به گزارش اصفهان زیبا؛ در نگاه کلی فرهنگ را میتوانیم ناظر بر اندیشه، زیست و هنر بدانیم؛ درواقع هر فرهنگ علاوه بر بار فکری، بار زیستی و هنری نیز دارد.
در فرهنگ مردم، سطح اندیشه را همان عقاید و باورها و عناصر معنوی تشکیل میدهند. سطح بعدی تجلی زیستی عقاید و باورهاست.
آیینها و رسم و رسوم فرهنگی را عقاید و باورها میسازند. در طول زمان، گاهی باورها از بین میروند یا تغییر میکنند؛ اما آیین و مناسک آنها برقرار میماند.
اندیشه و زیست هرچند جزو عناصر معنوی محسوب میشود، هر دوی آنها مربوط به زندگی مادی و روزمره انسان است؛ اما سطح سوم، هنر، در تقابل با این دو سطح ظاهر میشود.
هنر معتقد است هنجار اعتیاد و عادت انسان به هر چیزی در زندگی را باید بشکنیم تا بتوانیم از لذت و سرگرمی، حظ خاص و بهره دیگری ببریم.
مسئلهای که در اینجا باید به آن توجه داشت، آن است که ما برای توضیح و تفسیر عقاید و باورهایمان و سطح زیستی فرهنگ نیازی به زبان نخواهیم نداشت؛ هنر است که پای زبان را به فرهنگ باز میکند و فرهنگ مردم (فولکلور) وارد مقوله ادبیات میشود.
هنر صرفا صورت زبانی است و آبشخور آن سطوح اندیشه و زیستی است؛ درواقع عقاید و باورها و آیینهای برآمده از آنها در قالب زبان ریخته میشود و زبان تغییراتی در آن ایجاد میکند و یک خروجی هنری از سطوح اندیشه و زیست خواهیم داشت که آن را ادبیات عامیانه مینامند.
حال ازآنجاییکه بیشترین بخش یک فرهنگ را زبان عرضه میکند، چه بهصورت شفاهی و چه مکتوب، بررسی این مؤلفه تأثیرگذار در فرهنگ عمومی و نماینده سطح اندیشه و زیستی یک ملت، حائز اهمیت است.
ازاینجهت به گفتوگو با رادمان رسولی مهربانی، دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران و همچنین مسئول میز ادبیات فارسی در شورای فرهنگ عمومی پرداختیم تا بتوانیم اهمیت و جایگاه ادبیات فارسی را در فرهنگ عمومی بررسی کنیم.
در ابتدا برایمان بگویید رابطه میان زبان و ادبیات یک جامعه با فرهنگ آن به چه صورت است؟ آیا زبان صرفا ابزاری برای انتقال فرهنگ بوده یا هویت یک جامعه بهطور کامل وابسته به زبان و ادبیات آن است؟
همیشه این پرسش برای ما مطرح است که چرا در قرون اولیه بعد از اسلام، ملتهای قدرتمندی مانند قبطیان مصر، عرب شدند؛ اما ایرانیها زبان و ادبیات خود را در برابر اعراب حفظ کردند.
مسئله مهمی که در پاسخ به این پرسش وجود دارد آن است که در شاهنامه فردوسی و شاهنامههای قبل از آن، تعریفی از ایرانیبودن در نسبت با شخصیتها و پهلوانان ملی مانند رستم در آنها ارائه شده بود که این شخصیتها تضادی با اسلام نداشتند و داستانها چهبسا در ارتباط تنگاتنگ با مفاهیم اسلام بود؛ درنتیجه، ایرانیها در مواجهه با اسلام نهتنها آن را پذیرفتند، بلکه مفاهیم اسلامی را در زبان و ادبیات خود حل کرده و ایرانیبودن خود را حفظ کردند.
از اینجا میتوان فهمید که زبان صرفا ابزاری برای انتقال فرهنگ نیست؛ بلکه منظومهای از مفاهیم است که اندیشه یک ملت را با خود حمل میکند.
یکی از مثالهای ملموس برای فهم این مسئله این است که شما در ترجمه اثری از زبانی به زبان دیگر، نمیتوانید عینا مفاهیم زبان اصلی را منتقل کنید؛ زبان و ادبیات فارسی نیز در بطن خود نوع نگاه خاص ایرانیها به دنیا را منتقل میکند و در دل آثار ادبی فارسی نمود پیدا کرده است؛ ازاینجهت حفظ و گسترش زبان و ادبیات فارسی برای بقای تمدن ایرانی ضرورت دارد.
تأثیر متقابل ادبیات فارسی بر فرهنگ عمومی در طول تاریخ به چه شکل بوده است؟
یکی از اتفاقهای مهم و تأثیرگذار که در دوران صفوی رقم میخورد و ادبیات به میان مردم راه پیدا میکند، رواج نقالی و داستانخوانی است.
در نقالیها روایت متفاوتی از شاهنامه در نسبت با مسائل و زندگی روزمره مردم ارائه میشود و نقالها و پردهخوانها مخاطبان زیادی پیدا میکنند و ادبیات در میان مردم گسترش مییابد.
درواقع به زبان امروزی اقتباسی از شاهنامه توسط نقالها صورت میگیرد که در این اقتباس، شاهنامه به مذهب تشیع گره میخورد؛ مثلا امروزه روایتهایی از شاهنامه درباره دیدار رستم و امامعلی(ع) و حضور انبیا در شاهنامه دیده میشود که نقالها راویان آنها بودهاند.
این نوع روایت از ادبیات، شاهنامه را به زندگی روزمره مردم و دغدغهها و مسائل آنها نزدیک میکند؛ همچنین مفاهیم اخلاقی را میان مردم گسترش میدهد و هویت ملی را تقویت میکند.
این همان چیزی است که امروزه ما به آن احتیاج داریم؛ هرچند باید در قالبهای متفاوتتری مثل فیلم و سریال آن را ارائه دهیم.
امروزه اگر بتوانیم روایتهایی مبتنی بر ادبیات کلاسیک فارسی، اما با نگاهی امروزی و نزدیک به مسائل و جامعه امروز ایران ارائه دهیم، میتوانیم میان فرهنگ عمومی و ادبیات کلاسیک فارسی پیوند محکمی برقرار سازیم.
به نظر شما کدام یک از آثار کهن فارسی بر فرهنگ عمومی جامعه زمان خود تأثیر بیشتری گذاشته است؟
به نظر میرسد بعد از شاهنامه، گلستان سعدی بیشترین تأثیر را بر فرهنگ عمومی داشته است. زمانی که گلستان سعدی نوشته شد، در مکتبخانهها بهعنوان یک اثر آموزشی برای تدریس از آن استفاده کردند.
نهتنها در ایران، بلکه در سرزمینهای دیگر همچون امپراتوری عثمانی نیز گلستان سعدی را برای آموزش زبان و ادبیات فارسی بهکار بردند.
اثرگذاری گلستان سعدی بر فرهنگ عمومی را میتوان از کاربرد ضربالمثلهای این اثر در میان مردم مشاهده کرد.
ضربالمثلهایی که سعدی بهکار برده است، نوع مواجهه مردم با پدیدههای زندگی روزمرهشان را نیز نشان میدهد؛ برای مثال، ضربالمثل «کمال همنشین در من اثر کرد» آنقدر در ذهن ایرانیها جاافتاده که در زندگی روزمره و هنگام دوستی با افراد به مسئله اثر کمال همنشین توجه میکنند و تبدیل به یک عقیده و باور شده است.
گفته شده است که روشنفکران دوران مشروطه ازآنجهت که سعدی را نمایانگر زیست عوام میدانستند، در انتقاد به نوع زیستن ایرانیها از مخالفان سرسخت سعدی بودند؛ شاهنامه نیز ازآنجهت که یک روایت ملی از ایرانیها و تصویری از آینده ایران و ایرانیان ارائه میدهد، در تقویت فرهنگ عمومی زمان خود و پس از آن تأثیرگذار بوده است.
اثرگذاری شاهنامه بر جامعه وامدار نقالها و پردهخوانهایی است که روایتی عامیانه از شاهنامه برای مردم عادی بیان میکردند.
میز ادبیات فارسی در شورای فرهنگ عمومی به چه مسائلی و با چه اهدافی میپردازد؟
هدفگذاری ما در شورای فرهنگ عمومی، ارائه بستههای پیشنهادی و راهکارهایی به نهادهای اجرایی و سیاستگذار در کشور با هدف گسترش انس با ادبیات فارسی کلاسیک است؛ درواقع تلاش ما این است که بتوانیم انس با شاعرانی چون حافظ، سعدی، مولوی، نظامی و… را در جامعه تقویت کنیم.
این هدف در حوزههای مختلف همچون آموزشوپرورش، صداوسیما و رسانههای تصویری، کتابخانههای عمومی، گردشگری ادبی، ادبیات کودک و نوجوان و اقتباس از آثار ادبی کلاسیک در این حوزه و موسیقیها و ترانههای متأثر از ادبیات کلاسیک دنبال میشود.
در حوزه گردشگری ادبی چه اقداماتی صورت میگیرد؟
در این حوزه روایتی برای گردشگران حول محور آشنایی با شاعران و نویسندگان کلاسیک ارائه میدهیم؛ مثلا دیوان حافظ چه اماکنی دارد؟ این اماکن اکنون در کجای شیراز قرار دارند و حافظ چه تصاویری از این اماکن ساخته است؟
درواقع در این روایت، مخاطب در عین گردشگری با حافظ و مفاهیم حافظ نیز بیشتر آشنا میشود؛ همچنین در سالهای اخیر وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی برای تقویت و گسترش صنعت گردشگری ادبی در شهرهای مختلف، اقداماتی مانند بازسازی خانه پروین اعتصامی و وحشی بافقی انجام داده است.
در حال حاضر موضوع میز ادبیات فارسی در شورای فرهنگ عمومی در جهت ترویج و گسترش زبان و ادبیات فارسی چیست؟
اکنون پروژهای که بنده در آن حضور دارم، در مرحله پژوهش است.
پژوهش ما در حوزه بینالملل قرار دارد. ما بهدنبال این هستیم که بدانیم کشورهای دیگر، بهخصوص کشورهایی که تاریخادبیات گستردهای دارند، برای ترویج و گسترش زبان و ادبیات خود چه اقداماتی انجام میدهند و چگونه هویت ملی خود را در نسبت با ادبیاتشان برای مردم پررنگتر میکنند؟
همچنین در این پژوهش بررسی میکنیم که در تاریخ کشور خودمان چه فعالیتهایی برای گسترش زبان و ادبیات فارسی انجام شده است و در شرایط فعلی با توجه به مسائل و مشکلات جامعه چگونه میتوانیم از ادبیات برای حل آنها استفاده کنیم؟
برای مثال، در امارات از ۲۰۱۲ میلادی یک هیئت مشورتی برای زبان عربی تأسیس کردند. هدف آنها تبدیل امارات به مرکز رشد و تعالی زبان عربی بوده است.
در همان سالها پژوهشی درباره وضعیت زبان عربی در حال حاضر و امکانسنجی وضعیت زبان عربی در آینده انجام دادند و نتایج این پژوهش را در دوسه سال اخیر منتشر کردند.
در ادامه این فعالیتها، اجلاس زبان عربی در امارات برپا شد که قرار است سالانه برگزار شود و در آن از نهادهای مرتبط در دیگر کشورهای عربی نیز دعوت میشود؛ مثلا در آخرین رویداد خود از قدیمیترین فرهنگستان زبان عربی، فرهنگستان زبان عربی سوریه و کتابخانه اسکندریه دعوت کردند.
کشورهای دیگر همچون ترکیه، قطر، روسیه و… نیز در جهت حفظ و گسترش زبان و ادبیات خود اقداماتی انجام دادهاند.
ترکیه با دیگر کشورهای ترکزبان اتحادیهای تشکیل دادهاند و در آن مصوب کردهاند که یک کتاب مشترک از تاریخ ترکها و زبان ترکی در این کشورها تدریس شود؛ کتابخانه ملی کشور قطر نیز رویدادی درباره کلیلهودمنه عربی با مخاطب کودک در کنار خانواده برگزار کرد؛ ما نیز میتوانیم اقدامات آنها را با بومیسازی برای گسترش زبان و ادبیات فارسی انجام دهیم.