این استاد دانشگاه اصفهان معتقد است که «شروع بدِ نامزدها یکی از اشکالات اساسی مناظرههای تلویزیونی این دوره بود.» او ساختار عامه پسندانه رسانهای حاکم بر این پدیده را یادآور برنامه مسابقه هفته با اجرای مرحوم نوذری دانست و افزود: «کیفیت مناظرهها و پاسخهای داوطلبان ریاستجمهوری، درشأن بحثهای اجتماعی و فرهنگی ایران نبود و نامزدها از مشاوران جامعهشـــــناس و نتایـــــــج پژوهشهـــــای پژوهشگران این حوزه استفاده نکردند. این خلأ موجب شده بود تا نامزدها نتوانند بر اساس نظرات فنی و تخصصی، به ارائه راهکار در این زمینه بپردازند زیرا آنها نوعی احساس دانایی نسبی نسبت به مسائل اجتماعی و فرهنگی دارند.»
به عنوان کارشناس مسائل اجتماعی مناظرههای نامزدهای ریاستجمهوری را چگونه بررسی میکنید؟
مناظرهها از چند زاویه قابل بحث هستند؛ نخست، نظام مسئلهیابی و تبدیل این مسائل و مشکلات به سؤال است. به نظر میرسد اگر این کار براساس روندی علمی انجام میشد، هم کیفیت مناظرهها افزایش مییافت و هم ساختار آن از حالت موجود خارج میشد و حالت فنیتری به خود میگرفت. دوم، بهتر بود به جای طرح سؤالات در انتهای بحث، هر نامزدی برنامهها و ایدههای خود را در ابتدا مطرح میکرد و سپس به سؤالات تخصصی در حوزه اقتصاد و… میپرداخت. به بیان دیگر، شروع بدِ نامزدها یکی از اشکالات اساسی مناظرههای تلویزیونی این دوره است. ساختار عامهگرایی رسانهای بر این پدیده حاکم شده و یادآور برنامه مسابقه هفته با اجرای مرحوم نوذری بود! از منظر اوضاع اجتماعی و فرهنگی نیز کیفیت مناظرهها و پاسخهای داوطلبان ریاستجمهوری، در شأن و وزن بحثهای اجتماعی و فرهنگی نبود. بهجرئت میتوان گفت که یکی از ضعیفترین قسمتهای مناظره، قسمتِ مربوط به مسائل و مشکلات اجتماعی در جامعه ایران، علل، ریشهها و ارائه راه حل در این زمینه بود.
به نظر میرسید که نامزدها یا نمیخواستند به این مسائل بپردازند یا اینکه آگاهی مکفی در این زمینه نداشتند. نظر شما چیست؟
متاسفانه افراد جامعه ما احساس میکنند درمورد مسائل اجتماعی و فرهنگی از تسلطی نسبی برخوردارند و کمترین خدمات مشاورهای را در این زمینه از کارشناسان دریافت میکنند. به همین دلیل، بیش از همه در حوزههای فنی و اقتصادی از مشورت مشاوران استفاده شده بود. آنچه به عنوان خلأ جدی در مناظرهها مشاهده شد، جای خالی جامعهشناسان به عنوان مشاوران سازمانهای اجتماعی بود. این خلأ موجب شده بود تا نامزدها نتوانند بر اساس نظرات فنی و تخصصی، به ارائه راهکار در این زمینه بپردازند. این مورد دیگر به ساختار مناظره برنمیگردد، بلکه به طور مستقیم خود داوطلبان را هدف قرار میدهد، زیرا آنها نوعی احساس دانایی نسبی به مسائل اجتماعی و فرهنگی دارند. این مسئله موجب شده که آنها نسبت به استفاده از نظرات کارشناسان این حوزه احساس بی نیازی کنند. این در حالی است که بهعنوان مثال، در کشور 19میلیون حاشیهنشین داریم. این آمار براساس گزارش مرکز رصد امور اجتماعی وزارت کشور منتشر شده است. این رقم، نزدیک به یکچهارم جمعیت کشور است اما گویا برای نامزدهای ریاستجمهوری از اولویت برخوردار نبوده و در نتیجه به آن پرداخته نشده است. این موضوع
البته باز هم به همان نظام مسئلهیابی و طرح سؤالات از سوی صداوسیما هم برمیگردد.
هر شخصی که تا هفته دیگر پیروز انتخابات ریاستجمهوری باشد، با مسائل بسیاری مثل زنان، کودکان، کودکان کار، اعتیاد، ازدواج، اشتغال، آسیبهای اجتماعی، کرونا، فرار مغزها، مهاجرت مردم عادی و… روبهروست. اما در مناظرهها کم یا اصلا به آنها پرداخته نشد. شما چه فکر میکنید؟
وزن این مسائل در میان معضلات اجتماعی آنقدر بالاست که نمیتوان در قالب طرح یک سؤال تصادفی، از برنامههای نامزدها در این زمینه آگاه شد. اینها مسائلی محوری هستند و مطرحنشدن آن نشان میدهد تیمی که مباحث را به سؤال تبدیل کرده، از اهمیت ویژه این مسائل باخبر نبودهاند. این در حالی است که اگر به پژوهشهای اجتماعی و مطالعاتی که حداقل در مجلات تخصصی کار شدهاند یا حتی پایاننامههای دوره کارشناسی ارشد و دکتری که در حال خاکخوردن در کتابخانهها هستند رجوع میشد، سؤالات کلیدی و اساسیتری به میان میآمد.
به موضوعاتی نظیر مشکلات جوانان، عدالت اجتماعی، عدالت توزیعی، نابرابریهای اقتصادی، اجتماعی، جنسیتی و قومی، پیری جمعیت و… نیز پرداخته نشد. تحلیل شما در این مورد چیست؟
اینجا باز با مسئله نظام اولویتبندی و مسئلهیابی روبهرو هستیم. متاسفانه به دلیل تکرار و عدم ارائه راه حل، برخی از مسائل مهم اجتماعی حالت کلیشهای پیدا کرده که رسانهها در این زمینه نقش پررنگی ایفا کردهاند. این در حالی است که جای بسیاری از این مسائل در میان گروههای تخصصی و راهحل آن تدوین سیاستها و تبدیل آنها به برنامههای عملی و راهبردی است. هماکنون از هرکسی در کوچه و خیابان درباره مسائل جوانان بپرسید از اشتغال، ازدواج و مسکن سخن میگوید. این پاسخی است که مدتهاست در جامعه ما از نظر فرهنگی کلیشهای محسوب میشود و پاسخهایی هم که در این زمینه مطرح شدهاند نیز پاسخهای کلیشهای هستند.
تقلیل مسائل پیچیده اجتماعی و فرهنگی به کلیشههای رایج، موجب میشود که جایگاه و سهم این مسائل روشن نشود. این مسائل، از یک سو برخاسته از مسائل اقتصادی هستند و از سوی دیگر موجب پیدایش مشکلات اقتصادی دیگر میشوند. تفکری غالب در جامعه ایران شکل گرفته که همه مسائل را در قالب مشکلات اقتصادی میبیند. مثلا هماکنون با معضل کهنسالی جمعیت روبهرو هستیم. نزدیک به 12درصد از سهم جمعیتی کشور را گروههای کهنسال تشکیل میدهد و باید به طور ویژه به نظام تأمین اجتماعی، نظام سلامت، نظام معیشت و آسیبهایی که در این زمینه وجود دارد پرداخته شود، اما نامزدها به این مسئله نیز نپرداختند، مسائل کودکان و زنان که جای خود دارد! اینکه ما تصور کنیم زنان خانهدار بهعنوان بخش قابل توجهی از جامعه ایران صرفا در حوزه اقتصاد خانواده و جامعه باید پویا و توانمند شوند و بخواهیم این مسئله را با ارائه مشوقهای مالی حل کنیم، نوعی نگاه ناقص و تقلیلگرایانه است که حتی در صورت عمل و اعمال آن نیز یکسری مشکل را حل میکنیم و در مقابل، موجب خلق مسائل و مشکلات دیگر میشویم.
بنابراین، نبود یک نگاه سیستماتیک و جامعنگر نسبت به مسائل اجتماعی در جامعه ایران و حتی عدم استفاده از گزارشهای رسمی موجود در کشور در این زمینه و تقلیل این مسائل به سطح ژورنالیسم زرد تلویزیونی، اگر نگوییم ستمی به مسائل اجتماعی است، نوعی بیمهری و بی تفاوتی نسبت به این مسائل محسوب میشود.
جا داشت که داوطلبان ریاست جمهوری این مسائل را با جامعه شناسان و آسیب شناسان که در نقش مشاوران سازمانها و اشخاص ذی نفوذ کار میکنند مطرح میکردند تا با نگاهی علمی، واقعبینانه و متعهدانه به آنها پرداخته شود. تا اگر میبینیم بخش قابل توجهی از جمعیت دانشجوی ما میل به مهاجرت دارد یا حتی نخبگان با مشکلات متعددی روبهرو هستند، این صداوسیما است که باید به دل جامعه و نخبگان برود، مسائل آنها را بشنود، به نامزدها انتقال دهد و از آنها بپرسد که برای این مسائل چه برنامهای دارند. مشکلی که در این مسائل میبینیم، عدم نگاه کارشناسانه است. وقتی در این موارد از نامزدهای ریاست جمهوری سؤال پرسیده میشد میگفتند «این مسائل مهم است!» همه ما می دانیم که این مسائل اهمیت دارند، مهم این است که شما چه برنامههایی برای حل این مسائل دارید. نرخ آسیبهای اجتماعی در پایان دهه نود تا 1400 همیشه در مرحله اوج بوده است. میزان طلاق در جامعه ما از نرخ بالای سی درصد برخوردار و روبه افزایش است. یک میلیون و هفتصد هزار دختر مجرد داریم که همسر مناسب خودشان را با توجه به اختلاف سنی پنج سالهای که در جامعه وجود دارد پیدا نکردهاند. اینها مسائلی است که ما همچنان کتمانشان میکنیم و موجب میشویم که احساس تعلق اجتماعی، بیگانگی اجتماعی، توجه به نظام ارزشها هنجارها و قواعد معنوی در جامعه کاهش یابد. بنابراین شاید بتوانیم بگوییم که مجموعه دستاندرکاران تدوین مناظرات انتخابات ریاست جمهوری 1400 به نظر من کارنامه قابل قبولی از خود نشان ندادند و چنانچه بخواهیم نمره قابل قبولی از بیست بدهیم، شاید نمره ده و حداکثر دوازده به آنها تعلق میگیرد. عدم استفاده از ظرفیتهای علمی و مطالعاتی پژوهشگران و حتی مراجعه به خبرنگاران که حساسیت بالاتری به موضوعات اجتماعی دارند، موجب شد که تیم رسانهای و تیم مشاوره نامزدهای ریاست جمهوری عملکرد قابل توجهی از خود نشان ندهند.