بررسی نقش و جایگاه شیخ مفید در اعتلای مکتب تشیع:

دفاع از ارکان تشیع با استنباط‌های عقلانی

عقل‌گرایی، وجه تمایز منظومه فکری شیخ مفید با دیگر متکلمان هم‌عصرش بود. روشی که او در اجتهاد فقهی ارائه داد، راه میانه‌ای در برابر دو روش عقل‌گرایی افراطی و اکتفاکردن به روایات بدون توجه به عقل بود.

تاریخ انتشار: 12:09 - یکشنبه 1402/09/12
مدت زمان مطالعه: 7 دقیقه
دفاع از ارکان تشیع با استنباط‌های عقلانی

به گزارش اصفهان زیبا؛ عقل‌گرایی، وجه تمایز منظومه فکری شیخ مفید با دیگر متکلمان هم‌عصرش بود. روشی که او در اجتهاد فقهی ارائه داد، راه میانه‌ای در برابر دو روش عقل‌گرایی افراطی و اکتفاکردن به روایات بدون توجه به عقل بود.

محمد بن محمد بن نعمان، ملقب به شیخ مفید یکی از بزرگ‌ترین و تأثیرگذارترین دانشمندان شیعه در قرن چهارم هجری است که در همه زمینه‌های علمی آن روزگار، مثل فقه، حدیث، تاریخ، تفسیر قرآن، رجال، کلام و عقاید اسلامی تبحر داشت و درباره هر یک از آن‌ها، کتاب‌هایی تألیف کرده بود.

شیخ مفید در بغداد دیده به جهان گشود و در همان‌جا رشد یافته و وفات کرد. او در طی رشد و تحصیل خود از اساتید فراوانی بهره برد که تعداد آن‌ها به بیش از ۵۰ دانشمند بزرگ اسلامی می‌رسد.

او در طول عمر مفید و بابرکت خود تلاش‌های بسیاری برای دفاع از حریم تاریخ فقه و عقاید مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام به انجام رسانید و دراین‌راستا کتاب‌هایی در موضوع‌ها و مسائل مختلف اسلامی تألیف و تصنیف کرد که تعداد آن‌ها بیش از ۲۰۰ عدد بوده و امروزه تعداد بسیاری از آن‌ها، یعنی حدود ۱۵۰کتاب در دست است.

این شخصیت بزرگوار در عصر خفقان و غربت تفکرات شیعه در مجامع علمی چنان خوش درخشید که در میان علما به‌عنوان «امام المتکلمین» شناخته می‌شود.

نقل است که آن بزرگوار موردعنایت حضرت صاحب‌الزمان (عج) نیز قرار گرفته و ایشان توقیعات و نامه‌هایی را با خط مبارک خود برای او نوشته‌اند.

علاوه‌بر جایگاه علمی برجسته و والای شیخ مفید که بحق می‌توان او را مؤسس مکتب و روش فکری جدید در جهان تشیع خواند، مقام معنوی این عالم بزرگوار نیز درخور توجه است؛ به‌گونه‌ای که شیخ مفید بخش زیادی از شب‌ها را به نماز و به تأمل در قرآن می‌پرداخت.

او معتمد امام زمان (عج) قرار گرفت و بنا بر روایتی، لقب شیخ مفید را این امام معصوم در نامه‌ای خطاب به او عنوان کرده و ازآن‌پس او با همین لقب در میان علما مشهور شد؛ لذا بعد معنوی زندگی شیخ مفید در ارتقا و اعتلای شخصیت، اندیشه و منش این عالم وارسته بسیار تأثیرگذار بود.

شیخ مفید در سال ۴۱۳ در بغداد پس از ۷۵ سال تلاش و خدمت ارزنده درگذشت. شیخ طوسی که خود یکی از شاگردان بزرگوار شیخ مفید بود درباره روز وفات شیخ چنین نوشته است: «روز وفات او از کثرت دوست و دشمن برای ادای نماز و گریستن بر او، همانند و نظیر نداشته است.»

پیکر او در کاظمین در حرم مطهر امام جواد(ع) و نزدیک قبر استادش ابن قولویه دفن شد.

بعد از حیات شیخ مفید، دیگر متکلمان شیعه مانند سید مرتضی صاحب «الذخیره»، ابراهیم بن نوبخت صاحب «الیاقوت»، شیخ محمدحسن طوسی صاحب «تمهید الاصول»، عبدالجلیل قزوینی صاحب «نقض»، خواجه نصیر طوسی صاحب «تجرید الاعقاد و قواعد العقائد»، ابن میثم بحرانی صاحب «قواعد المرام» و علامه حلی شارح صاحب «تجرید الاعتقاد» همه متکلمانی هستند که بر اساس استدلال عقلی به بیان حقایق فراطبیعی دین پرداخته و عقل را در الهیات حجت دانسته‌اند.

عقل‌گرایی؛ شاخص برجسته منظومه فکری شیخ مفید

شیخ مفید مفتخر به این است که عقل‌گرایی را در استنباط‌های فقهی، تاریخی و کلامی خود لحاظ کرده است. بسط مباحث عقلی در تفکرات شیعه، میراث فقهی شیخ‌مفید است.

او در زمانه‌ای می‌زیست که به‌رغم آزادی در بیان آرای گوناگون علمی، وحدت اندیشه و اعتقاد از بین ‌رفته بود و او با جامعه‌ای روبه‌رو بود که حتی نسل دانشمند آن دچار انحراف‌های فکری و اخلاقی شده و هر کس در گوشه‌ای، ادعای اصلاح اجتماع و هدایت مردم به‌سوی حقیقت را می‌کرد.

بعضی از ایشان از طریق حکمت هندی، یونانی و بعضی دیگر از طریق عارف و صوفی، مکتب‌های منحرفانه‌ای را تبلیغ می‌کردند.

در این شرایط، شیخ مفید دست به قیامی بزرگ زد و به‌عنوان پیش‌قراول بیداری اسلامی نقش مؤثری در تثبیت هویت مستقل مکتب اهل‌البیت علیهم‌السلام ایفا کرد. عقل و دین دو مقوله اساسی در تفکر بشری است و از دیرباز نیز موردتوجه دین‌باوران و عقل‌گرایان بوده است.

گرچه در تعالیم اسلامی هم به مسئله عقل و هم به موضوع دین پرداخته و عقل به‌عنوان حجت باطنی معرفی شده است؛ ولی درعین‌حال این مسئله همواره موردتاخت‌وتاز افراط‌وتفریط در حوزه‌های فکری و اندیشه‌ای بوده است.

گروهی اعتبار عقل را اساسا زیرسؤال برده و آن را انکار کرده‌اند و بر همین اساس، کاربرد عقل در حوزه معارف آموزه‌های دینی را سخت موردنکوهش قرار می‌دهند. در مقابل گروهی نیز قائل به حاکمیت مطلق عقل بوده و با طرح مباحث آزاد عقلی در معارف و اعتقادات دینی به اظهارنظر می‌پردازند.

در فرقه‌های مختلف اسلامی نیز همواره در برابر میزان بهره‌گیری از عقل، رویکردهای متفاوتی وجود داشته است. عده‌ای معتقدند که عقل در حوزه معارف دینی فقط «مفتاح» بوده و حیطه عملکردش صرفا رساندن انسان‌ها به ساحت دین است و پس از ورود به این ساحت، آدمیان از کلید عقل بی‌نیاز می‌شوند و اگر در ساحت دین مبحثی مطرح شود، عقل، بدون بررسی و تحلیل باید آن را بپذیرد.

گروهی دیگر قائل به «مصباح» بودن عقل در حوزه‌های دینی هستند؛ بنابراین در الفاظ منقول، آموزه‌هایی وجود دارد که بدون خردورزی توان دسترسی به آن‌ها نیست.

گروهی نیز عقل را «میزان» شریعت می‌دانند؛ یعنی بیش‌ازاندازه برای عقل بشری جایگاه قائل هستند و گمان می‌کنند که عقل می‌تواند برای هر سؤال بشری، پاسخی داشته باشد. (دینانی، منطق و معرفت از نظر غزالی، ص ۱۱)

در نظر عقل‌باوران دینی، عقل مهم‌ترین ابزار ادراک و معرفت بشری است که از طریق آن، انسان با دلیل و برهان به حقیقت دست می‌یابد. در کلام شیعی، عقل‌گرایی از جایگاه والایی برخوردار بوده و در فهم نصوص دینی، نقش برجسته‌ای دارد.

آثار بازمانده از متفکران و متکلمان بزرگ اسلامی از آن حکایت دارد که کاربرد احتجاجات عقلی در تبیین نصوص دینی بسیار شایع بوده و آن‌ها مردم را به‌سوی ایمانی استدلالی فرامی‌خوانده‌اند.

اما شیخ مفید نه‌تنها عقل را منبع بالقوه در شناخت احکام می‌داند، بلکه آن را منبعی بالفعل در طول دیگر منابع می‌شناسد.

او در مقام برشمردن منابع احکام در مرتبه نخست، از قرآن و سنت نام می‌برد و پس‌ازآن از عقل و اجماع نیز یاد می‌کند. چنانچه در باب چگونگی صدور حکم در زمان غیبت امام معصوم اظهار می‌دارد که اگر برای شیعه مسئله و نزاعی صورت گیرد که در قرآن و حدیث دستور صریحی برای آن یافت نشود، عقل در این زمینه حکم خواهد کرد.

او همچنین معتقد است که اگر حدیثی مخالف مفاد عقل بود، آن حدیث قطعا مطرود است. از سویی دیگر، شیخ مفید گاهی به عقل به دید ابزار نیز می‌نگرد؛ مثلا عقل را جداناپذیر از نقل دانسته و در اینکه تکلیف جز از طریق پیامبران درست نمی‌شود، سخن رانده است. این سه دیدگاه مفید در طول یکدیگر قرار دارند.

جایگاه عقل نزد شیخ مفید

شیخ مفید در روزگاری می‌زیست که به گفته برخی از محققان، دوره رنسانس اسلامی نام گرفته است. در آن دوران تضارب آرا و مناظره‌های علمی در میان مذاهب و فرق به اوج خود رسیده بود.

او به دوران گذر از مکتب کلامی کوفه به مکتب کلامی بغداد تعلق دارد. در این دوره، عقل هم‌پای نصوص دینی به میدان مناظره گام می‌نهد و ارزش و موقعیت خاصی پیدا می‌کند؛ اما نه به آن اندازه که معتزله افراطی به آن ارج می‌نهند؛ یعنی شیخ مفید در عین اینکه شناخت اصول دین را عقلی و غیرتقلیدی می‌داند؛ اما درعین‌حال در ارتباط با جایگاه عقل همچون معتزله راه افراط را نپیموده است. نکته قابل‌توجه در اندیشه و مکتب شیخ مفید، اعتدال او در بهره‌گیری هم‌زمان عقل و نقل دانست.

شیخ مفید علاوه‌بر احترام و جایگاه بسیاری والایی که برای عقل قائل بود، درعین‌حال از نقل نیز غفلت نمی‌ورزید و اندیشه‌های خود را با دو بال عقل و نقل می‌پروراند.

او معتقد بود که همان‌‌گونه که در نقل‌گرایی مطلق توفیقی حاصل نمی‌شود، عقل‌گرایی صرف نیز گمراه‌کننده است.

عقل و نقل هر دو، در کنار هم و بدون ایجاد هیچ تعارضی می‌توانند پاسخ‌گوی مسائل اندیشه‌ای و اعتقادی باشند. اگر جایی هم از نظر ظاهر نقل با عقل سازگاری نداشته باشد، باید تفسیری ارائه شود تا عقل آن را قبول کند.

نویسنده مقاله «عقل و نقش آن در فهم نصوص دینی با نگاهی به اندیشه‌های شیخ مفید و غزالی» (دوفصلنامه علمی‌پژوهشی پژوهش‌های معرفت‌شناختی شماره ۱۷، ۱۳۹۸) معتقد است که شیخ مفید عقل را به‌عنوان منبعی در جهت دفاع از آموزه‌های وحیانی به حساب می‌آورد.

او علاوه بر بهره‌مندی از عقل در مباحث کلامی، در مباحث نقلی نیز مطابقت و مخالفت مفاد حدیث با عقل را ملاک صحت‌وسقم آن می‌دانست.

او در رساله «النکت فی مقدمات الاصول»، عقل را به‌گونه‌ای تعریف کرده که به‌خوبی نشانگر اعتدال او در تعیین کارکرد و جایگاه عقل است: «عقل معنایی است که بر اساس آن مستنبطات تمیز داده می‌شود و ازآن‌جهت عقل نامیده شده که از ارتکاب قبیح منع می‌کند.»

شیخ مفید بر اساس جایگاه والایی که در نظام فکری خود برای عقل قائل است، برخی از شیعیان را که از به‌کارگیری عقل خود برای اثبات خدا و سایر اصول اعتقادی سر باز می‌زنند، به تقلید کورکورانه متهم کرده است؛ البته او مقلدینی را که به جهت استضعاف فکری و کوتاهی عقل به تقلید اکتفا کرده‌اند را مسلمان می‌داند؛ ولکن اطلاق نام «مؤمن» را برای آن‌ها شایسته نمی‌داند.

تلاش شیخ مفید همواره بر این بود که با درنظرگرفتن همه جوانب مسائل دین، میان احکام عقلی و متون دینی هماهنگی ایجاد کند و تا حد امکان از تعارض میان نص‌گرایان و عقل‌گرایان شیعی بکاهد.

عقل‌گرایی در فقه و احکام شرعی از منظر شیخ مفید

نویسنده مذکور ادامه می‌دهد که شیخ مفید در این حوزه نیز شیوه جدید استنباط فقهی، مبتنی بر عقل را ابداع کرده است.

به‌زعم عالمان دینی او نخستین فقیهی است که از نقش عقل در فقه سخن گفته و عقل و اجماع را تنها دلیل بر حجیت قرآن و اخبار می‌داند.

او درباره کاربرد عقل در این حوزه چنین می‌نویسد: در مواردی که فقیه سخنی از امامان معصوم برای استنباط حکم نیابد و از وحی نیز حکمی را دریافت نکند، باید عقل و خرد خویش را به کار بندد تا به حکم برسد.

شیخ مفید عالمانی را که صرفا به نص روایات بسنده کرده و اصطلاحا اصحاب حدیث، مقلده یا غالی نامیده می‌شوند، مورد نکوهش قرار داده و قائل است که «آن‌ها دارای ذهنی سالم، ولی دور از تعمق بوده و بهره کمی از هوشیاری دارند و بدون دقت از کنار احادیث می‌گذرند و در سند آن نیز تأمل نمی‌کنند و حق و باطل آن را از هم جدا نمی‌سازند» و بدین طریق و با برجسته‌کردن نقش عقل، شیوه اساتید خود همچون مرحوم ابن جنید اسکافی و شیخ‌صدوق را رد می‌کنند.

به‌عنوان نمونه تفاوت نظر بین شیخ مفید و شیخ صدوق در این خصوص را می‌توان در تفسیر احادیثی با مضامین «اراده خدا و انسان و تفاوت بین آن‌ها» مشاهده کرد؛ چنانچه شیخ مفید در مسئله اراده پروردگار این مطلب را مطرح می‌کند که اراده در انسان شامل نیت، تصمیم و آهنگ انجام فعل است.

اما در خدای سبحان، اراده نفس فعل است، نه نیت و آهنگ انجام فعل؛ زیرا ازنظر عقلی، میل و رغبت تنها در موجودات نیازمند و ناقص امکان وجود دارد و در خدای متعال که از هرگونه نیاز و نقص مبراست، ممکن نیست.

روش شیخ مفید در دفاع از ارکان تشیع

شیخ در دفاع از ارکان تشیع و مقولاتی نظیر امامت، ولایت، عصمت و … از مباحث فلسفی، الهیاتی و عقلانی بهره می‌گرفت که در مکاتب اسلامی آن روز، شاید در نوع خود امری نسبتا بدیع بود و به‌غیراز شیعیان، تنها معتزله به این هنر آراسته بودند.

مثلا شیخ مفید، وجود امام را ضرورتی عقلی می‌دانست و می‌گفت: «اگر خداوند، ما مسلمین را مکلف قرار داده، چنانچه اگر بر سبیل صواب نباشیم، مستوجب عقوبت و عذاب خواهیم بود؛ پس بر او واجب است که برای بندگان خود، حجت قرار داده باشد.  پس از رحلت رسول (ص) که اختلاف در برداشت از سیره و سنت ایشان در میان امت رواج می‌گیرد، چه معیاری وجود دارد برای آن ‌که مکلف بر صراط حق باشد و به وظیفه خود عمل کند.»

لذا شیخ با استدلال عقلی بیان می‌کرد که بر خدا واجب بوده که ائمه پس از رسول اکرم را به‌صورت واضح و نه به‌صورت سربسته معرفی کرده باشد. درواقع او با این استدلال سعی می‌کرد که مسئله غدیر و تقلیل واژه مولا به دوستی با امیرالمؤمنین در تفسیر اهل سنت را امری انحرافی نشان بدهد.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

چهار × سه =