به گزارش اصفهان زیبا؛ وقتی به خاطرات دوران کودکیمان سری میزنیم، محال است اندکی در دنیای قصهها توقف نکنیم، قصهها و داستانهایی که نهتنها ما را به سرزمینهای دور و افسانهای میبردند، بلکه درونمایه تربیتیشان ما را به تفکر وامیداشتند.
ما با قهرمان همراه میشدیم، با او میخندیدیم، همراهش با دشمنان میجنگیدیم و در آرزوی پیروزیاش بودیم. چهبسا با همین خیالپردازیها به خواب میرفتیم و در طول روز خود را به جای آن قهرمان میدیدیم و انتظار میکشیدیم تا ادامه ماجرا را بشنویم.
قصه و داستان آنچه را کودک میخواهد، دارد؛ خصوصا اگر همراه با سلایق و نیاز و درک کودک باشد و همینطور مباحث تربیتی که اگر در آن گنجانده شود، بهترین ابزار برای آموزش ارزشها و فرهنگ یک جامعه بهشمار میآید.
در سال 1361 اولین جشنواره بینالمللی کودک و نوجوان در ایران برگزار شد. این بار قرار بود کودکان قصهها را روی پرده سینما ببینند؛ اما اینجا پرسشی مطرح میشود که چه تعداد قصه و داستان در فیلمهای کودک ورود پیدا کرد؟ درواقع تا چه میزان اقتباس از ادبیات داستانی در محتواهای ارائهشده برای کودکان نقش داشت؟
برای بررسی این نکته باید توجه کرد که تاکنون در حوزه ادبیات کودک و نوجوان چه داستانهایی وجود داشتهاند؟ این داستانها تا چه میزان توجه مخاطب را به خود جلب کردهاند و آیا خصوصیات و ویژگیهای تبدیلشدن به فیلم سینمایی را داشتهاند یا خیر؟
برای اقتباس مهمترین نکته آن است که درام حفظ شود تا قابلیت تبدیل به اثر سینمایی را داشته باشیم؛ اما چنانچه داستانی فاقد درام باشد، یا باید از آن چشم پوشید، یا نویسنده بامهارت درام را به آن بیفزاید. این درواقع کلیدیترین نکته در اقتباس است که فارغ از ژانر و مخاطب باید به آن توجه کرد.
مورد بعدی آن است که توجه داشته باشیم صرف وجود کاراکتر کودک یا نوجوان در فیلم یا کتاب به معنای آن نیست که ما یک محتوای کودکانه خلق کردهایم. گاهی در فیلمها از کودک بهعنوان نمادی از پاکی، راستگویی و سادگی استفاده میشود و فیلمساز سعی دارد مفاهیم روشنفکرانهای را بهوسیله او انتقال دهد که از صبر و حوصله کودک نهتنها خارج است، بلکه محتوای فیلم را درباره کودک هم نمیتوان تلقی کرد.
در بحث تکنیک نیز باید متذکر شد که فیلمهای کودک و نوجوان باید جذابیت لازم را برای او داشته باشد تا حداقل یکبار به تماشای آن بنشیند. شاید فانتزی در فیلمهای بزرگسالان به میزانی که در فیلمهای کودک باید وجود داشته باشد، مهم نیست؛ بهعلاوه، در جلوههای بصری ازجمله اصلاح رنگ کار کودک، باید از کارهای دیگر متمایز باشد.
و درنهایت محتوا و تکنیک همراه باهم باید پیامی تربیتی را به مخاطب کودک خود انتقال دهد و نکتهای را به او بیاموزد که در هیچ قالب و فرم دیگری نمیگنجد.
هرکدام از این سه عامل، یعنی داستان و تکنیک و پیام، اگر نباشند، ما اثر موفقی نخواهیم داشت. اگر فقط به تکنیک متوسل شویم، نهایتا برای چنددقیقهای او را سرگرم کردهایم و اگر تنها بر داستان تکیه کنیم و جنبههای دیگر را در نظر نگیریم، فیلم از حوصله خارج خواهد شد و مخاطب خود را از دست میدهد.
شروط اقتباس از ادبیات کودک
درزمینه اقتباس از ادبیات، در ابتدا باید بدانیم اوضاعمان در ادبیات کودک چگونه است؟ چه داستانهایی مکتوب شدهاند؟ چگونه نظر مخاطبان را به خود جلب میکنند؟ کدامیک از این داستانها اقتباس سینمایی شدهاند و آیا اقتباسهای موفقیتآمیزی بودهاند؟
برای اقتباس از ادبیات کودک هنگام ساخت فیلم برای این طیف، دو شرط لازم است: اول اینکه، در حوزه ادبیات و داستان کودک دستمان پر باشد و تمام موارد ذکرشده را هنگام تولید اثر درنظر بگیریم؛ دوم اینکه، توانمندی لازم را برای تبدیل آن اثر به زبان سینما داشته باشیم.
متأسفانه ما در این زمینه تعداد انگشتشماری آثار ادبی داریم که بتوان به فیلم سینمایی تبدیل کرد. ازنظر من میتوان این مقوله را به سه گروه طبقهبندی کرد:
1. دسته اول، داستانهای شفاهی مکتوب نشدهاند. این داستانهای مخفی در دل فرهنگعامه هستند که اگر غبار آنها را بروبیم و سری به آنها بزنیم، میتوانیم از آنها بهره بجوییم. زیادند داستانهای فولکلوری که سینهبهسینه از مادربزرگان نقل شدهاند و اگر نویسندگان و دوستداران فرهنگ آنها را مکتوب نکنند، با گذر زمان از میان خواهند رفت.
اگر این داستانها مکتوب شده باشند، هم نظر خوانندگان و هم نظر فیلمنامهنویسان و اهالی سینما را جلب خواهند کرد. این داستانها فرصت مناسبی برای اقتباس آزاد بهشمار میآیند و میتوان از آنها بهره جست.
2. دسته دوم، آثاری که قابلتبدیل به زبان سینما به نظر نمیرسند. برخی از این آثار قابلیت دراماتیزهشدن ندارند؛ به همین دلیل، کنار گذاشته میشوند. اینگونه آثار بهصورت نمایشنامه رادیویی یا قصههای صوتی به مخاطب ارائه میشوند؛ البته بعید نیست که بتوان از آنها در جهت پیشبرد در سینما نیز الهام گرفت.
3. دسته سوم، آثار ادبی ثقیل هستند که بارها اقتباس شدهاند، اما اثر مطلوب را نداشتهاند. برخی از آثار همچون شاهنامه حکیم فردوسی و مثنوی مولانا به دلیل ثقیلبودن از جهت بار معنایی و فضاسازی و همچنین اهمیت آنها بهعنوان آثاری که بهنوعی هویت ملی ما هستند، نویسندگان زیاد به سراغ آنها نمیروند یا اگر تجربههای ناموفقی وجود داشته باشد، از آنها میگریزند؛ برای مثال، چند انیمیشن درباره داستانهای شاهنامه تولید شدهاند؛ اما در آنها به چند نکته توجه نشده است؛ یک نکته این است که اصالت به شعر و نظم داده شده و دستوپای سازنده را بسته است.
البته که هیچ لذتی بالاتر از شنیدن و خواندن اشعار فارسی نیست؛ اما گمان نمیکنم هر مخاطب کودکی بتواند معنای ابیات حکیم فردوسی را دریابد؛ درواقع اصل، سادهکردن و به زبان کودکانه گفتن در این آثار نیست؛ اینجا هم کودکان فقط بهعنوان یک نام هستند و درواقع فیلمها برای همان مخاطب بزرگسال ساخته شدهاند؛ اما در قالب کودکانه.
یکی از راههایی که میتوان از آنها کمک گرفت، وامگرفتن شخصیتها از داستانها و اقتباس آزاد سینمایی است تا به این شکل دست سینماگر آزاد باشد و بتواند در دنیای امروزی و متناسب با حالوهوای مخاطبش فیلمی بسازد که به مذاقش خوش بیاید.
این مسئله که ما گمان میکنیم عینا باید همان داستان را وفادارانه اقتباس یا به تعبیری بازنمایی کنیم، برای فیلمسازانمان محدودیت ایجاد میکند. ازنظر من، گاهی اقتباس از یک کاراکتر، مثلا قهرمان و ضدقهرمان هم کارآمد است.
توقف در قهرمان و ضدقهرمان غیرایرانی
صحبت از قهرمان و ضدقهرمان شد؛ یاد نکتهای افتادم. این روزها مسئله ضدقهرمان در چند فیلم و سریال کودک توجهم را جلب کرده است؛ ضدقهرمانهایی که فقط بازیگر و احتمالا نامشان تغییر میکند و همه بهطور یکسان گریم میشوند، برایشان طراحی لباس یکشکل صورت میگیرد و حتی درصد خلوص بدجنسیشان هم مثل هم است.
گاهی به خود زحمت ندادهایم که ضدقهرمان و حتی قهرمانهای داستانهای بومی خودمان را بررسی کنیم و از آنها وام بگیریم. با ذکر این نکته، درمییابیم که نویسنده و شاید فیلمساز در ضدقهرمانهای دوران کودکی خودش، آنهم از نمونههای تولیدشده غیرایرانی، توقف کرده است و همانها را به بیننده منتقل میکند.
بهعنوان نکته پایانی باید گفت هرچه بیشتر فیلمسازان با دنیای کودکان مأنوس باشند و آنها را دستکم نگیرند، اثر قابلقبولتری خواهند داشت؛ علاوه بر این، تا هنگامی که مطالعه ادبیات کودک و نوجوان توسط سینماگران این حوزه شکل نگیرد، نمیتوان انتظار تولید آثار اقتباسی فارغ از موفقیت و شکست آن داشت.