسی. کسب این توانمندی‌ها خودش یک بعد مثبت ماجراست.

اما یک جنبه مثبت دیگر هم دارد. اینکه مادری دنیایی از تجربه‌ها و حس‌های مختلف انسانی است و آنچه در نوشتن نیاز داریم، همین تجربه زیسته‌های ناب است که در تک‌تک لحظات مادری نهفته است. کافی است با کمی ریزبینی و نگاه عمیق این لحظات را کشف کنیم.

مادری فرصت خوبی است که روند رشد یک انسان را اعم از رشد جسمی و فکری از بدو تولد و حتی قبل از آن درک کنیم و حس‌هایش را همچون خشم، درد، ترس، اضطراب، خوشحالی، عشق، حسادت و… را بشناسیم.

اینها دقیقا همان حس‌هایی است که در نوشتن به آن‌ها نیاز داریم و به عنوان مادر نویسنده می‌توانیم همه این حس‌ها را در تعامل با فرزندانمان به عنوان انسان‌های مستقل درک کنیم. از سوی دیگر توانمندی‌های ما در مادری افزایش می‌یابد و جنبه‌های مثبت زیادی دارد.

از طرفی نمی‌خواهیم خودمان را از جامعه جدا کنیم. ما باید در بطن زندگی قرار بگیریم و مسائل را ببینیم. اگر می‌خواهم برای مادرها و زن‌ها بنویسم، باید مادری و دردسرهایش را تجربه کرده باشم. مادری تجربه زیسته منِ نویسنده را غنی می‌کند.

رشته مطالعات زنان عاملی برای گرایش به زنانه‌نویسی بود؟

بله همین طور بود. پیش از ورود به این رشته، مطالعاتی جانبی در این خصوص داشتم و به دلیل داشتن دغدغه وارد این رشته شدم. این رشته دید متعادل‌تری به من درخصوص این موضوعات داد و بر خلاف دنیای فمنیست‌ها، توجهم فقط به دنیای زنان نبود و دید جامع‌تر و نگاه انسانی‌تری به مسائل زنان و مردان پیدا کردم.

از طرفی، بعد از تحصیل در این رشته و آشنایی با حقوق زنان و نگاه اسلام به این قضیه، احساس دین می‌کردم که تا قبل از آن، تا این حد برایم جدی نبود. احساس می‌کردم باید درباره مسائل مربوط به زنان بنویسم. دوست داشتم آن مباحثی را که آموخته بودم، در قالب رمان و داستان و روایت زندگی‌های بانوان مطرح کنم.

در همین راستا کتاب دیگری هم با مدیریت دکتر فاطمه طالبی نوشتیم با عنوان «معجزه بن‌سای» با زیرتیتر «روایت زنان زیر سقف خانه‌ها». در آن کتاب با همین نگاه همکاری کردم و یکی از روایت‌هایش را نوشتم.

حس می‌کنید با این کتاب یا با «معجزه بن‌سای» ادای دین کرده‌اید؟

ادای دین به آن معنا که کارم دیگر تمام شده، نه. در حوزه زنان و خانواده هنوز جای کار بسیاری مانده و من هر روز با موضوعات جدیدتری مواجه می‌شوم که نیاز به فرهنگ‌سازی دارند. لازمه‌اش این است که درباره‌اش با هم حرف بزنیم.

در کتاب «معجزه بن‌سای» نیتمان این بود که زندگی خانم‌هایی را روایت کنیم که شرایط شغلی برایشان مهیاست، اما به هر دلیلی تصمیم گرفته‌اند خانه‌دار باشند. زنان مختلفی هستند که می‌شود زندگی‌شان را روایت کرد. معتقدم باید بسیار کار کرد و موضوعات جدید مربوط به زنان و نیازهای مربوط به زنان و دختران را احصا کرد و شناخت و روایت کرد.

جای روایت خیلی از دختران و زنان در ادبیات خالی است. به خصوص الان که گزاره‌های نادرست به دختران و زنان جامعه ما دارد القا می‌شود. الان در خصوص مسائل زنان درگیر جنگی هستیم که در آن باید روایت‌های درست را شناسایی و مطرح کنیم.

درباره رمان‌های زنانه و ضعف‌ها و قوت‌هایشان بگویید.

فقط یک خانم می‌تواند ظرایف زندگی زنان را به تصویر بکشد. یک مرد هرچقدر هم دقت بکند، چون تجربه زیسته و حس همذات‌پنداری ندارد، در این کار موفق نمی‌شود.

اما ضعف این فضا این است که ما در جامعه زنان مسائل بسیار زیاد و مختلفی داریم؛ خصوصا جامعه‌ای همچون ایران که مسائلی همچون پوشش و رفتار و شغل برای زنان ایران مسئله و چالش است.

در عین حال می‌بینیم که آثار منتشرشده بیشتر به مباحثی همچون خیانت و اختلافات خانوادگی پرداخته‌اند که این یک ضعف است. باید بگردیم و موضوعات جدید و روایت‌‌های جدید از دختران نوجوان و زنان و مسائلشان را کشف و روایت کنیم.

چرا اولین اثرتان را با این مضمون انتخاب کردید؟

وقتی وارد دوره رمان‌نویسی شدیم و قرار شد سوژه‌ای را پرورش دهیم،‌ دغدغه ذهنی من مسئله ارتباط با اهل‌بیت بود و روضه هم نمادی از ارتباط با اهل‌بیت است. نویسنده‌ها با توجه به دغدغه‌های ذهنی‌شان موضوعی را برای نوشتن انتخاب می‌کنند و من هم دغدغه خودم را تبدیل به داستان کردم.

این سوژه اول از یک داستان کوتاه شروع شد که آن را با موضوع فرزندخواندگی نوشته بودم. همین موضوع هم یکی از مسائل ذهنی من بود؛ اینکه اگر فرزندی را تقبل کنیم، اما ندانیم پدر و مادرش چه کسانی هستند، آیا بچه عاقبت‌به‌خیر می‌شود یا نه و اگر آن بچه در دستگاه و سیستم تربیتی اهل بیت قرار بگیرد، چه اتفاقی برایش می‌افتد.

در تاریخ و صدر اسلام بوده‌اند افرادی که از سطح پایین جامعه بودند، یا حتی مادران بزرگوار بعضی از ائمه که سابقا کنیز بودند یا از جاهای دورافتاده‌ای می‌آمدند که نامی از اسلام و فرهنگ و تمدن نبود؛ اما با همزیستی و همجواری با امام به درجات عالی می‌رسیدند و تربیت می‌شدند.

این برای من دغدغه بود که اگر بچه‌های پرورشگاهی در فضای مرتبط با اهل بیت قرار بگیرند و تربیت شوند، مس وجودشان به طلا تبدیل می‌شود.

از طرف دیگر به کارکرد روضه فکر می‌کردم که آیا روضه‌ها در کیفیت زندگی و شخصیت ما اثرگذارند؟ آیا باعث می‌شوند ما آدم بهتری باشیم؟ آن زمان که ذهنم درگیر این موضوعات بود و دنبال جایگاه روضه در زندگی خودم می‌گشتم، در کنارش با یک مجلس روضه آشنا شدم که در حاشیه شهر بود.

اهالی روضه باسواد و پولدار نبودند و جایگاهی میان جامعه نداشتند؛ اما ارادت بسیاری به امام حسین داشتند و به اندازه خودشان برای نزدیکی به امام حسین می‌کوشیدند. بعضی از اهالی این روضه جزو خلافکاران بودند که با برپایی این روضه‌ها کمی از خلافشان کم کرده بودند و روی زندگی‌شان تأثیر گذاشته بود.

درون‌مایه اصلی داستان چیست و چرا این درون‌مایه را انتخاب کردید؟

داستان یک درون‌مایه مشخص ندارد و مسیر داستان ثابت نبوده است. آنچه دغدغه ذهنی من بود، بحث تربیت بود و اینکه آدم‌ها وقتی در مکتب اهل‌بیت قرار می‌گیرند، تفاوتش از لحاظ تربیتی با یک محیط دور از این فضا چیست.

درون‌مایه اصلی من شک بود. زنی که شک کرده بود و معتقد بود که دستگاه اهل‌بیت روی تربیت و زندگی اثر مثبت دارد و الان به این اعتقادش شک کرده و به دنبال تبدیل شکش به یقین بود. من دنبال این درون‌مایه بودم.

اینکه درون‌مایه ثابت و مشخصی ندارد، ضعف نیست؟

چرا، این یک ضعف است. منتها درون‌مایه‌هایی که از داستان بیرون می‌کشم، همه‌اش در یک مسیر است و مفهوم متفاوتی با هم ندارند.

چگونه شخصیت‌پردازی می‌کنید؟ از آدم‌های اطرافتان کمک می‌گیرید یا خودتان در ذهنتان یک آدم می‌سازید؟

من از آدم‌های اطرافم خیلی در شخصیت‌پردازی کمک می‌گیرم. مثلا در این رمان، شخصیت‌هایی که در آن روضه حاشیه شهر می‌دیدم، برایم جذاب بودند و آن روضه باعث شد چنین اشخاصی را در رمان بیاورم.

در طول روز هم در جاهای مختلف آدم‌هایی با شخصیت‌های جذاب می‌بینم و حتی آن شخصیت برایم تبدیل به یک موضوع یا درون‌مایه می‌شود.

درباره نمادها بگویید؛ مانند روضه و آتش‌سوزی.

داستان‌ها معمولا پر از نمادند و گاهی با یک نماد شروع می‌کنیم و آن را پرورش می‌دهیم و به یک داستان می‌رسیم. روضه برای من نمادی از ارتباط برقرار کردن با امام حسین و اهل بیت و قطع ارتباط با روضه برای من به معنای کمرنگ شدن ارتباط با اهل بیت و دوری از ایشان است.

آتش‌سوزی را از کهن‌الگوی سیاوش گرفته بودم و سیاوش داستان باید از بوته آزمایش می‌گذشت تا صدق گفتارش مشخص شود.

درون‌مایه‌ای که پس‌زمینه همه درون‌مایه‌های داستان بود، ابتلا بود. کیهانه‌ای که تا میان‌سالی به اهل‌بیت باور داشت، ‌باید آزمایش می‌شد تا مشخص شود تا چه حد می‌تواند پای این اعتقادش بماند.

چرا فرزندخواندگی را مطرح کردید؟

فرزندخواندگی موضوع جذابی برای من است و گاهی دلم می‌خواهد تجربه‌اش کنم. اینکه فرزندخواندگی را ذیل رمانی با این موضوع قرار دادم، بحث تربیت است.

نگرانی‌ای که در جامعه ما وجود دارد، آینده و نحوه تربیت بچه‌هایی است که به فرزندخواندگی گرفته می‌شوند و بابت همین نگرانی، بسیاری از بچه‌های بی‌سرپرست از زندگی در یک خانواده محروم می‌شوند؛ در صورتی که طبق اعتقادات ما شیعیان تربیت در درجه اول دست خداست.

اما در جامعه شیعی ما و به خصوص در میان قدیمی‌ها چنین تصوری وجود دارد که بچه‌هایی که به فرزندخواندگی پذیرفته می‌شوند، آینده روشنی نخواهند داشت. اما این بچه‌ها هم در مکتب تربیتی اسلام می‌توانند به درجات متعالی برسند.

به نظرتان شخصیت‌ها دچار ضعف نیستند؟ چرا شخصیت مردان قصه را بهتر از زن قصه طراحی کرده‌اید؟

بخشی از این ضعف به تسلط‌نداشتن بر تکنیک‌های داستان‌نویسی باز می‌گردد. این اولین رمان من بود و طبیعی است که شخصیت‌ها دچار ضعف باشند. زمانی که این رمان را نوشتم،‌ به اندازه الان با شخصیت‌پردازی و نکات مربوط به شخصیت آشنا نبودم و آموزش‌هایم تکمیل نشده بود. به همین دلیل شخصیت کیهانه کمی ناقص ماند.

اما دلیل اینکه مردها را بهتر توصیف و شخصیت‌پردازی کردم، این است که مردانی از این جنس را در اطرافم زیاد دیده بودم و تجریه زیسته بهتری در این خصوص داشتم؛ اما شخصیتی مانند کیهانه اطرافم ندیده بودم و به همین دلیل نتوانستم شخصیتش را به‌خوبی طراحی کنم.‌

فکر نمی‌کنید وجوه مثبت شخصیت منصور کمی اغراق‌آمیز باشد؟

مردهایی که در زندگی من از همان بچگی بودند، برادر و پدر و مردان دیگر، مردان خیلی خوبی بودند و ارتباط خوبی با آن‌ها داشته‌ام. هیچ وقت این نگاه را به مردان ندارم که مردان سر و ته یک کرباس‌اند. با اینکه در رشته مطالعات زنان تحصیل کرده‌ام و ممکن است بعضی‌ها با این مدل مطالعات نگاه منفی به مرد پیدا کنند، برای من این‌طور نبود.

درباره شخصیت‌پردازی منصور باید تعادل بیشتری را رعایت و شخصیت او را خاکستری‌تر طراحی می‌کردم. هرچند این شخصیت برای خود من اغراق‌آمیز نیست. اما این حس را به مخاطب القا می‌کند که او بیش از حد خوب است و این ضعف شخصیت‌پردازی را نشان می‌دهد.

از بازخوردهایی که گرفته‌اید بگویید.

اکثر افرادی که این کتاب را خوانده‌اند، دوستان نویسنده‌ام بودند و آن‌ها نقدهایی به شخصیت‌پردازی و شیوه روایت و زبان وارد کرده‌اند. اما با تمام ضعف‌هایی که دارد، حسی که از داستان دریافت کرده بودند، حس خوبی بوده و ابراز علاقه به اثر کرده‌اند.

از آثار دیگرتان چه خبر؟

بعد از پایان این اثر، کار دیگری را با محوریت مصاحبه با همسر شهید حسین آقادادی شروع کردم. این کتاب شخصیت این شهید مدافع حرم را از زاویه دید همسرش روایت می‌کند و آماده شده؛ اما هنوز در دست چاپ است.

الان هم در حال طراحی رمان دیگری هستم. همچنین در کنار رمان در حال مصاحبه پروژه‌ای مستند با موضوع مدل زیست و سبک زندگی خانواده‌های پرجمعیت هستم.

فضای اصفهان را برای پیشرفت در این حوزه چطور می‌بینید؟

زمانی که مشغول آموزش و نوشتن بودم، به فضای پیشرفت در اصفهان فکر نمی‌کردم؛ اما از وقتی رمان و داستان‌های کوتاهم چاپ شد، ‌به این فکر می‌کردم که فضای دیده‌شدن این کتاب در اصفهان چقدر است. وقتی تهران را با اصفهان مقایسه می‌کردم، چنین چشم‌اندازی را برای اصفهان متصور نمی‌شدم.

ممکن است بعضی از نویسندگان از فضای اصفهان ناراضی باشند؛ اما تجربه خودم در این کتاب تجربه بسیار خوبی بود. کتاب از همان ابتدا که چاپ شد، در خبرگزاری‌ها و برنامه‌های مختلف معرفی شد. با من بارها مصاحبه شد و جلسات نقد و میز فروش برگزار شد.

این‌ها به نظرم موقعیت‌های خوبی برای یک نویسنده است و باعث خوشحالی من بود، انگیزه‌ام را بیشتر می‌کرد و باعث شد خودم را هم از لحاظ نوشتن قوی‌تر کنم، هم از میان مردم نیازسنجی کنم و متناسب با آن بنویسم.

طی‌کردن دوره‌های آموزشی چقدر برای ورود به این فضا ضروری است؟

اگر می‌خواهیم در یک زمینه متخصص شویم، هم باید زیرنظر یک استاد باشیم، هم با یک جمع کار را شروع کنیم. اگر در این فضاهای ‌آموزشی قرار نمی‌گرفتم، هرگز نویسنده نمی‌شدم و الان هم بعد از حدود ده سال هنوز نیاز به آموزش دارم.

برچسب‌های خبر
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

10 + 6 =