پیاده به‌سمت مسجد سهله می‌دوید

خدماتی که حاج‌آقا به مردم ارائه می‌کردند، کم نبود. در 91سالگی سه ساعت قبل از ظهر و سه ساعت قبل از مغرب، دائم در خانه‌شان باز می‌شد و مردم می‌آمدند و بهره می‌بردند.

تاریخ انتشار: 09:55 - پنجشنبه 1402/06/2
مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه
پیاده به‌سمت مسجد سهله می‌دوید

به گزارش اصفهان زیبا؛ در قید غمم خاطر آزاد کجایی                               تنگ است دلم قوت فریاد کجایی

                              کو هم‌نفسی تا نفسی شاد برآرم                           مجنون تو کجا رفتی و فرهاد کجایی

اولا، ممنون و قدردان مردم اصفهان هستیم؛ الان هم که از وفات آیت‌الله ناصری گذشته، بر سر مزار آیت‌الله ناصری که می‌رویم، زن و مرد نشسته‌اند. ایشان خدمتگزار مردم بودند. زبان گویای مردم و دعای مستجاب برای آن‌ها بودند. هرجا که می‌شنیدند مردم مشکلی دارند، دستشان به سمت آسمان می‌رفت. انصافا مردم قدردانی کردند.

از امتیازهای مرحوم والد گرامی بود که توفیق ورود به حوزه علمیه نجف اشرف را پیدا کردند و با جدیت در تحصیل درس خواندند و پدرشان بسیار جدیت در این امر داشتند.

ایشان به من می‌گفتند: پدر از من می‌خواست که شب‌ها به حجره‌اش بروم و مطالعه کنم. دو الی سه ساعت یا بیشتر آنجا درس می‌خواندم. من طبع شعری داشتم و وقتی پدر فهمیدند من شعر می‌گویم، نهی کردند و تأکید بر تمرکز بر تحصیل داشتند. چنین سبک تربیتی داشتند.

این‌چنین بود که ایشان راه به درس بزرگان پیدا کردند و از بهترین شاگردان آیت‌الله‌العظمی شاهرودی بودند که به «شیخ الفقها» معروف بودند. حاج‌آقا با مرحوم آل‌علی داماد آیت‌الله شاهرودی هم‌بحث بودند. ایشان از آیت‌الله‌العظمی سید محمود شاهرودی اجازه اجتهاد دریافت کردند و هنگامی ‌که به اصفهان آمدند، دائم حجره‌شان پر و خالی می‌شد. امروز بسیاری از فضلا از شاگردان سطوح ایشان هستند.

جدیت در تحصیل و شأن علمی ایشان مشخص است. بعضی از فقها شأن علمی قابل‌قبولی دارند؛ اما گرایش اصلی آنان تهذیبی نیست.

وقت مشخصی در حوزه به آن اختصاص نمی‌دهند؛ درحالی‌که این بخش اساسی در حوزه است. نمی‌شود این بخش معنوی را از حوزه بگیرید. اگر استاد ندارید، باید تربیت کنید. از الان شروع کنید. طلبه‌ها را از پایه‌یک، تربیت اخلاقی‌شان را به عهده بگیریم.

برای آیت‌الله ناصری گرایش تهذیبی قوی در نجف آن‌هم با افرادی که هرکدامشان استوانه‌ای بودند، شکل گرفت. پس ایشان یک حوزوی کامل با گرایش تهذیبی قوی بودند. برخی حوزوی هستند، اهل علم و تهذیب هم هستند؛ اما ارتباط هماهنگ با بقیه‌الله(عج) ندارند. گویا او موضوعی دیگر است؛ اما آقای ناصری، یابن‌الحسن با اشک چشمشان عجین شده بود.

من خودم بارها خدمت ایشان بودم. بعد از ناهار ایشان دعایی می‌کردند. قبل از این دعا، «اللهم کن لولیک» می‌خواندند و عجیب این بود که انسان بعد از خوردن غذا طبیعتا سنگین می‌شود؛ ولی همان وقت بعد از غذا، اشکشان جاری می‌شد. شکستگی تا این حد!

زندگی مهدوی مقدماتی در تشکل سازه‌ای جامعه و مقدماتی برای خود فرد دارد که می‌خواهد خودش را مهدوی تعریف کند. آیت‌الله ناصری این بعد سوم را هم داشتند. علاوه بر علم و تهذیب، مهدوی هم شده بودند. حال، افرادی هم هستند که این سه بعد را دارند؛ اما وارد خدمات اجتماعی نشدند.

خدماتی که حاج‌آقا به مردم ارائه می‌کردند، کم نبود. در 91سالگی سه ساعت قبل از ظهر و سه ساعت قبل از مغرب، دائم در خانه‌شان باز می‌شد و مردم می‌آمدند و بهره می‌بردند. گاهی مشورت می‌گرفتند و عجیب آنکه اگر با این آقا مشورت می‌کردند و می‌گفتند برو، می‌رفت و می‌دید درست همین بوده است. اگر می‌گفتند نرو بعدا متوجه می‌شد که حرف آقا درست بوده است.

حرف‌زدن ایشان با مردم مؤید بود. مردم هوش دارند، بیخود که آنان این‌گونه در تشییع یک عالم شرکت نمی‌کنند.

این جمعیت نادر بود. هرکدام از این شرکت‌کنندگان انگار ظاهرا یا باطنا با خود ایشان ارتباطی داشتند. این می‌گفت: خطبه عقدم را خوانده. آن می‌گفت: مریضم را دعا کرده. این می‌گفت: یک جمله‌اش در تلویزیون به دل من نشسته.

یک بار جوانی در خانه را زد و نامه‌ای به من داد که به حاج‌آقا برسانم. حاج‌آقا دیدند، مختصر بود و به من گفتند: تو هم ببین. دیدم و سپس گفتند: نامه را به من بده پیشم باشد. گفتم: چیز خاصی در آن نبود. جوانی بود و التماس‌دعا می‌خواست. گفتند: می‌دانم. می‌خواهم یادم باشد تا در نماز شب دعایش کنم. من هم گفتم: خب، پس ما هم به شما بدهیم تا در نماز شب به یادمان باشید. فرمودند: تو در قلب من هستی.

بارها می‌گفتیم که در سنین بالا ساعات مراجعه به خانه را محدود کنید، قبول نمی‌کردند؛ حتی در ایام بستری عده‌ای می‌آمدند و بهره می‌بردند؛ خود ما هم بهره می‌بردیم. حاج‌آقا که در بیمارستان بودند، بی‌قرار می‌شدیم. حتی زمانی که درصد هوشیاری ایشان پایین آمده بود، می‌آمدیم بالا سرشان و آرام می‌گرفتیم. پیدا بود ارتباط فراتر از امر ماده و فیزیک بوده است.

مردم در تمام این سال‌ها همین‌طور می‌آمدند و آرام می‌گرفتند؛ پس عالم اخلاقی، امام زمینی که خدمات اجتماعی بلند و مؤید داشت، حرفی که می‌زد، حساب‌شده بود. این کار هرکسی نیست. شناخت این شخصیت وقتی می‌تواند مفیدتر باشد که الگوبرداری شود برای تربیت.بزرگانی هستند که بخش خدماتی هم دارند؛ اما این‌ها در مقابل نظام احساس مسئولیت نمی‌کنند. آیت‌الله ناصری با نظام جمهوری اسلامی عجین شده و ملتزم به تأیید نظام بودند.

ایشان سفارش‌هایی به مقام معظم رهبری داشتند و ایشان را نماینده امام‌زمان(عج) می‌دانستند و چه رفاقت‌هایی میان این دو بود؛ چه پیام‌ها و پیغام‌هایی بینشان ردوبدل می‌شد.

این است که از آیت‌الله ناصری شخصیتی ممتاز و برجسته می‌سازد. ایشان به مادرم فرموده بودند: نصف ثواب‌هایی که می‌برم، به شما داده‌ام. ازبس‌که این زن، فداکار و بااستقامت بود و رنج‌های این زندگی را صبوری می‌کرد.

مرحوم والد بارها تعریف می‌کردند مادرم دریایی از اعتقاد و باور بود. در خانه لباس از کرباس درجه‌سه بود. خانه کوچکی داشتیم. مادرم شب‌ها که ما می‌خوابیدیم، کرباس می‌بافت. چراغ‌نفتی را خاموش می‌کرد تا روغن مصرف نشود. بافتن برایش ملکه شده بود. مدت زیادی کار می‌کرد.

وقتی مادرم فوت کرد، نوجوان بودم؛ مگر یک نوجوان در نجف آن زمان چقدر می‌تواند طاقت داشته باشد. شکسته شدم. این‌طور بود که پناه بردم به امیرالمؤمنین(ع). مادرم هم همین‌گونه بود. حرمش ترک نمی‌شد.

فوت چنین مادری، من را شکسته کرد. این شکستگی من را به حضرت امیر سوق داد. می‌رفتم حرم و دست نوازش امام را حس می‌کردم. از آنجا بود که عشق امام زمان(عج) در من شعله کشید. گاهی از نجف در آن زمان به‌سمت مسجد سهله می‌دویدم و نمی‌دانستم چرا می‌دوم؟ یک شوق درونی او را به سمت بقیه‌الله جذب می‌کرد.

آهسته‌آهسته درکی از ماورا در او شکل گرفت. می‌فرمودند یک بار با مرحوم آیت‌الله حسن صافی که خیلی با ایشان رفیق بودیم بر سر مزار آیت‌الله سید علی قاضی رفتیم. من سر قبر مشغول دعا و ذکر بودم که ناگهان متوجه صدایی از درون قبر شدم که مانند سرودی جمعی باهم می‌خواندند: «مات سعیدا و عاش سعیدا، عاش سعیدا و مات سعیدا.»

علامه طباطبایی می‌فرمایند: ختمی خاص را در پیش گرفتم که به من گفته شود چه راهی را بروم که در آن خیر دنیا و آخرت باشد. بعد از ختم این شعر برای من خوانده شد: «افتادگی آموز اگر طالب فیضی/ هرگز نخورد آب زمینی که بلند است»

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

هجده − هفت =