گفت‌وگو با دکتر علی ربانی پیرامون سیاست‌گذاری فرهنگی:

شورای فرهنگ عمومی به ژانر فرهنگ مشغول شده است

14 آبان یکی از 356 روز سال هجری‌شمسی است که بنابر تصویبی نه‌چندان قدیمی، در دوره ششم شورای فرهنگ عمومی با عنوان روز «فرهنگ عمومی» نام‌گذاری می‌شود، نام‌گذاری که بی‌گمان به‌دنبال بیان اهمیت و نقش فرهنگ عمومی در اتمسفر جامعه صورت گرفته است.

تاریخ انتشار: 13:02 - دوشنبه 1402/08/15
مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه
شورای فرهنگ عمومی به ژانر فرهنگ مشغول شده است

به گزارش اصفهان زیبا؛ 14 آبان یکی از 356 روز سال هجری‌شمسی است که بنابر تصویبی نه‌چندان قدیمی، در دوره ششم شورای فرهنگ عمومی با عنوان روز «فرهنگ عمومی» نام‌گذاری می‌شود، نام‌گذاری که بی‌گمان به‌دنبال بیان اهمیت و نقش فرهنگ عمومی در اتمسفر جامعه صورت گرفته است.

مواجهه با این نام‌گذارده تازه به تقویم پیوسته، آن دلیلی است که سبب نگارش این گزارش شده است؛ مناسبت‌هایی که اغلب نمادی از شخص یا رویدادی جزئی هستند و همین کلی‌بودن مفهوم فرهنگ عمومی است که تعجبمان را برانگیخته و ما را به‌سوی آشنایی با «شورای فرهنگ عمومی» به‌عنوان متولی و مصداق این نام‌گذاری می‌کشاند؛ آشنایی با شورایی که برای پی‌بردن به ابعاد گوناگون آن همچون زمینه‌های شکل‌گیری، اهداف و کارکردها، نیازمند معیار و شاقول‌هایی از جنس خودش، یعنی فرهنگی بودیم تا بتوان به‌درستی آن را موردبررسی قرار داد.

به همین خاطر مطالعاتی جامعه‌شناسانه و تاریخی را آغاز و آنچه درنهایت در این آشفته‌بازار رهنمودهای مدیریت فرهنگ به آن دست پیدا کردیم، آشنایی با مرجعی بود که جامع‌تر و کامل‌تر از آن نیافتیم؛ کامل از این نظر که در بررسی و تحلیل امر فرهنگی با نگاهی همه‌جانبه و ژرف‌نگر همه عناصر تأثیرگذار بر فرهنگ در نظر گرفته شده است و جامع ازاین‌جهت که آنچه به‌عنوان فرهنگ تعریف می‌شود، فرهنگ اصیل ایرانی‌اسلامی است؛ فرهنگی که مرعوب فرهنگ دیگر نشده و تفکر دیگری را به خود نگرفته است و باتکیه‌بر هویت غنی و مقتدر خود به حل مشکلات جامعه‌اش می‌پردازد (بیانات رهبر انقلاب).

به همین جهت آنچه در این گزارش بیان می‌شود، مجموعه مصاحبه و پژوهش‌هایی است که به‌منظور تبیین کارکرد شورای فرهنگ عمومی، بر مبنای رهنمودهای ایشان شکل گرفته است؛ به همین خاطر گاهی بخشی از سخنان ایشان به‌طور مشخص ذکر می‌شود و مصاحبه‌شوندگان نیز بر مبنای اصول مدنظر ایشان به تشریح کارکردهای شورا پرداخته‌اند.

شورای عالی انقلاب فرهنگی به ژانر فرهنگ مشغول شده است

آنچه به‌عنوان تعریفی پذیرفته‌شده از فرهنگ شناخته می‌شود، متشکل از سه بعد است: هنجارهایی که قواعد رفتار را بیان می‌کنند، ارزش‌هایی که اصول رفتار را شکل می‌دهند و تفکری که پایه و اساس این شبکه درهم‌تنیده ارزش و هنجار را معین می‌کند.

درواقع این عناصر فرهنگی است که به رفتار انسان جهت می‌دهد و درصورتی‌که مبتنی بر تفکری درست باشد، سبب رشد یک ملت خواهد شد.

با استناد به این تعریف، جایگاه فرهنگ به‌عنوان «روح حیات اجتماعی» شناخته می‌شود. همان‌طور که در بیان آیت‌الله خامنه‌ای «فرهنگ یک ملت و یک کشور، درحقیقت شاکله معنوی ملت است؛ یعنی اگر وضع اقتصادی، نظام اقتصادی و نظام سیاسی را شاکله جسمی برای یک ملت بدانیم، روح این مجموعه فرهنگ است.»

این فرهنگ مشترک میان اذهان مردم که متشکل از عقاید و هنجارهاست و در رفتار یک ملت پدیدار می‌شود، خود به دو قسم عمومی و خصوصی تقسیم می‌شود که منظور از فرهنگ خصوصی، رفتار و قواعد رفتاری است که برای خواص صدق می‌کند؛ به‌طورمثل، فرهنگ دانشگاهی.

اما آنچه عموم مردم با آن مواجه می‌شوند، فرهنگ عمومی است، فرهنگی که در تمام شئون زندگی انسان وجود دارد و از خرد تا کلان مسائل زندگی انسان را در برمی‌گیرد؛ نمودهای آشکاری همچون نحوه پوشش و تغذیه تا اصول و ارزش‌های اخلاقی که یک ملت بر مبنای آن دست به عمل می‌زند.

به همین خاطر است که فرهنگ عمومی به منزله هوای تنفسی یک جامعه شناخته می‌شود و از طرفی، لازم است تا با توجه ‌به اهمیت فرهنگ، مدیریت و برنامه‌ریزی صحیحی به‌منظور بهره‌وری مناسب از آن صورت گیرد؛ همان‌طور که امروزه در سطح بین‌المللی این مدیریت شکل‌گرفته و امیال، تفکر و رفتار انسان‌ها کنترل می‌شود.

به‌منظور پرداختن به این مدیریت فرهنگی و شرایطی که ضرورت توجه به آن را در دهه 70 ایجاد کرده بود، به گفت‌وگو با علی ربانی، استاد علوم اجتماعی دانشگاه اصفهان نشستیم.

در همان یکی‌دو سال اولی که از پیروزی انقلاب می‌گذرد، اقدامات عملی برای یک دگرگونی فرهنگی در کشور آغاز می‌شود؛ به این صورت که در ابتدا ستاد انقلاب فرهنگی شکل می‌گیرد؛ سپس در 1363 «شورای عالی انقلاب فرهنگی» شکل می‌گیرد و در ادامه هم با تشکیل «شورای فرهنگ عمومی» در 1365 مواجه می‌شویم. طبیعتا این توجه جدی به حوزه فرهنگ به‌دنبال آژیرهای خطری است که در حوزه فرهنگ جامعه به صدا درآمده و ابراز نگرانی درباره این مسئله هم در کلام مسئولان وقت به چشم می‌خورد. درحالی‌که تنها چندسال از پیروزی انقلاب می‌گذرد، چطور جامعه با مسائلی از این قبیل مواجه می‌شود؟

به قول شهید بهشتی، انقلاب ما انقلاب ارزش‌هاست؛ یعنی علاوه بر اینکه در بعد سیاسی رژیم را تغییر دادیم، از جنبه‌های اعتقادی، اجتماعی و اخلاقی اصل انقلاب ما این بود که روابط ظالمانه و استبدادی در جامعه به هم بخورد، ستمکاری، فقر و محرومیت نباشد و روابط بر اساس عدل و انصاف باشد.

در جنگ هم به‌مراتب این ارزش‌ها تثبیت شد؛ یعنی در عین اینکه از لحاظ اقتصادی بسیار ضربه خوردیم و شهدای زیادی داشتیم، از بعد ارزش‌ها بسیار قوی بودیم. همین روحیه شهادت‌طلبی و ایثارکردن به این گستردگی، همدردی مردم و نفی منفعت‌گرایی بر روابط غلبه داشت.

در 1371 رهبر انقلاب با برخی از مسئولان فرهنگی کشور دیداری داشتند که به همین مسئله اشاره میکنند: «خدای متعال طبق آن حکمت بالقوه خودش، این جنگ را در دامن این ملت گذاشت. البته با یک نظر که نگاه میکنیم جنگ ویرانی، خرابی، ضایعه و خسارت است؛ اما خدای متعال با آن، وسیله و میدان ساختوساز روحیهها را در اختیار جوانان این مملکت گذاشت.» 

«در دوران اول انقلاب، شما ناگهان دیدید که مردم در ظرف مدت کوتاهی، تغییرات زیادی در خلقیات خودشان احساس کردند. گذشت بین مردم زیاد شد، آز و طمع کم شد، همکاری زیاد شد، گرایش به دین زیاد شد، قناعت زیاد شد و اسراف کم شد.»

اما بعد از جنگ، این ارزش‌ها در حال تغییر بود و ارزش‌های الهی، معنوی و ایثارگرانه به سمت منفعت‌جویی و سودجویی سوق پیدا کرد؛ مثل نادیده‌گرفتن فقرا و سربار حکومت شناختنشان؛ درحالی‌که اصلا امام می‌گفتند هرچه داریم از این‌ها داریم؛ به همین خاطر، رهبری دائما بر عبرت‌گرفتن از عاشورا تأکید می‌کردند که اگر در زمان پیغمبر با گذشت چنددهه آن‌چنان ارزش‌های جامعه متفاوت می‌شود که به واقعه عاشورا می‌رسیم، این اتفاق در انقلاب اسلامی با گذشت چند سال رخ ندهد.

این تغییر ارزش‌ها در جنبه‌های مختلف اقتصادی، آموزشی و هنری، به‌طور آگاهانه شکل گرفت؟

عمدتا نه. از یک‌ طرف، تهدیدها و تهاجم‌های بیرونی مؤثر بود و از طرف دیگر، تهدیدهای درونی. از جنبه بیرونی، انقلاب ما با ارزش‌هایی شکل گرفت که تضاد غیرقابل‌انکاری با مبانی نظام غالب بر دنیا داشت. این تضاد را متخصصان غربی به‌درستی تشخیص دادند.

اگرچه سرزمین ایران را از دست دادند، اما می‌خواستند انگیزه و راه مقابله و مقاومت با سلطه در دنیا گسترش پیدا نکند؛ به همین خاطر راه مقابله با این انقلاب را که در جنگ نظامی و اقتصادی شکست نخورد، در جبهه فرهنگی و استفاده از ابزار فرهنگی پیدا کردند.

تهاجم (فرهنگی) در اواسط دوران جنگ بهوسیله ابزارهای تبلیغی و گفتارهای غلط و کجاندیشانه شروع شد و آن تهنشینها و رسوبهای ذهنی و روحی خود ما مردم هم در تأثیرگذاریاش مؤثر بود؛ اما باز حرارت جنگ مانع بود.

بعد از جنگ دشمن با یک محاسبه فهمید که جمهوری اسلامی با تهاجم نظامی و محاصره اقتصادی از بین نمیرود. فهمیدند باید عقبه ما را بمباران کنند. عقبه ما عبارت بود از فرهنگ ما. عبارت بود از اخلاق اسلامی، توکل به خدا، ایمان و علاقه به اسلام.

استفاده از ابراز فرهنگی، یعنی تأثیرگذاری ناآگاهانه بر افکار؛ به‌طورمثال، اگر یک برنامه‌ریز بیگانه به مسئولان ما بگوید که فلان اقدام را انجام دهید، قبول نمی‌کنند؛ زیرا آن کشور را به‌عنوان دشمن می‌شناسند؛ اما اگر همان پیشنهاد در پوشش فعالیت‌های علمی و کمک‌های بین‌المللی بیان شود، استقبال می‌کنند؛ مثلا در روزهای سازندگی پس از جنگ که از نظر اقتصادی در مضیقه بودیم، بانک‌های بین‌المللی پیشنهاد کمک مالی می‌دهند.

در نگاه اول این مسئله مشکلی ندارد و با یک پوشش علمی هم بیان می‌شود؛ اما آن برنامه‌ریز فرهنگی بیگانه می‌داند که اگر با این شرایطی که بانک معین کرده، کشور هدف در این مسیر قرار گیرد، ارزش‌ها تغییر می‌کند. روحیه خوداتکایی از بین می‌رود و وابستگی و تمایل به ارزش‌های غربی ایجاد می‌شود.

البته الان وسعت تغییرات زیاد است و با گسترش ابزارهای ارتباطی، مردم به‌طور مستقیم مخاطب قرار می‌گیرند؛ اما در آن سال‌های ابتدایی انقلاب که حساسیت‌ها هم بیشتر بود، این بی‌پروایی در عمل را نداشتند.

از طرفی، در کنار این تأثیرگذاری با حساب‌وکتاب عاملان بیرونی، تأثیرپذیری زیاد عامل درونی هم در تغییر ارزش‌ها مؤثر بوده است. بخشی از این مسئله به سبب غفلت بود؛ ولی بخش دیگرش به این دلیل بود که افراد آگاهانه در مسیر تغییر قدم گذاشتند.

این‌طور نیست که بگوییم لزوما شخصی در کشور نفوذ کرده؛ بلکه پیچیدگی این مسئله این است که به دست خودمان شکل گرفته است. اندیشه و تفکر برخی از متفکران، برنامه‌ریزان و مسئولان کشور به‌گونه‌ای شکل گرفت که در همان مسیری که دشمن می‌خواست، حرکت می‌کردند.

مثلا یک شخص انقلابی که در جامعه هم مؤثر است، در رسانه‌ها می‌گوید که چرا دائما با دنیا در مقابله هستیم و باید از روابطمان تنش‌زدایی کنیم. یا یک دولت مدعی انقلابی‌گری می‌گوید که ما با مردم اسرائیل مشکلی نداریم. این یعنی تغییر روحیه و ارزش‌ها و حرکت در مسیری که دشمن می‌خواهد.

رهبر انقلاب در 1377 در دیدار با مسئولان فرهنگی کشور به این مسئله اشاره میکنند: «طرف دیگر قضیه عوامل درونی است. عوامل درونی یعنی مواردی که درون ما انقلابیون و ما مؤمنان است؛ اینها کم نیست؛ زیاد است. اگر ما آسیبهای درونی را علاج کنیم، آن آسیبهای بیرونی، مشکلی برایمان بهوجود نخواهد آورد.»

همین طور در 1372 فرمودهاند: «ما شبیخونزده شدیم؛ یعنی از غفلت ما و از غفلت سردمداران و فرمانروایان این کشور استفاده شد و عدهای با یک فرهنگ تازه بر سر ما ریختند و ما خواب بودیم.»

با درنظرگرفتن این تغییرات و تأکید رهبری بر فرهنگ عمومی، شورای ‌عالی انقلاب فرهنگی در 1365 تصمیم به تشکیل شورای فرهنگ عمومی گرفت تا شورا با سیاست‌گذاری و ریل‌گذاری تصمیم‌های کلان و پیروی سایر ارگان‌ها از این سیاست‌ها حرکت کند؛ اما متأسفانه حرکت شورا در این سال‌ها محدود به یک حرکت سطحی شد و فرهنگ را از آن امر زیربنایی و تأثیرگذار بر زندگی اجتماعی به ژانر فرهنگ تبدیل کرد.

درواقع، تنها یک قسم کارهای خاص، فرهنگی شناخته می‌شوند و اقداماتی که صورت می‌گیرد، همه‌جانبه نیست؛ مثل اهمیت به زبان، پوشاک و ادبیات. این‌ها نمادهایی از فرهنگ هستند که موردتوجه قرار گرفته‌اند و بالطبع تأثیرگذاری شورا محدود می‌شود.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

یک × 4 =