به گزارش اصفهان زیبا؛ علامه محمدباقر مجلسی از بزرگترین احیاگران حدیث شیعه و از مروجان کمنظیر و پرتوفیق کلام امامیه در مکتب فکری اصفهان بهشمار میآید. جدای از ابتکارات و خدمات فقهی و حدیثی این عالم شیعی، منظومه معرفتی او با دستاوردهای کلامی و دینشناختی ماندگاری عجین است؛ اما متأسفانه این وجه از اندیشه مجلسی نسبت به وجوه روایی و حدیثی ایشان کمتر موردعنایت محققان واقع شده است.
بر این اساس و به مناسبت روز بزرگداشت این محدث شهیر، اصفهان زیبا مصاحبهای را با مهدی گنجور، عضو هیئتعلمی گروه فلسفه و کلام دانشگاه اصفهان ترتیب داده است.
با توجه به اینکه جنابعالی در تحلیل اندیشههای علامه مجلسی به یک مدل خاص فهم دین از منظر ایشان دستیافتهاید، علاوه بر تعریف دقیق عبارت «مدل فهم دین» ضرورت بازخوانی مبانی اندیشه بزرگانی نظیر علامه مجلسی را تبیین کنید.
رهآورد علامه مجلسی(ره) در حوزه دین، ارائه نوآوریها و خدمات فقهی و حدیثی گستردهای است؛ اما منظومه فکری و معرفتی ایشان همواره با دغدغههای کلامی و دستاوردهای دینشناختی عجین شدهاست؛ لیکن این ساحت از اندیشه مجلسی، نسبت به ساحت روایی و حدث حدیثی، کمتر موضوع پژوهش بوده است.
این در حالی است که یکی از برکات ماندگار ظهور و حضور مجلسی در مکتب فکری اصفهان، افزون بر گردآوری و حفظ میراث حدیثی شیعه، تلاش برای شرح و تفسیر معارف الهی و کشف مقاصد وحیانی و روایی، طبق مبانی و منطق فهم ایشان است. مدل معرفتی مجلسی برای فهم آموزههای وحیانی و گزارههای روایی بر اصول و مؤلفههای نظری و روشی مشخص بنا شده است.
با توجه به تعاریف واژههای مدل، دین و فهم دینی که توسط اندیشمندان متعددی ارائه شده، میتوان مدل فهم دین علامه مجلسی را «اصول و مبانی معرفتشناختی و روششناختی» ایشان دانست که واکاوی و تحلیل آنها ضمن تبیین نقاط قوت و ضعف این مدل، میتواند امکان فهم معارف الهی و آموزههای کلامی را فراهم سازد.
افزونبراین، جوامع مذهبی، چه امروزه و چه روزگار مجلسی، علیرغم توسعه علوم دینی و تفسیری با بحران فهم دین و وجود قرائتهای مختلف و فهمهای متکثر از مسائل اعتقادی مواجه بودهاند.
علاوه بر این، رویکردهای افراطی یا تفریطی حاصل از منطق تکگفتاری دگماتیسم و یا مدل پلورالیسم دینی و نسبیتگرایی عصر حاضر در افزایش بحران فهم و نابسامانی در حوزه تفسیر معارف دینی، بیتأثیر نبوده است؛ لذا به نظر میرسد که بازخوانی و تحلیل انتقادی مبانی و اندیشه بزرگانی همچون علامه مجلسی در فهم متون دینی، هم به لحاظ آسیبشناسی رویکرد و تبیین کاستیها و نارساییهای مدل فهم، هم از جهت شناسایی ظرفیتها و قابلیتهای نظامهای معرفتی ایشان و هم به لحاظ الگوبرداری و بهرهگیری از پارهای تجربیات موفق آنها در حوزه فهم دین از اهمیت بسزایی برخوردار است.
بدیهی است که در جامعه اسلامی ما که دین و مذهب پشتوانه نظام حاکم و مبنای رفتارهای حکومتی و روابط سیاسی داخلی و خارجی قرار گرفته، نوع قرائت رسمی و تفسیری که از مذهب ارائهشده و مبنای نظام حاکم قرار میگیرد، میتواند تفاوتهای بنیادین در حوزه اداره کشور و نظامات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و… ایجاد کند.
در منطق تحلیلی علامه مجلسی اخبارگرایی و تقدمانگاری نقل بر عقل بهصورت ویژه نمایان است. تحلیل و ارزیابی جنابعالی راجعبه این رویکرد چیست؟
در منطق فهم دین اصولیان، عقل بهعنوان حجت الهی و نشانه اراده تشریعی خداوند در کنار کتاب، سنت و اجماع، جزو منابع استنباط احکام بهشمار میرود.
در مواردی نیز که حکم مسئلهای در کتاب و سنت یافت نشود و از اجماع قطعی عقلا و فقها نیز پشتوانهای نداشته باشد، باید به حکم و دستور عقل عمل کرد. لیکن در مدل فهم دینی اخباریون، نهتنها عقل جزو منابع دینی بهشمار نمیآید، بلکه اجماع نیز از جایگاه حجیت و اعتبار لازم برخوردار نیست.
به اعتقاد آنان، بدون بهرهگیری از روایات اهلبیت(ع)، نمیتوان مفاهیم آیات قرآن و احادیث نبوی را درک کرد و راه کسب معرفت دینی، اعم از معرفت کلامی و حدیثی، منحصر به اخبار و احادیث اهلبیت(ع) است.
علامه مجلسی نیز بهعنوان یکی از اخباریون معتدل و میانهرو، همین رویکرد را اخذ کرده و تنها راه نجاتبخش و بیخطر برای فهم اعتقادات و مقاصد دینی را عمل به احادیث امامان دانسته و ازهمینرو به عقل و برهانهای فلسفی در اثبات باورهای دینی، وقع چندانی ننهاده است.
او در توجیه اخذ این رهیافت فهم دین در رساله «درباره حکما، اصولیین و صوفیه» چنین استدلال میکند: «باید دانست که حقتعالی اگر مردم را در عقول، مستقل میدانست، انبیا و رسل برای ایشان نمیفرستاد و همه را حواله به عقول ایشان مینمود؛ ولی چنین نکرده و ما را به اطاعت انبیا، مأمور گردانیده است. … پس رجوع به ایشان باید کرد، در جمیع امور دین؛ از اصول و فروع دین و چون معصوم غایب شد، فرمود که رجوع کنید در امور مشکل که بر شما مشتبه شود به آثار ما و راویان احادیث ما. پس در امور به عقل مستقل خود بودن و قرآن و احادیث متواتر را به شبهات ضعیف حکما، تأویلکردن و دست از کتاب و سنت برداشتن، عین خطاست.»
لذا نه رجوع به عقل و نه اخذ تأویل بهمثابه روش تفسیری، جایگاهی در مدل فهم دین مجلسی ندارد و با وجود کتاب و سنت، دیگر نیازی به عقل، اجماع و تأویل ظواهر اخبار و روایات نمیبیند. این حجیت محض اخبار و تقدم نقل بر عقل، یکی از اصول و مؤلفههای مدل فهم دین در اندیشه علامه مجلسی است که در آثار متعدد او ازجمله بحارالانوار، رساله الاعتقادات، عینالحیاه و… قابلمشاهده است.
در ارزیابی و نقد این رویکرد مبنیبر عدمحجیت عقل چندنکته درخور تأمل و تذکر است:
نکته اول اینکه حجیت و نقش عقل بشری و اعتبار آن، حداقل بهعنوان ابزاری برای درک و فهم مقاصد دینی، قابلتردید و انکار نیست؛ چراکه عقل و خرد از مهمترین ابزارهای ادراکی بشر شناخته میشود که ارزش و اعتبار آن نهتنها فروتر از پارهای از دیگر ابزار ادراکی چون حس نیست، بلکه برتر و فراتر از آنهاست.
نکته دوم اینکه بسیاری از آموزههای بنیادین و اصطلاحا اصول دین از سنخ مسائل عقلی است و حکم عدمحجیت و ناتوانی عقل از فهم دین، آنگونه که در اندیشه و روش علامه مجلسی ذکر شد با لغویت این نوع آموزههای اساسی در دین مساوی است. نمونههایی از قبیل مسئله توحید، آموزه معاد جسمانی و پارهای مطالب مربوط به اوصاف و افعال الهی، همگی از این سنخ است.
نکته سوم معطوف به تأکید فراوان روایات و دعوت قرآن در موارد متعدد به تعقل و تدبر در نشانههای الهی و آموزههای دینی است. پس عقل و خرد بر درک مطالب و فهم مقاصد دین، توانا بوده و بروندادهای عقل در ساحت فهم دین معتبر و قابلاعتماد است.
نکته چهارم اینکه سرسختترین عقلگریزان اهل حدیث و اخباریون و حتی خود علامه مجلسی، علیرغم مبنا و موضع صریح خویش در موارد متعددی در تبیین مواضع دینی خود و استدلال علیه مخالفان و دیدگاههای رقیب از مقدمات و روش عقلی بهره جستهاند. به تعبیر شهید مطهری، حجیت عقل، هم به حکم عقل ثابت است و هم به تأیید شرع.
نکته پنجم اینکه قطعنظر از پارهای تندرویهای معتزلی و عقلگرایان مدرن، بهنظر میرسد که کارایی و توانمندی عقل بسی بیشتر از ابزار فهم متن بود و باید آن را بهعنوان منبعی مستقل برای کشف و فهم پارهای از حقایق دینی به رسمیت شناخت.
افزون بر همه اینها، برخی از نصوص دینی، عقل را «اساس دین»، «رسول الهی»، «راهنمای مؤمن» و «حجت باطنی خدا» معرفی کردهاند. این ادله سمعی، شأنی چون شأن دیگر منابع دینی، برای عقل تصویر میکند و نمایانگر آن است که حکم عقل و اعتبار و حجیت آن، همتراز نقل، قطعی است. پس تقدمانگاره نقل بر عقل و اعتقاد به عدمحجیت و اعتبار عقل در فهم آموزههای وحیانی و روایی را میتوان یکی از نقیصههای مدل فهم دین در اندیشه علامه مجلسی دانست.
یکی از امتیازات مدل فهم دینی علامه مجلسی را شرح دهید.
توجه به شأن نزول آیات و اسباب صدور روایات، یکی از توفیقات علامه مجلسی در فهم و درایت برخی احادیث معصومین(ع) است.
توضیح اینکه توجه به پارادایم و فضای پیرامونی ایراد کلام در فهم معنای سخن و کشف مراد متکلم، اثرگذار بوده و مخاطب را تا حدودی در آن فضا قرار میدهد. التفات به این اصل هرمنوتیکی، چنان ضروری است که در برخی موارد راهیابی به ساحت معنا و مقصود متون مقدس جز از اینرهگذر میسر نیست. در این فضا، عناصری یافت میشوند که میتوانند بهمثابه قرینههای لفظی، حالی و مقامی در روشنکردن معانی مراد، نقش ایفا کنند.
مجموعه این عناصر فرهنگی، اجتماعی، حوادث، پرسشها و پیشامدهای مرتبط با نزول آیات و صدور روایات در اصطلاح علوم قرآن و حدیث، شأن نزول آیات و اسباب صدور روایات نامیده میشود که توجه به این عناصر، خود یکی از اصول و شرایط فهم دین بهشمار میرود.
یکی از رموز توفیق علامه مجلسی در فهم و درایت برخی از احادیث معصومین، توجه او به این اصل راهبردی است؛ مثلا ایشان در نقل برخی روایات مربوط به خواص دارویی یا شفابخشی برخی از خوراکیها ضمن نقل احادیث مذکور، این اصل راهبردی را به کار برده و به نقش محیط و شرایط اجتماعی و فردی، توجه داشته است.
مؤلفههای دیگر مدل فهم دینی را که میتوان از اندیشههای علامه مجلسی (ره) استقصا کرد را تبیین کنید.
یکی دیگر از اصول مدل فهم دین در اندیشههای علامه مجلسی، اصل پایبندی به نصوص روایات و اجتناب از تأویلهای مخالف با ظاهر اخبار و احادیث است.
مجلسی در عین اعتقاد به ذووجوهبودن روایات و ضمن اعتراف به عدم امکان فهم همه آنها، درعینحال بر پارهای از احادیث مبتنی بر ضرورت تمسک به نصوص و تسلیم در برابر ظواهر اخبار بدون توسل به تأویل، اصرار و تأکید میورزد.
شیوه علامه مجلسی بر این اساس بود که احادیث را تا آنجا که با مسلمات دینی و علمی ناسازگار نباشد، رد یا تأویل نکند؛ تا جایی که حتی به کسانی چون شیخ مفید نیز بهخاطر تأویل برخی احادیث، خرده گرفته و علیرغم احترام ویژهای که برای ایشان قائل بوده، انتقادهایی را درباره برخی تأویلات او در شرح و تصحیح اعتقادات صدوق وارد کرده است.
البته علامه مجلسی در شرح و تفسیر برخی از آیات و روایات، رویکرد تأویلی داشته و از آن برای شرح مفهوم آیات و روایات بهره گرفته است؛ مثلا ایشان در برخی آیات و روایات که بهظاهر با عصمت انبیا ناسازگار بوده، چنگ به دامن تأویل انداخته و از تصریح به این موضوع نیز ابایی ندارد؛ همچنین ایشان گاهی از لسان اخبار و روایات نیز به تأویل برخی آیات پرداخته است.
بااینحال علامه مجلسی به هر تأویلی، ولو مطابق با اصول دین و روایت، روی خوش نشان نمیدهد، بلکه صرفا در هنگام ضرورت به تأویل روی میآورد و قلمرو این ضرورتها نیز از نظر او، بسیار تنگ و کم دامنه است.
یکی دیگر از عناصر کلیدی مدل فهم دین در اندیشه مجلسی، عنصر واقعنمایی عرفی زبان دین است که خود مأخوذ و ملهم از روایات و سیره اهلبیت است. منظور از زبان دین در اینجا بهطورکلی، نحوه سخنگفتن خداوند و فرستادگانش، اعم از نبی و امام و به تعبیر دقیقتر، ظهور حقایق دینی و وحیانی در قالبهای فهم پذیره بشری است؛ همچنین عرفیبودن زبان به معنای معروفبودن آن در میان مخاطبان است که در مقابل ناشناخته یا رمزیبودن آن قرار دارد.
از آنجایی که احادیث و روایات، گزارش گفتار، کردار و رفتار معصومان بوده که همچون قرآن با هدف ارشاد و هدایت آدمیان صادر شده، پس زبان آن نیز خواهناخواه باید برای مخاطبان آن قابلفهم و شناختهشده باشد؛ بنابراین میتوان تصور کرد که معصومان در القای مقاصد و مطالب خود به این شیوهها پایبند بوده و روش عرفی را هم در سطح تفهیم مطالب خود به دیگران و هم در درک و تلقی مخاطبان از کلام خویش مراعات کردهاند؛ لیکن این حقیقت به معنای سادگی یا سطحیبودن کلام معصوم نیست، بلکه مراد این است که آنان در مقام امام و راهنمای امت بر طبق اصول زبانی پذیرفتهشده در فرهنگ عامه و حتی در محافل علمی فلسفی زمانه خود و متناسب با درجات درک و فهم مخاطبان، سخن گفته و در مسیر تفهیم و هدایتگری شیوهای مرموز و غیرمعمول به کار نبستهاند.
علاوه بر این، چون در پارهای موارد حضرات معصومین(ع) به دلایل مختلف اعم از خفقان سیاسی، اضطرار و تقیه و یا حتی کمظرفیتی مخاطبان، امکان تصریح به مطالب نداشته و مقصود خود را به کنایه، رمز و اشاره به مردم فهماندهاند که بدونشک توجه به همه این شرایط و محدودیتها در چگونگی درک و برداشت از اخبار و اقوال معصومان اثرگذار است.
علامه مجلسی خود در مقام شرح احادیث و فهم متون روایی به این نکات راهبردی عنایت داشته است؛ البته ناگفته پیداست که اگر مراد علامه مجلسی از عرفیانگاری زبان دین انحصار آن در عرف عام توده مخاطبان باشد که با آن مقصود و پیام خود را به دیگران منتقل میکنند، این تلقی، نوعی فروکاستن و تحویل زبان دین به وجهی از آن بوده و با مشکلات عدیدهای روبهرو خواهد شد.
اصل دیگر مدل فهم دین مجلسی، اصل توجه به نقش پیشفرضهای مفسر در فهم متون دینی است. علامه مجلسی نقش اندوختههای ذهنی مفسر در فرایند فهم دین فهم و درک مقاصد دینی را نادیده نگرفته؛ زیرا بدیهی است که مفسر با مجموعهای از معلومات و باورها با متن مواجه میشود؛ البته برخی از این پیشدانستهها، نهتنها خللی در امر فهم دین وارد نمیآورد، بلکه اساسا وجود آنها از لوازم و ضروریات حصول فهم است.
اما تفاوتی که این دیدگاه با رویکرد هرمنوتیکی مفسرمحور در مسئله پیشفرضها دارد، این است که در مدل ادراکی مجلسی، پیشفرضها و اعتقادات مفسر قابلکنترل و امری ضابطهمند است. شاید بهجهت همین ضابطهمندی و کنترل روشمند و آگاهانه پیشدانستههاست که علامه مجلسی برخی معلومات فلسفی و پیشفرضهای غیردینی را مخل بهمعنای متن دانسته و از دخالت آنها در تفسیر و تأویل آیات و روایات پرهیز داده است.
او به کسانی که با ذهن آلوده به اوهام و عقاید فاسد به توجیه و تأویل اخبار پرداخته و معلومات پیشدانستههای خود را بر معنای کلام معصوم(ع) تحمیل میکنند، بههیچوجه روی خوش نشان نداده است.