آدمهای خوابزده و پریشان، نگران و مضطرب از حال بیمار خود در صفِ پذیرش به انتظار ایستادهاند و زیر لب ذکر میگویند. گریه میکنند. ضجه میزنند یا التماس میکنند که بیمارشان هر چه زودتر بستری شود. بخش مراقبتهای ویژه هم دستکمی از اورژانس ندارد و تمام 50 تخت آن پُر است.
کرونا آتشبهجان بیمارستان انداخت
صدای ممتد دستگاه از لای در اتاق احیا شنیده میشود و در لابهلای هیاهو و نالههای بیماران و گریههای همراهان آنها گم میشود. دختر جوانی مشوش روبهروی در اتاق ایستاده. میگوید برادرش دیشب تصادف کرده و اصلا حال خوبی ندارد. اشک توی چشمهایش میلغزد، وقتی میگوید: «بیمارستان خیلی شلوغ است. از دیشب تا به الان اینجا غلغله است. نگران برادرم هستیم، اما کسی جواب درستوحسابی به ما نمیدهد. نمیگویند حالش چطور است. سرشان شلوغ است و انگار وقت حرفزدن با ما را ندارند.» پرستار جوان اورژانس به بالین بیمارها میرود. علائم آنها را یادداشت میکند. با عجله حرف میزند و میگوید آنقدر سرش شلوغ است که فرصت صحبتکردن ندارد. 14 سال است در اورژانس کار میکند. روزهای سخت زیادی را تجربه کرده؛ اما «هیچوقت شرایط مثل الان نبوده است. اورژانس همیشه شلوغ است. بیمارهای زیادی در آن بستری میشوند، ولی بههرحال شرایط گذراست و بیماران پس از مدت کوتاهی مرخص میشوند. برای مثال، ممکن است اتوبوسی چپ کند و تعداد زیادی مصدوم به اورژانس مراجعه کنند. در این شرایط بار زیادی به پرستاران تحمیل میشود، اما این حجم کار موقت است.» درحالیکه کرونا و بهویژه پیک پنجم، امان کادر درمان را بریده: «تمام بیمارستانهای شهر، سانتر کرونا شدهاند و به همین خاطر هم حجم کار ما چند برابر شده است. از طرف دیگر، خود همکاران به کرونا مبتلا میشوند و پس از بهبودی درحالیکه هنوز بدنشان ضعف دارد و به استراحت نیاز دارند ناچارند کارشان را شروع کنند. از نظر روحی و روانی هم فرسوده شدهاند. همکاری دارم که دو فرزند کوچکش به کرونا مبتلا شدهاند؛ اما نمیتواند مرخصی بگیرد. خودش اینجاست و دلش پیش کودکانش.» پرستار جوان اینها را تندتند میگوید و به سراغ بیمار دیگری میرود. صدای آه و ناله بیماران در اورژانس شنیده میشود؛ بیمارانی که اغلب تصادفی هستند یا بر اثر نزاع آسیب دیدهاند. اتاقهای عمل هم 24ساعته فعال هستند و لحظهای خالی نمیشوند. صندلیهای پشت در اتاق، پر شده از همراهان بیماری که به انتظار نشستهاند. همه این صحنههای دلخراش ملغمهای است که کرونا بهویژه پیک پنجم آن در بیمارستان کاشانی رقمزده و باعث شده خیلیها روند درمان خود را به تأخیر بیندازند. اینگونه که سیدتقی هاشمی، رئیس بیمارستان کاشانی به «اصفهانزیبا» میگوید: «تمام بیمارستانهای بزرگ به سانتر کرونا تبدیل شدهاند؛ بنابراین تنها بیمارستانی که بیماران ترومایی و حوادث ترافیکی در اصفهان و شهرهای مجاور را پذیرش میکند، کاشانی است. علاوه بر این، بیمارستان دومین قطب اماس در کشور است و درمان این بیماران نیز متوقف نشده. بیماران به صورت سرپایی به بیمارستان مراجعه و داروهای خود را دریافت میکنند.»
بیمارستان در اشغال بیماران
کاشانی 226 تخت معمولی و 50 تخت «آیسییو» دارد. هاشمی میگوید: «درحال حاضر 50 تخت آیسییو با ظرفیت اشغال صد در صد است. اورژانس 48 تخت دارد که ضریب اشغال آن 230 درصد است؛ یعنی در یک تخت اورژانس در 24 ساعت، دو و نیم بیمار خوابانده میشوند، تا اینکه بالاخره بیمار به بخش منتقل شود. باوجوداین، خدمتی روی زمین نمانده و هیچ بیماری به دلیل عدم دریافت خدمت فوت نکرده است؛ زیرا بیمارها براساس وضعیتشان اولویتبندی شده و بیمارهای بدحال بلافاصله در زمان کوتاهی پذیرش میشوند. بیمار منتظر پشت در بخش مراقبتهای ویژه اکنون حدود 10 نفر وجود دارد؛ اما بر اساس سنجههای وزارت بهداشت، خدمات لازم (خدماتی که بیماران آیسییو دریافت میکنند) بر سر بالین بیمار به آنها ارائه میشود. فشار کاری اما بیمارستان را با کمبود نیرو مواجه کرده است؛ بهویژه اینکه ابتلای کادر درمان به کرونا باعث میشود آنها را برای 14 روز از چرخه فعالیت خارج کند. البته سعی شده این کمبود با انتقال و جابهجایی نیروهای درمان از بیمارستانهایی مثل سوانح سوختگی و فیض که درگیری کمتری دارند و همچنین دانشجویان ترم هفت و هشت پرستاری جبران شود؛ اما اگر این شرایط ادامه یابد، مسلما با مشکل روبهرو خواهیم شد. به اضافه اینکه فشار کار، پرسنل را خسته کرده است.»
او ادامه میدهد: «قبل از جراحی از همه بیماران تست پیسیآر گرفته شده و در صورت منفیبودن عمل آنها انجام میشود. اگر در روند درمان بیمار، ابتلای آنها به کووید19 مشخص شود بیمار بلافاصله ایزوله خواهد شد و پسازآن به بیمارستانهای سانتر منتقل میشود. معمولا ابتلای 5 تا 10 درصد بیماران در روند درمان به کرونا تشخیص داده میشود. اتاقهای عمل نیز 24 ساعته فــعـال هستند و تمام بیمارهــای تصــــادفــی، تروماهــــا، جراحیهای اعصاب و جــراحیهای عمومی خـــدمـــات میگـیــرند. البته نمیتوانیم خیلی به این قضیه ادامه دهیم. اگر محدودیتهای اجتماعی اتفاق نیفتد و کرونا مهار نشود و بیمارســـتـانهــای دیــگـر به رسالت قبلی خود بازنگردند، کـاشــانـــی نیز نمیتواند به این روند ادامه دهد؛ چرا که درحال حاضر روزانه بین 200 تا 250 نفر در بیمارستان پذیرش میشوند.»
200 تا 250 بیمار؛ بیمارهایی که نفس بیمارستان را گرفتهاند و آن را به مرز اشباع رساندهاند. کادر درمان را به گلایه واداشتهاند و برای بیماران احتمالی، تخت خالی در بیمارستان باقی نگذاشتهاند.
شلوغیای که تمامی ندارد
ساعت به ظهر نزدیک شده. راهروها پر شده از آدمهایی که یله دادهاند به هم و انــدوه بـیـمـارشـــان آنها را از کرونا دور کرده اســـت. حـیـاط بیمارستان هم شلوغ است. جلوی در بیمارستان، روی جدولها زنها و مردها به انتظار نشستهاند و غم توی چشمهایشان لانه کرده است. صدای آژیر آمبولانسها قلب آدم را از جا میکند. با قدرت از سراشیبی روبهروی در بیمارستان بالا میروند و پشت سر هم متوقف میشوند. 15 آمبولانس و این یعنی 15 بیمار جدید و 15 خانواده نگران و چشمبهراه. درها باز میشود و چند مرد بیمار تصادفی را با عجله به داخل میبرند. ناگهان جلوی در بیمارستان قیامت میشود. صدای جیغ و گریه و ناله به هم میپیچید و خیابان را از جا میکند. مرد میانسالی روبهروی در بیمارستان، روی جدول نشسته و به سیگار پک میزند. دود حلقه میشود و در هوا گم میشود؛ برخلاف حلقههای اشک مردِ میانسال که راه گونه میگیرند و بیپروا جاری میشوند؛ اشکهایی بیصدا و همراه با یک بغض فروخفته: «دخترم دو روز پیش تصادف کرده است. میگویند حال خوبی ندارد و امیدی به بهبودیاش نیست. دخترم همهکس و کارم است. بهغیراز او کسی را ندارم. دو روز است اینجا نشستهام و چشمبهدر بیمارستان دوختهام تا شاید یک خبر خوب و امیدوارکننده از او به من بدهند.»