گفت‌وگو با مریم هاشمیان، قصه‌گویی که کتابخانه‌های خمینی‌شهر او را به‌خوبی می‌شناسند

آی قصه قصه قصه! نون و پنیر و پسته!

در سال‌های اخیر و با ظهور رسانه‌های ارتباط جمعی و کمرنگ‌شدن ارتباط میان افراد خانواده، این رسم شیرین کهن به فراموشی سپرده شده و قصه‌گویی از ارتباطی دوطرفه تبدیل به کاری یک‌طرفه شده و افراد صرفا از طریق کتاب‌ها و پادکست‌ها و رسانه‌ها قصه‌های موردعلاقه‌شان را انتخاب می‌کنند. این به‌خودی‌خود ایرادی ندارد و پسندیده نیز هست؛ اما کمرنگ شدن ارتباطات دوطرفه بین نسل‌ها که قصه‌گویی یکی از ابزارهای مؤثرش بود، آسیب‌هایی را نیز به دنبال دارد.

تاریخ انتشار: 11:01 - سه شنبه 1402/10/5
مدت زمان مطالعه: 7 دقیقه
آی قصه قصه قصه!  نون و پنیر و پسته!

به گزارش اصفهان زیبا؛ قصه‌گویی عمری هزاران ساله دارد. قرن‌ها پیش، انسان‌ها دور آتش جمع می‌شدند و برای پرکردن زمان‌های فراغت، قصه می‌گفتند. در کشورمان نیز مادربزرگان قصه‌گوهای جمع بودند و با بیان شیرینشان، متل‌ها و افسانه‌های کهن را برای جوان‌ترها نقل می‌کردند و به همین ترتیب، از راه قصه تجربیات و سنت و رسوم را آموزش می‌دادند.

با این حال، در سال‌های اخیر و با ظهور رسانه‌های ارتباط جمعی و کمرنگ‌شدن ارتباط میان افراد خانواده، این رسم شیرین کهن به فراموشی سپرده شده و قصه‌گویی از ارتباطی دوطرفه تبدیل به کاری یک‌طرفه شده و افراد صرفا از طریق کتاب‌ها و پادکست‌ها و رسانه‌ها قصه‌های موردعلاقه‌شان را انتخاب می‌کنند. این به‌خودی‌خود ایرادی ندارد و پسندیده نیز هست؛ اما کمرنگ شدن ارتباطات دوطرفه بین نسل‌ها که قصه‌گویی یکی از ابزارهای مؤثرش بود، آسیب‌هایی را نیز به دنبال دارد.

اما نهادهایی همچنان در حال تلاش برای حفظ این رسم کهن و جادویی هستند. مریم هاشمیان، کتابدار و کارشناس اداره کتابخانه‌های عمومی خمینی‌شهر،‌ زیر نظر نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور است. او همچنین از قصه‌گوهایی است که در کتابخانه‌های این شهر از این طریق با بچه‌ها و نوجوانان ارتباط زیادی دارد. هاشمیان با کسب بیست سال تجربه در این حیطه حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. با او صحبت کرده‌ایم تا درباره چند و چون قصه‌گویی و ضروریات و نکات آن بیشتر بدانیم.

قصه‌گویی را از چه زمانی شروع کردید؟

از سال 1387 به کلاس‌های قصه‌گویی رفتم و به مناسبت فعالیتم در کتابخانه و سروکار داشتن با بچه‌ها، با آن‌ها فعالیت‌های کتابخوانی و بلندخوانی انجام می‌دادم و برای بچه‌های پیش از دبستان کلاس‌های قصه‌گویی می‌گذاشتم. در سال 1392 به استخدام نهاد کتابخانه‌ها درآمدم. در سال 1398 دو سال پیاپی دوره گذراندم و در تمام این مدت در کتابخانه‌ها برای بچه‌ها قصه‌گویی می‌کردم.

تفاوت قصه‌گویی و بلندخوانی در چیست؟

در قصه‌گویی قصه‌ای را از زبان خودت و با فن بیان و ابزارهای قصه‌گویی بیان می‌کنی. در بلندخوانی کتاب را کنار صورت باز می‌کنی و هم‌زمان با دیدن تصاویر توسط بچه‌ها، متن کتاب را بلند می‌خوانی.

با توجه به اهمیت قصه‌گویی و اینکه مادران می‌توانند از آن برای تربیت کودک استفاده کنند، در سال 1398 با مصطفی جعفری خوزانی که قصه‌گوی بین‌المللی است و با همکاری اداره کتابخانه‌های خمینی‌شهر، تصمیم گرفتیم برای مادران کارگاه‌های آموزشی برگزار کنیم. بیش از چهل کارگاه در سطح شهرستان برگزار کردیم و بازخوردهای خوبی گرفتیم. در این کارگاه‌ها هم مادران شرکت می‌کردند هم مربیان مهدکودک‌ها. چند مدرسه هم از ما درخواست کردند برای معلمانشان کارگاه بگذاریم.

مخاطبتان پدرها هم بوده‌اند؟

دوره‌ای که گذاشتیم، عنوانش «مادران قصه‌گو» بود و برای پدرها تا به حال کارگاه آموزشی نگذاشته‌ایم. اما در کلاس‌های قصه‌گویی برای بچه‌ها، پدرها هم شرکت می‌کردند.

چرا برایشان کارگاه نگذاشته‌اید؟

دلیل خاصی نداشته است. از قدیم‌الایام قصه‌گویی را مادران و مادربزرگ‌ها انجام می‌دادند. ما وقتی برای کارگاه اعلام کردیم، پدرها هم سراغ می‌گرفتند؛ اما برای همسرانشان.

در دوره‌های قصه‌گویی که شرکت کرده‌اید، چه مباحثی را به شما آموزش می‌دهند؟

قصه‌گویی هنری است که در عین اینکه همه فکر می‌کنند آسان است، ‌بسیار سخت است. قصه‌گویی یک شمشیر دولبه است که ممکن است به کتابخوانی نزدیک شود یا به نمایش. قصه‌گویی هیچ‌کدام این‌ها نیست و باید بتوانی فاصله بین کتاب‌خوانی و نمایش را رعایت کنی. فن بیان، زبان بدن و میمیک صورت پایه‌های اولیه قصه‌گویی هستند. کلاس‌های قصه‌شناسی هم داریم که قصه‌های اصیل ایرانی را با ویژگی‌ها و تاریخچه‌اش می‌آموزند.

آموزش قصه‌گویی به مادران چه ضرورتی دارد؟

در گذشته، در پاییز و زمستان که شب‌ها بلند بوده، خانواده‌ها دور هم جمع می‌شدند و در بیشتر خانواده‌ها یکی از اعضا که خوش‌صحبت بوده، قصه می‌گفته است. این ارتباط بین اعضای خانواده بسیاری از مشکلاتی را که الان به دلیل نبود ارتباط درگیرش هستیم، حل می‌کرده است. در روزگار مدرن، خانواده‌ها مثل قدیم دور هم جمع نمی‌شوند. بچه‌ها با تلویزیون یا با تلفن همراه ارتباط می‌گیرند. والدین نیز ‌برای بچه‌ها قصه‌های صوتی پخش می‌کنند و ارتباط لازم و ضروری میان مادر و کودک به این صورت مختل می‌شود.

در قصه‌گویی بین قصه‌گو و شنونده ارتباطی کلامی و چشمی و قلب به قلب شکل می‌گیرد و چه بهتر که این ارتباط میان مادر و فرزندش باشد. لحظاتی که در دنیای قصه‌گویی میان مادر و فرزند آفریده می‌شود، جادویی است.

با این حساب، برای مادران دوره‌های زیادی برگزار کرده‌اید. از مادران یا بچه‌ها بازخوردی گرفته‌اید؟

روزی پسری آمد برایم تعریف کرد که مادرم برایم قصه‌ای گفت درباره پسری که چند نفر او را می‌دزدند و پسرک برای اینکه خودش را نجات دهد، شروع به دادوفریاد می‌کند. یک ظهر تابستان چنین اتفاقی برای آن پسر افتاد و با الهام از همان قصه، یادش می‌آید که باید دادوفریاد کند. او این را از قصه یاد گرفته بود و آن آموزشی که اهداف مراحل بعدی قصه‌گویی است،‌ برای آن پسر شکل گرفته بود.

قصه‌ها را خودتان می‌نویسید یا از منابع استفاده می‌کنید؟

از منابع کتابخانه‌ای استفاده می‌کنم. قصه اگر مناسب سن کودک نباشد، ممکن است تأثیرات منفی روانی روی کودک بگذارد. قصه‌گویی کار حساسی است. بعضی از قصه‌ها را باید بازنویسی کنیم یا در متن دست ببریم تا برای بچه‌ها مناسب شود. همچنین اگر بخواهیم قصه ویژه نوجوان را برای بچه‌های کم‌سن‌تر بگوییم، باید در آن دست ببریم.

گفتید یک سری از قصه‌ها را متناسب با بچه‌های امروز بازنویسی می‌کنید. آیا این نشان می‌دهد که قصه‌ها تاریخ‌مصرف دارند؟

در واقع زبان قصه‌ها تاریخ‌مصرف دارند؛ مثلا در شاهنامه، جایی که رستم به جنگ دیو سفید می‌رود، وقتی به مازندران می‌رسد، در زمین یک کشاورز می‌خوابد و رخش آن زمین را لگد می‌کند و از بین می‌برد. کشاورز به رستم اعتراض می‌کند و رستم در پاسخ به او گوش‌هایش را می‌گیرد و او را بلند می‌کند و گوش‌هایش کنده می‌شود. کشاورز به اولاد اعتراض می‌کند و اولاد به سراغ رستم می‌آید و او را بازخواست می‌کند. این قصه خشونت بسیاری دارد و رفتار رستم که در اذهان ایرانی‌ها محبوب است، باعث ایجاد سؤال و شبهه در ذهن بچه‌ها می‌شود. این داستان نسبت به فرهنگ آن زمان گفته شده و الان مناسب بچه‌ها نیست. این باید بازنویسی و بازگویی شود و مثلا گفت که رستم گوش آن کشاورز را فقط پیچاند. خشونت‌های کلامی و جسمی باید از داستان‌ها برطرف شود. در بعضی از قصه‌ها بچه‌ها تحت ظلم‌اند یا شخصیت قصه نامادری‌ بداخلاق است. شاید روند کلی داستان خوب باشد؛ ولی تخریب‌های جزئی دارد و این‌ها را باید مناسب‌سازی کرد.

از داستان‌های کشورهای خارجی هم استفاده می‌کنید؟

بله. یکی از اهدافمان شناساندن فرهنگ‌های کشورهای دیگر است؛ به‌خصوص برای بچه‌های نوجوان با ذکر نام کشور و نام نویسنده و این‌گونه آن‌ها را به سمت کتاب‌خوانی هدایت می‌کنیم.

کیفیت کتاب‌های داستان کشور خودمان چگونه است؟ موقع انتخاب با گزینه‌های زیادی مواجه می‌شوید یا دستتان بسته است؟

ایران یکی از کشورهای قصه‌خیز است و به‌راحتی می‌شود قصه پیدا کرد. نکته‌اش این است که نویسنده‌ای انتخاب کنیم که نگارش و کلمات مناسبی داشته باشد و اگر این‌طور نبود، ‌باید در قصه دست ببریم. به‌تازگی هم نویسندگان خوب دارند قصه‌های قدیمی را متناسب با روحیات بچه‌های امروزی بازنویسی می‌کنند.

با این حساب، قصه خوب چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

قصه باید مناسب رده سنی مخاطب هدف باشد و ادبیات مناسب داشته باشد. روایت قصه باید بتواند با بچه ارتباط برقرار کند. موضوع مهمی که خیلی از قصه‌گوها در نظر نمی‌گیرند، این است که قصه را صرفا با هدف آموزش انتخاب نکنند و همه جوانب را در نظر بگیرند. قصه حتما باید سرگرم‌کننده باشد و صرفا آموزشی نباشد.

قصه‌گویی چه تأثیری روی شخصیت و تربیت کودک دارد؟

قصه‌گویی روش تربیتی نیست؛ ابزار تربیتی است. از قصه‌گویی می‌شود بهره‌های زیادی برد. اول از همه ارتباط‌گیری است که بسیار مهم است. قصه از قلب به قلب و از چشم به چشم گفته می‌شود و این ارتباط چشمی و روحی با بچه‌ها بسیار ارزشمند است. گسترده شدن دایره لغات مزیت دیگری است که در بهبود روابط اجتماعی بسیار مؤثر است.

با قصه‌گویی می‌شود عطش بچه‌ها را برای خواندن کتاب افزایش داد. بهبود شنوایی بچه‌ها و هنر گوش دادن و به دنبالش تقویت تمرکز دیگر امتیاز قصه‌گویی است؛ همچنین ارتقای خلاقیت و قدرت تخیل. نکته دیگر اینکه بچه‌ها یاد می‌گیرند بعد از پایان قصه درباره‌اش حرف بزنند و راجع به نکاتش فکر کنند.

قصه‌ها دسته‌بندی خاصی دارند؟ بچه‌ها در چه سنی چه مضامینی را بیشتر می‌پسندند؟

قصه‌ها دسته‌بندی‌های مختلفی دارند و از منظرهای مختلف می‌شود دسته‌بندی کرد. بچه‌های زیر دو سال بیشتر آواها را می‌پسندند که شامل قصه‌های هیچانه می‌شود که محتوای خاصی ندارد و معمولا در آغوش مادر آن را می‌شنوند؛ مثل «اتل‌متل» یا «لیلی‌لیلی‌حوضک». سن 3 تا 6 سال قصه‌های دارای تکرار را دوست دارند که همراه با قصه‌گو جاهایی از قصه را تکرار می‌کنند؛ مثل قصه کدو‌قلقله‌زن.

7 تا 11 سال به سبب رفتن به مدرسه و افزایش دایره ارتباطات، قصه‌های واقع‌گرا را دوست دارند و قصه‌هایی که شخصیت‌های بیشتری داشته باشد. بچه‌های 11 سال به بالا قصه‌های ماجراجویی و خیالی را می‌پسندند. نوجوانان نیز قصه‌هایی که قهرمان خارق‌العاده‌ای داشته باشد دوست دارند. قصه‌های این رده سنی را می‌شود برای کهن‌سالان نیز گفت. بعدازآن هم قصه‌های بزرگ‌سالان قرار دارد. این‌ها دسته‌بندی بر اساس سن بود.

قصه بر اساس شخصیت‌ها یا زمان مثل قصه‌های کهن و امروزی، قصه‌های خیر و شر، قصه‌های خاکستری و بدون مطرح کردن خیر و شر که برای امروزی‌ها گفته می‌شود نیز دسته‌های دیگری هستند.

گفتید قصه‌های امروزی بیشتر خاکستری‌اند. چرا خیر و شر دیگر مطرح نیست؟

قهرمان قصه‌های قدیمی اکثرا خیر و شرند و حد وسط ندارند. اما الان همه‌چیز خیر یا شر مطلق نیست و داستان‌هایی که به زندگی مردم وارد شده‌‌اند، خیر و شر را به هم زده‌اند و شخصیت‌های خوب و خیلی خوب و متوسط و خیلی بد و بد و متوسط آورده‌اند. دیدگاه تغییر کرده و به همین دلیل قصه‌های امروزی خاکستری شده‌اند و خیر یا شر مطلق ندارند.

برای نوجوانان و بزرگ‌سالان هم قصه‌گویی در دنیا وجود دارد؟

بله ما برای این دو رده هم قصه می‌گوییم. بزرگ‌سالان قصه‌گویی را به‌اندازه کودکان دوست دارند. نکته جالب درباره بزرگ‌سالان این است که قصه همه رده‌های سنی را می‌شود برای این طیف بیان کرد و از شنیدنش لذت می‌برند. قصه برای بزرگ‌سالان خیلی جذاب و خارق‌العاده است و وقتی «یکی بود یکی نبود» را می‌شنوند، انگار یک درِ جادویی برایشان باز می‌شود و به سرزمین قصه‌ها می‌روند.

چرا حضور حیوانات در قصه‌ها آن‌قدر پررنگ است؟ این مزیت حساب می‌شود یا آسیبی به دنبال دارد؟

به این قصه‌ها تمثیلی گفته می‌شود. اولین منبع برای این دسته «کلیله‌ودمنه» است. ‌ازآنجایی‌که موقع قصه‌گفتن نمی‌توانستند برخی از رفتارها را به انسان‌ها نسبت دهند، آن را به حیوانات ربط می‌دادند. همچنین انسان‌های گذشته با حیوانات زیاد سروکار داشتند و با حیوانات زندگی می‌کردند. دلیلش این است.

برای قصه‌گویی از چه ابزارهایی می‌شود استفاده کرد تا تأثیرش بیشتر شود؟

ما چند مدل قصه‌گویی داریم که عمده‌ترینش قصه بی‌ابزار و قصه باابزار است. ابزار در قصه‌گویی چیزی است که قصه‌گو را به هدفش برای قصه‌گویی بهتر نزدیک می‌کند. قصه‌گو با کمک آن ابزار می‌تواند مفهوم داستان را بهتر مدیریت کند. بعضی قصه‌گویان از ابزارهای خاصی مثل عروسک استفاده می‌کنند. قدیمی‌ترین و باثبات‌ترین ابزاری که در ایران داشتیم، منتشاهایی است که در پرده‌خوانی استفاده می‌شده.

در اصفهان مراکز فعال در این عرصه کجاها هستند؟

معروف‌ترینش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. در چند سال گذشته کتابخانه‌های نهادی هم وارد شده‌اند و به کتابداران آموزش می‌دهند. نهاد کتابخانه‌ها رقیبی جدی برای کانون شده و با همان قدرت و با عمر کمتری دارد پیش می‌رود. در سطح شهر نیز چند مرکز به‌طور تخصصی این کار را انجام می‌دهند. مثل «سرزمین قصه‌های کهن» و «افسان‌سرا» که قصه‌گو پرورش می‌دهند.

وضعیت نهاد در این خصوص چگونه است؟

نهاد از زمانی که تصمیم به آغاز این کار گرفت، به‌صورت حضوری و غیرحضوری در کل کشور این دوره‌ها را برگزار کرده است. مشکل فعلی این است که همکاران مرتب به بازآموزی و نیز کتاب‌های به‌روز و عروسک‌های دستی و انگشتی نیاز دارند؛ وگرنه در زمینه آموزش خیلی خوب پیش رفته است. اما باید مداومت داشته باشد.

برچسب‌های خبر
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

پنج × یک =