به گزارش اصفهان زیبا؛ در احادیث مهدویت از حضرت عیسی مسیح(ع) بهعنوان یکی از یاران حضرت مهدی(عج) یاد شدهاست. در این روایات چنین نقل شدهاست که او در عصر ظهور از آسمان فرود میآید و با آن حضرت نماز بهجای میآورد. هرچند اعتقاد به ظهور موعودی که با آمدنش دنیا را پر از عدل و داد میکند، مورد اتفاق تمام ادیان بوده و هر قومی متناسب با فرهنگ دینی و ملی خود از آخرین موعود سخن گفته است، اما ارتباط بین موعود مسلمانان و موعود در آیین مسیحیت، تنگاتنگ است.
در زمان ظهور، حضرت مهدی(عج) رهبر انقلاب دینی و جهانی است و عیسیبن مریم در کنار ایشان در راه جهانیسازی فرهنگ دادگری اسلامی خواهد کوشید و موانع موجود را مرتفع خواهد کرد. بر این اساس و به مناسبت سالروز ولادت حضرت عیسی مسیح(ع)، «اصفهانزیبا» مصاحبهای را با حسین عزیزی، عضو هیئت علمی دانشکده معارف اسلامی دانشگاه اصفهان، ترتیب داده است.
حضور پررنگ و معنادار حضرت مسیح(ع) در روایات عصر ظهور و تشکیل حکومت مهدوی چه پیامی برای پیروان اسلام و مسیحیت دارد؟
حضور معنادار حضرت مسیح در ادبیات مهدویت و ظهور دولت عدل و نجات، آنچنان پررنگ و جدی است که گاه حضرت مهدی با حضرت مسیح مشتبه میشود؛ اما تواتر معنوی و استفاضه روایات حضرت مهدی(عج) پیام دیگری دارد و آن حضور تأثیرگذار حضرت مسیح(ع) در دولت مهدوی است. در این دسته از روایات مسیح(ع)، عضوی از دولت فراگیر و جهانی حضرت مهدی و نه رهبر این دولت معرفی شده است.
نقش حضرت مسیح در دولت حضرت مهدی، پرده دیگری از مهدویت را نمایان میکند. اقامه نماز به امامت حضرت مهدی و اقتدای حضرت مسیح به ایشان، نشان از پیوستگی عنصر دیانت و امامت در نظام سیاسی اسلامی دارد. حضرت مسیح بهمثابه وزیری برای امام زمان(عج) گامهای مؤثری در مسیر تشکیل و اقتدار حکومت مهدویت برمیدارد.
ابعاد و گستره این حضور چگونه است و چه پیامی دارد؟
براساس روایتی منقول از علامه مجلسی، حضرت مهدی در آغاز قیام، نماز جماعت باشکوهی در بیتالمقدس، قبله اول مسلمانان، برگزار خواهد کرد.
علامه حلی نیز نقل میکند که حضرت عیسی از آسمان نزول میکند و در آن نماز جماعت حاضر میشود. امام زمان به او پیشنهاد میکند که امامت نماز جماعت را برعهده بگیرد؛ولی حضرت مسیح نمیپذیرد و دلیل آن را احترام حضرت مهدی نزد امت میداند و بهصراحت به منصب امامت ایشان اشاره میکند و میگوید: پس تو امامت کن و من به تو اقتدا میکنم.
در خصوص اقتدای حضرت مسیح به نماز حضرت مهدی بالغ بر ۲۰ روایت در منابع شیعه و سنی نقل شدهاست؛ مثلا در روایتی چنین نقل شدهاست: آنگاه که حجاجبن یوسف ثقفی از شهر ابنحوشب درباره مفهوم آیه ۱۵۹ سوره نسا مبنیبر این مضمون که «از اهل کتاب کسی نیست، مگر آنکه پیشاز مرگ خود به عیسی ایمان میآورد» سؤال کرد، او پاسخ داد که منظور آیه این است که «حضرت عیسی، پیشاز قیامت به دنیا فرود میآید و اهل هیچ ملتی اعم از یهود و غیر آنها نمیمانند، مگر آنکه پیشاز مرگ به ایشان ایمان میآورند و به امامت امام مهدی نماز میخوانند.»
حجاج گفت: «شگفتا! این مطلب از کجا به تو رسیده است؟» او گفت:«از محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب(ع).» حجاج گفت: «به خدا از سرچشمه زلالی گرفتهای.»
علامه طباطبایی نیز در صفحه ۲۱۹ جلد پنجم از تفسیر المیزان چنین مینویسد: «مراد آیه، آن است که اهل کتاب در زمان نزول مسیح و پیشاز مرگ ایشان به او ایمان میآورند و این ایمان، موجبات پیروی از رهبری حضرت مهدی را فراهم میکند.»
در روایت دیگری که شیخصدوق از امام باقر(ع) نقل کرده است، ایشان چنین میفرمایند:« زمانی خواهد آمد که مردم خدا را نشناسند و توحید را ندانند؛ تا اینکه دجال خروج کند و عیسیبن مریم از آسمان فرود آید و دجال را به قتل رساند و با مردی از اهلبیت من نماز خواند. آیا نمیبینی که عیسی پشت سر ما اهلبیت نماز میخواند؛درحالیکه او پیامبر است؟ آگاه باش که ما اهلبیت از او برتریم.»
سیوطی، عالم اهل تسنن نیز معتقد است که دلیل اینکه جناب عیسیبن مریم از امامت جماعت مسلمانان خودداری میورزد و آن مقام را شایسته حضرت مهدی میداند، این است که در حکمت الهی پسندیده نیست که پیامبر آیین پیشین، حاکم مسلمانان شود؛ درغیراینصورت امت اسلامی از داشتن رهبری بزرگ، ناتوان و محروم خواهد بود.
اقتدای حضرت مسیح به حضرت مهدی از آن جهت اهمیت دارد که تعداد زیادی از مسیحیان با دیدن این صحنه به نیروهای انقلاب مهدوی میپیوندند و از جمله یاران حضرت میشوند. وقتی آنان در نماز به امام مسلمانان اقتدا میکنند، به این معناست که آنها بهطور کامل تسلیم دین اسلام میشوند. تبعیت حضرت مسیح و پیروانش از منجی آخرالزمان، شروع یک تبعیت سیاسی به حساب میآید و در آن رهاوردهای مهمی نهفته است؛ چراکه در پی این همراهی و پیروی، جهان با جنگ و خونریزی کمتری فتح خواهد شد و کسانی که حضرت مهدی را نمیشناسند، با اقتدای مسیح به ایشان دست از جنگ برمیدارند و جزو پیروان آن امام
میشوند.
آیا حضرت عیسی(ع) در تأسیس حکومت مهدوی مسئولیتی برعهده دارد؟
بدون شک در حکومت جهانی حضرت مهدی، کارگزاران دولت جزو بزرگان و نیکان امت هستند. از روایات متعدد چنین استفاده میشود که وزیران این دولت را ترکیبی از پیامبران و جانشینان آنها، تقواپیشگان و صالحان زمان ظهور و امتهای پیشین و برخی از سران و بزرگان اصحاب پیامبر تشکیل میدهند که نام برخی از آنها در منابع به این شرح ذکر شدهاست: حضرت عیسی، هفت تن از اصحاب کهف و یوشع وصی حضرت موسی، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسی، ابودجانه انصاری، مالک اشتر نخعی و قبیله همدان.
افزون بر این روایات در احادیث دیگری از افرادی بهعنوان وزیران حضرت مهدی یاد شدهاست که از جمله آنها میتوان به حضرت عیسی اشاره کرد.
در این روایات ایشان بهعنوان وزیر، حاجب، مشاور، فرمانده سپاه و مسئول اموال در حکومت مهدوی معرفی شدهاست؛ بهعنوان نمونه، در حدیثی از رسول خدا(ص) چنین نقل شدهاست که «حضرت عیسی در طلوع صبحی فرود میآید و در دست او حربهای است که بهوسیله آن صلیبها را میشکند، خوکها را میکشد و اموال قائم را ضبط و جمعآوری میکند و وزیر امین قائم و حاجب و نایب اوست.»
براساس برخی از گزارشها، شکستن صلیب نیز یکی دیگر از اقدامات نمادین و مهم حضرت مسیح در هنگام ظهور منجی است.
علی ربیعزاده، نویسنده کتاب از چلیپای ایرانی تا صلیب رومی،صلیب را نمادی چلیپایی دانسته است که مهرپرستان ایرانی، نخستین بار آن را بهعنوان علامتی برای دین خود بهکار بردند. چهار شاخه این نشان نیز نمایانگر چهار عنصر اصلی آب، باد، خاک و آتش بود؛ پس چلیپا از ایران برخاست و در سیر زمانی و مکانی خود در روم به صلیب و در ایران، نخست به ستاره و سپس به نماد شیر و خورشید تبدیلشد و در وقایع جنگهای طولانی بین ایران و یونان به غرب رفت.
در باور مسیحیان، حضرت عیسی توسط یهودیان به صلیب کشیده شد و درراه گناهان مسیحیان جان داد؛ لذا صلیب در اذهان آنان درحقیقت نماد شرک و خرافهپرستی است و به واقعهای ساختگی مربوط میشود؛ به همین دلیل در عصر ظهور، توسط حضرت عیسی(ع) شکسته خواهد شد.
این عمل در بدو تشکیل حکومت مهدوی، مقابله با رسوم بیپایه مسیحیان است تا پیروان دیگر ادیان نیز بدانند که دنبالهرو نمادها و علامتهای غلط بهجامانده از اجدادشان نباشند.
رسول خدا درباره شکستن صلیب که بهمثابه نابودکردن نمادهای کفر و الحاد است، میفرماید:«قسم به آنکه جانم در دست اوست، بهزودی فرزند مریم در میان شما نازل میشود. او حاکم و امامی عادل است و صلیب را میشکند.»
در روایات دیگری نیز پیامبر چنین میفرماید: «سوگند به آنکه جانم در دست اوست، زود است که فرزند مریم بهعنوان داوری عادل در میان شما فرود آید و صلیب را بشکند، خوک را بکشد، جزیه را برقرار کند و آنقدر از اموال به مردم بدهد که دیگر کسی آن را نپذیرد و وضع آنگونه شود که یک سجده برای خدا، بهتر از این دنیا و هرچه در آن است خواهد شد.»
در روایات متعدد کشتن دجال بهعنوان یکی دیگر از اقدامات حضرت مسیح در دولت مهدویت معرفی شده است. آیا این عمل نیز اقدامی نمادین است؟
واژه دجال بهعنوان جریانی انحرافی در عصر ظهور که در تقابل با حضرت مهدی قرار میگیرد، معرفی شده است. دجال در لغت عرب، صفت مبالغه از ریشه دجل به مفهوم فریب، نیرنگ و دروغ است.
درباره دجال چنین در روایات آمده است که او حق را با باطل میآمیزد. در انجیل نیز این واژه نخستینبار بهمعنای ضد مسیح بهکاررفته است و در اذهان مسیحیان سابقهای دیرینه دارد. آنچه در روایات درباره سرنوشت دجال در دوران ظهور منجی آورده شده، بیانگر آن است که او توسط حضرت مهدی یا حضرت عیسی به هلاکت میرسد.
در بخشی از کتاب عهد جدید چنین آمدهاست که وقتی آن بیدین ظاهر خواهد شد، عیسی با نفس دهان خود او را هلاک و با درخشندگی ظهور خویش، او را نابود خواهد کرد. این تبیین در صورتی است که واژه دجال را معادل شخص خاصی فرض کنیم و اگر این واژه، عام تلقی شود، روایات مذکور حاکی از آن است که حضرت مهدی با یاری حضرت عیسی، روشهای فریب، فساد و گمراهی را برمیچیند و این بهمثابه پایانی برای جریان عمومی فریبکاران و دجالان است.
آیا در منابع دینی از وظایف حضرت مسیح پس از تشکیل حکومت مهدوی نیز نقلی به میان آمدهاست؟
بله. یکی از مهمترین مناصب و پستها پس از تشکیل حکومت، پذیرش منصب قضاوت و داوری بوده که از پیچیدگیهایی برخوردار است. در منابع اسلامی نیز شرایط و ویژگیهای خاصی برای قاضی ذکر شده است. ازجمله اینکه قاضی باید مجتهد، امین، باتقوا، صادق، زیرک و باهوش باشد و از پشتکار و همت والایی برخوردار بوده تا قبلاز حکم دادن و داوری بهخوبی و بادقت به بررسی مسائل بپردازد. داوری دقیق، سنت حسنه تمام پیامبران الهی است. بهویژه پیامبرانی که در مقطعی از تاریخ موفق به تشکیل حکومت شدهاند. ازجمله این پیامبران میتوان به حضرت داوود، اسماعیل و محمد(ص) اشاره کرد.
روایتی از امام حسین(ع) نیز چنین نقل شدهاست:«اگر از دنیا یک روز باقیمانده باشد، خداوند آن روز را طولانی گرداند تا مردی از فرزندان من خروج کند که دنیا را از عدل و قسط پر کند؛ همچنانکه از ظلم و جور پر شده است.» این حدیث که بهصورت متواتر از رسول خدا و امامان معصوم رسیده، بیانگر سیره حضرت مهدی در قضاوت است. روش قضاوت ایشان بدیع و بیسابقه است.
او همانند نیاکان پاک و صدیق خود، عادلانه، انسانی و براساس حق و عدالت قضاوت میکند؛اما روش قضاوت او در یک ویژگی متمایز با روش اجداد طاهرش است. حضرت قائم در دستگاه قضایی خویش براساس آگاهی و اطلاعات خود درباره رخدادها و حوادث داوری میکند؛ ازاین رو نه به انتظار گواهی گواهان میماند و نه به ارائه دلایل، مدارک و شواهد نیاز دارد.
امام ششم شیعیان شیوه قضاوت حضرت مهدی را قضاوت با علم و آگاهی درونی خود میداند و میفرماید:«او در بین مردم همچون داور قضاوت میکند؛ درحالیکه به دلیلی نیاز ندارد. خدا به او الهام میکند تا مطابق علم خود قضاوت کند و از باطنها به او اطلاع میدهد و از روی ظاهر، دوست را از دشمن تشخیص میدهد.»
براساس روایات یکی از قاضیان و قاضیالقضات حکومت مهدوی، حضرت عیسی است و امام زمان برای تسریع در اداره حکومت، امر قضاوت را به حضرت عیسی واگذار میکند و او بهعنوان قاضیالقضات این مهم را به همان روش قضاوت حضرت مهدی انجام میدهد. پیامبر خدا درباره روش داوری حضرت عیسی میفرماید:« قسم به آن کس که جانم در دست اوست، به یقین بههمین زودی پسر مریم بهعنوان داوری دادگر در میان شما نازل میشود.»