به گزارش اصفهان زیبا؛ روزهای جنگ، روزهایی خاص و تکرارنشدنی بود، روزهایی که مردم ایران دستخالی و بدون هیچ پشتوانهای و در شرایطی که تازه از بحران روزهای قبل از پیروزی انقلاب رها شده بودند و نفس راحت میکشیدند، با پدیدهای به نام «جنگ»، آنهم از نوع «تحمیلی» روبهرو شدند.
آنها در مقابل صدام و رژیم بعثیاش و همه کشورهایی که مستقیم و غیرمستقیم حمایتش میکردند، ایستادند و نهتنها خم به ابرو نیاوردند، بلکه هشت سال پیدرپی، با تلاش و همت نیروهای نظامی و رزمندگان در خط مقدم و پشتیبانی نیروهای مردمی در شهرها و روستاها، صحنههایی تأثیرگذار و تکرارناشدنی را به نمایش گذاشتند.
شاید مهمترین دارایی مردم ایران در آن روزها، همدلی و کنارهمبودنشان بود؛ همان مؤلفهای که به تعبیر یحیی نیازی، نویسنده و پژوهشگر دفاعمقدس، میشود؛ «سرمایه اجتماعی».
دشمن فکر همهچیز را کرده بود؛ الا مردم و پشتوانه مردمی و مشارکت اجتماعیشان و همین شد که تمام معادلاتش درباره ایران و حمله نظامی به آن را، بههم ریخت.
گفتوگو با یحیی نیازی، پژوهشگر دفاعمقدس، مروری بر موضوعهایی است که سرمایه اجتماعی مردم ایران در هشت سال جنگ تحمیلی را قوت بخشید و آنها را در این جنگ نابرابر به پیروزی رساند.
همه میدانیم که شهریور 59 جنگ در شرایط بسیار بدی به کشور ما تحمیل شد و ایران از هیچ نظر، آمادگی لازم برای ورود به میدان نبرد را نداشت؛ اما چطور همه معادلات کشوری مثل عراق و پشتیبانانش بههم میریزد؟
جنگی که به ما تحمیل شد، در بازه زمانی اتفاق افتاد که کشور از رژیم گذشته به رژیم جدید در حال گذر بود و به همین خاطر ساختارهای نظامی کشور انسجام لازم را نداشت؛ همچنین ازنظر وضعیت اقتصادی، در شرایط بسیار بدی قرار داشت.
ذخایر بهشدت کاهش پیدا کرده بود؛ ساختارهایی همچون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز که برای حفاظت از انقلاب ایجاد شده بودند، همگی نوپا و عمدتا برای انجام کارهای انتظامی تکمیل شده بودند. نهادهایی مثل جهادسازندگی نیز صرفا برای رسیدگی به کشاورزان و کمک به آنها در امر کشاورزی ایجاد شده بودند.
از طرف دیگر، اگر کنش و واکنشهای حداقل چهار محیط اثرگذار (محیط ملی ایران، محیط ملی عراق، محیط منطقهای و محیط بینالمللی) را در این مقطع نگاه کنیم، متوجه میشویم در آن زمان، کشور ما در موضعی قرار داشت که میشد به آن حمله کرد؛ بهخصوص در محیط ملی عراق با وجود صدام بهعنوان رئیس حزب بعث و رئیسجمهور عراق و اختلافهای مرزی که از دیرباز با ایران وجود داشت.
صدام مدتها منتظر فرصتی برای حمله به کشور ما بود و بهنوعی این شرایط آن زمان، برایش ایجاد شده بود؛ از طرف دیگر، استکبار جهانی نیز به دلیل تعارض منافع در منطقه غرب آسیا و خاورمیانه، بهخصوص در حوزه خلیجفارس، شرایط را مساعد میدید تا با استفاده از ظرفیتی که در کشور عراق و بهواسطه حزب بعث و صدام بهوجودآمده، به میدان بیاید و اصطلاحا طومار انقلاب اسلامی را در هم بپیچد.
اینجاست که در یک نگاه منطقی متوجه میشوی برداشتها کاملا صحیح و کفه ترازو صددرصد به نفع آنهاست؛ به نفع عراق و استکبار جهانی؛ اما آنچه در این میان محاسبه نشده، موضوع «سرمایه اجتماعی و نیروهای مردمی» است.
اشاره کردید به موضوع سرمایه اجتماعی که به دنبالش مشارکت اجتماعی میآید. فکر میکنید این مؤلفه چقدر قدرت برای تغییر همه معادلات نظامی دشمن داشت؟
شما وقتی این مؤلفه را در کنار ضعف ساختارهای نظامی، عدم ثبات بین هیئتحاکمه، شکلنگرفتن نظامات، کاهش ذخایر ارزی، مشکل صدور نفت و… میگذارید، نقطه مجهولی در معادله نمیبینید؛ اما در این معادله، آنها به یک موضوع توجه نکرده بودند؛ به قدرت نهفته مردمی یا همان سرمایه اجتماعی؛ قدرتی که با پیام یک رهبر الهی و یک مرجع تقلید، مردم را به میدان آورد و معادلات دشمن را برهم زد.
سرمایه اجتماعی چطور و از چه زمانی خودش را در جنگ نشان داد؟
«سرمایه اجتماعی» در کشور ما از همان نخستین روزهای تهاجم دشمن، خودش را نشان داد و درواقع به منصه ظهور رساند و در ابعاد مختلف نقشآفرینی کرد.
اقشار مختلف مردم؛ اعم از دانشآموزان، دانشجویان، استادان دانشگاه، پزشکان، کشاورزان، کارگران و… با هر هویت و هر نگاهی با شروع جنگ خودشان را به منطقه هجوم رساندند و اولین شکست را همین سرمایه اجتماعی به دشمن وارد کرد.
آنها تصمیم گرفته بودند خیلی سریع و کوتاه سفره ایران را جمع و به گفته صدام، یکهفتهای خوزستان را از ایران جدا کنند؛ حتی وعده سخنرانی در ایران را هم دادند؛ اما همین دشمنی که قرار بود در یک هفته، استان پهناور و زرخیز خوزستان را جدا کند، فقط 34 روز پشت دروازههای خرمشهر گرفتار شد.
دشمن فکر همهچیز را کرده بود، الا قدرت مردمی که در پشت سرمایه اجتماعی نهفته بود.
اعتماد مردم به حاکمیت چقدر در بالابردن مشارکت اجتماعی مردم نقش داشت؟
این کشور را نه در دوره انقلاب و نه در دوره جنگ و نه در دوره تحریمهای اقتصادی، هیچ تجهیزات و ابزاری پیش نبرد؛ الا اعتماد متقابل حاکمیت و مردم؛ یعنی مردم به زمامداران خود اعتماد داشتند و زمامداران هم طوری برخورد کردند که مردم اعتمادشان سلب نشود.
آن روزها، بسط مشارکتهای اجتماعی و اعتماد مردم به حاکمیت و اعتماد حاکمیت به مردم، همه و همه در سرمایه اجتماعی متبلور شد و در زمانی قدرت گرفت که بهرغم سختیهای فراوان در حوزه معیشت و اقتصاد و البته بیکاریهای متعددی که از اوایل انقلاب بهوجود آمد، با حمله نیروی متخاصم، تقریبا همه این مشکلات، توسط مردم کنار گذاشته شد تا دستبهدست هم با دشمن مقابله کنند.
پس ما با سرمایه اجتماعی سختترین بحرانها را در آن سالها پشت سر گذاشتیم…!
این اتفاق یک پدیده اجتماعی بود. جنگ اصلا خودش یک پدیده اجتماعی و از اتفاق، یکی از پیچیدهترین پدیدههای اجتماعی بود.
با شروع جنگ، مردم به صحنه آمدند و بهدنبال آن مشارکتهای اجتماعی شکل گرفت و نشان داد که ما در سختترین شرایط اگر چنانچه سرمایه اجتماعی را بهدنبال خود داشته باشیم، میتوانیم سختترین حوادث را پشت سر بگذاریم و از پیچهای تاریخی بسیار سخت عبور کنیم و کشور را درواقع بهسمت رشد و توسعه بهپیش ببریم. اینجاست که یک توسعه متوازن ایجاد میشود.
چند نمونه از مصداقهای سرمایه اجتماعی را برایمان بگویید.
در خصوص مصداقهای بروز سرمایه اجتماعی میتوان به بسیج مردمی اشاره کرد. بسیج مردمی، قدرت نهفتهای بود که امام امت توانست آن را به میدان بیاورد.
مردم در بحبوحه جنگ بهرغم سختیها و مسائل متعدد اقتصادی در کشور، نهتنها منابع انسانی جبههها را، بلکه منابع تدارکاتی و لجستیکی جنگ را نیز تأمین میکنند.
به گفته یکی از فرماندهان، «فقط سلاح و مهمات بود که دولت و حاکمیت تأمین میکرد؛ مابقی مایحتاج جنگ، از لطف و محبت مردم بود که به ما میرسید.»
مردم آن روزها باوجود مشکلات فراوان اقتصادی، بمبارانها، آمار بالای شهدا و… ایستادند و نهتنها خم به ابرو نیاوردند و گلایهای نکردند، بلکه سفت و محکم پای جنگ ماندند و در صورت نیاز خودشان، سلاح هم به دست گرفتند.
به عقیده شما، در جامعه امروز چطور میتوان مشارکت اجتماعی را تقویت کرد؟
درمجموع موضوع مشارکت اجتماعی و سرمایه اجتماعی در هشت سال جنگ تحمیلی بر ایران، در اوج خود قرار گرفت؛ امروز نیز اگر بخواهیم آحاد مردم جامعه را با انقلاب اسلامی همچنان همراه نگه داریم، تنها راهحل آن، تقویت سرمایه اجتماعی یا همان اعتماد متقابل بین مردم و حاکمیت است.
یادمان باشد، افتخار به گذشته و امید به آینده، مسیرش تنها از مسیر خلق سرمایه اجتماعی، عبور میکند.
چطور میشود از درسهای آن روزها برای امروزمان استفاده کنیم؟
اگر قرار باشد از درسهای آن دوره برای امروز استفاده کنیم، باید به چند مؤلفه توجه داشته باشیم. امروز یکی از مؤلفههای مهم، میداندادن عملی به جوانهاست. دهههفتادی و دهههشتادی و… ندارد و اصلا این تفکیکبندیها درست نیست.
اینها همه فرزندان این مرزوبوم هستند. همه سرمایههای اجتماعی این مردم هستند. آن دوره آدمهایی که آمدند و حماسهها آفریدند، از دل همین سرمایه اجتماعی بودند. از همین بدنه مردم بودند.
شما همین استان پهناور اصفهان را ببینید؛ استانی که خرازیها و ردانیپورها و هزاران شهید دیگر را به انقلاب اسلامی تقدیم کرد و امروز بیشترین آمار شهدای جنگ تحمیلی از آنش است. خب اینها از کجا آمدند. از دل همین مردم. از سرمایه اجتماعی مردم.
نکته مهم اینجاست که چطور به این افراد، میدان داده شد؟ چطور استعدادها به منصه ظهور رسید که کار را خودشان به عهده گرفتند؟ این خطکشیهایی که امروزه در جامعه دیده میشود، به نظر من ضربهای به سرمایه اجتماعی میزند که بعدها پیامدهای وسیعتری خواهد داشت.
جوانهای همین الان ایران هم جوانهای بسیار برومندی هستند که به لحاظ تحصیلات، دانش، تسلط به فناوریهای امروزی و… در جایگاه بسیار خوبی قرار دارند؛ پس باید به آنها میدان داد و کار را به خودشان واگذار کرد؛ نسل قبلی هم باید تصدیگری را کم کند و بیشتر نقش هدایتگری داشته باشد.
باید جوانها بیشتر وارد میدان شوند تا سرمایه اجتماعی دوباره و کمکم جایگاه خودش را پیدا کند. در شرایط حکمرانی هم باید بعضی جاها تجدیدنظر کرد.
اگر فرمانده لشکر امامحسین(ع) تا غذا به همه نیروهایش نمیرسید، خودش غذا نمیخورد و نیرویش شیفته این فرمانده میشد، نه بهخاطر یک وعده غذا بود، بلکه بهخاطر رفتار علیواری که داشت، این اتفاق میافتاد.
امروز اگر به آموزههای دینی توجه شود، آسیبی که سرمایه اجتماعی ما دیده است، بهسرعت ترمیم میشود و جوانهای امروز ایران میتوانند مثل همان جوانها در صحنههای مختلف نقشآفرینی کنند؛ البته بهشرط اینکه بهدرستی هدایت شوند.
و حرف آخر…
تنها چیزی که در پایان میگویم این است که دفاعمقدس سرشار از حوادثی است که عموما برای امروز و آینده کشور درسآموز است؛ در حوزه بهداشت و درمان، در حوزه مخابرات الکترونیک، در حوزه مهندسی رزمی، در حوزه مدیریت، در حوزه مشارکت زنان و… همه اینها را که نگاه میکنی، حرف برای گفتن دارند.
ما باید به ابعاد مختلف جنگ بپردازیم؛ نهفقط به صحنههای خطمقدم و رزم. مرارتهایی که مردم کشیدند و ایستادند، فداکاریهایی که مردم در جاهای مختلف کردند، موفقیتهایی که در حوزههای مختلف با دستخالی بهدست آمد، همه و همه جای بحث و بررسی دارد.