به گمانم دو سه سال پیش بود که کتاب «کمی دیرتر» سید مهدی شجاعی را خواندم. بعد از آن نگاه من به همه چیز و همه کس تغییر کرده بود. حقیقت ماجرا این است که من باور کرده بودم که مردم یک صدا میگویند «آقا نیا». به قول اسد: «من ساز مخالف نمیزدم و خلاف دیگران شعار نمیدادم. آن شعار که مردم در درون خود میدادند و آن فریاد که در دل خود میزدند، من فقط بروز دادم و بلند گفتم. رمز این که تو اکنون شعاری متضاد میشنوی، در فاصله زمانی دیروز و امروز نیست، در تفاوت میان شنیدن عریان است و شنیدن از ورای حجاب.» / کافه
اسد همان پسرکی است که یکتنه در میان مجلس شادی امام زمان، فریاد «آقا نیا» سر میداد و بعدها خواست نشانمان دهد که خیلیهای دیگر نیز همین طور آقایشان را صدا میزنند. خیلیهای دیگر نیز با توجیهات رنگا رنگی که دارد در انتها همین ندا را به آسمان میفرستند. و من راستی راستی باور کردم که مردم یک صدا میگویند مهدی نیا. من راستی راستی باور کردم که من هم ناگزیر از همان مردمی هستم که با فریادهایی بلند میگویم: «مهدی نیا»!
من اما چند ماه پیش بود که دوباره شروع به خواندن «کمی دیرتر» کردم. این بار آتش درونم کمی خاموشتر شده بود و از بالای گود کمی پایینتر ایستاده بودم. آنجایی که اسد نشانمان میدهد دنیا و مردمانش که یکپارچه فریاد «آقا نیا» سر میدهند، یک طرف ایستادهاند و سوی دیگر قفلسازِ مهربانسیرتی است که مهمان دائمیاش امام زمان است. قفلسازی که برای پذیرایی از مهمانش آسمان را به زمین نمیآورد و زجهها نمیزند و چلهها نمیگیرد؛ بلکه تنها کاسب منصفی است که به دینش عمل میکند. من این بار از پایین گود به تماشای کسانی نشستم که هرچند آرامتر اما انگار نوایی از «آقا بیا» را به آسمان حواله میکردند. مردمی که شاید با بیانی دیگر میخواستند امام غریب روزگارشان را بشناسند. مردمی از جنس دانشجو که با زبان خودشان میخواستند گامی برداشته باشند. از آن گامهایی که راه را به جلو میبرد.
اینها مقدماتی برخاسته از دل بود برای جامعهای که به قول رسول صدرعاملی شعارزده است. یا برای جامعهای که به قول محمدصادق موذن، نیت مردمانش پای خودشان؛ اما گامهای مثمر ثمری هم برداشته نمیشود. او یک دانشجوی دهه هفتادی است و به نقل از خودش میخواست از گذرگاه عقلانیت، گامی برای شناخت امام زمانش برداشته باشد. او میگوید من و بقیه بچهها وظیفه خودمان میدانستیم که در روزگاری که حضرتمان به فراموشی سپرده شده است، دست فرزندانش را به دست او بسپاریم.
کافه گفتوگوی دانشجویی
روز سه شنبه و چهارشنبه، 9-10 اسفندماه، کافه دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان یکشبه قد علم میکند و فضای سبز دانشگاه، به محلی برای جشن میلاد امام زمان مبدل میشود؛ جشنی که قرار نیست با سخنرانی و مولودیهای مرسوم شروع شود و بهاتمام برسد؛ بلکه این بار رنگ و بوی امروزیتری به خودش میگیرد. کافه گفتوگوی دانشگاه، کافهای است با همان فضای فیزیکی کافههای معمول شهرمان که علاوه بر پذیرایی با نوشیدنیهای گرم و سرد و تلخ و ترش و شیرین و غیره، قرار است از کوچهپسکوچههای استدلال و تفکر، دانشجو را به شاهراه اصلی برساند. قرار است فارغ از تمام جادههایی که تا کنون پیمودهای، تو را به شاهراهی برساند که در انتها میگویی: این دین و امامی که معرفی اش میکنید، همان است که ما سالها شنیدهایم؟
در این فضای فرهنگی، هر گروه از دانشجویان همراه با سرو سفارشهای خود، به بحث و گفتوگو با مجریان طرح پرداختند. خانم سلطانی، دبیر هنرآموزی که به قول خودش شیفته آموزش و ارتباط با جوانان است، درباره حضورش به عنوان یکی از مجریان برنامه بیان کرد: ما در جامعهای زندگی میکنیم که دچار التهاب است؛ التهاباتی که شاید باعث کمرنگشدن دین در نظر مردم شده باشد. اما از طرفی ما با مطالعه تاریخ پی میبریم که در تمام ادوار تاریخی، اعتقاد به منجی وجود داشته است. اینکه میگویم، تنها مربوط به ادیان الهی نمیشود و ادیان غیرالهی و حتی متفکران را نیز شامل میشود.
حالا این منی که به عنوان مسلمان شیعه زندگی میکنم، چطور باید این اعتقاد را با زندگی کنونیام ارتباط بدهم؟ آیا جز این است که از راه فطرت و عقل میتوانم به آن برسم؟ آیا جز این است که من برندی هستم از جانب خداوند؟ چطور میشود که یک کمپانی تلفن همراه برای حفظ وجهه محصولاتش حاضر میشود اجناس فرسوده دستدوم را رایگان تعویض بکند. اما منی که آفریده خداوند احسن الخالقین هستم، برایم مهم نیست که آبروی پروردگارم را حفظ بکنم؟ برایم مهم نیست که به هدایت خالقم، به فرستاده او دست پیدا بکنم؟ برای من مهم نیست که به مردم جهان بگویم تنها با ظهور چنین منجی میتوان به آن جهان عادلانه دست پیدا کرد؟ او در ادامه با توجه به مسئله محرومیت از آگاهی افزود: بعضی اوقات حرفهایی که باید، متاسفانه به گوش ما نرسیده است. شاید ما در خانوادهای متدین هم پرورش پیدا کرده ایم؛ اما گاهی یک تلنگر کافیست تا فردی راه را مجدد پیدا بکند و چنین مراسمهایی بهانهای است برای چنین تلنگرهایی.
راه دور نرو؛ از محیطزیست شروع کن
شیما ابوطالبی، دانشآموخته رشته معماری است که به عنوان یکی دیگر از مجریان جشن کافه گفتوگو حضور پیدا کرده است. او نیز با بیان مقدماتی داستانش را به امام زمان متصل میکند؛ اما امام زمانی که شاید یکی بهترین راه رسیدن به او، اصلاح الگوی سبک زندگی باشد. الگویی از سبک زندگی که مرتبط با محیطزیست است و در پاسخ به سوالات دانشجویان مبنی چگونگی ارتباط محیطزیست با امام زمان بیان میکند: همه ما بی شک شنیدهایم که قرار است برای ظهور امام زمان دعا کنیم؛ اما به اینکه این دعا به معنای افعالی برای هموارسازی موانع ظهور ایشان است، توجهی نکردهایم.
مگر نه این است که زمین امانتی از جانب خداوند به انسان است و مگر نه این است که ما به آن بیمهری کردهایم؟ انسانی که میخواهد برای ظهور امام زمانش گام بردارد، آیا نمیتواند با اصلاح الگوی زندگیاش مانعی را برطرف کرده باشد؟ نمیتواند برای نگهداری از امانت خداوند گام بردارد و از این طریق، رضایت ولی خداوند را به دست بیاورد؟ و البته چه امانتی بالاتر از حجت خدا در زمین و چه امانتداری بالاتر از وفای به عهد با او؟ شاید بهتر است گاهی با توجه بیشتر به اعمال و رفتارمان و تاثیرات آنها گامهای موثری را در این زمینه برداریم.
صفر تا صد کافه گفتوگو
محمدصادق موذن، دانشجوی ارشد مهندسیپزشکی، درباره چگونگی اجرای طرح کافه گفتوگو در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بیان کرد: جشنی که در روزهای اخیر برگزار شد، جشنی بود کامل متکی بر ایده و فعالیت مستقل دانشجویان. در طول این دو روز که جشن میلاد امام زمان برگزار شد، حدود 400 دانشجو از دانشگاههای مختلف استان اصفهان و فعالان فرهنگی دور هم جمع شدیم و با تمام توانمان تلاش کردیم تا بتوانیم در راستای اعتقاد و اهدافمان گامی برداشته باشیم. به لطف خدا با توجه به بازخوردهای مختلفی که از دانشجویان دریافت کردیم، مرود رضایت دانشجویان قرار گرفت. همین طور دانشآموزان شهرستان سمیرم نیز در این برنامه حضور پیدا کردند.
موذن در خصوص فرم و محتوای برگزاری کافه دانشجو نیز بیان کرد: شاید یکی از دلایلی که دانشجویان از برنامهای به این شکل استقبال کردند، شیوه نوین ساختار آن و همین طور محتوای آن است که با تکیه بر مستندات عقلی، فلسفی و روانشناسانه ارائه شد. با توجه به چنین تجربه موفقی که امسال به دست آوردیم، شاید بتوانیم امیدوار شویم که مسئولین مربوط، به خصوص مسئولین دانشگاه که در ارتباط مستقیم با نسل آیندهساز هستند، فضای آزادتری را به دانشجویان اختصاص بدهند و از ایدهها و انگیزههای نوآورانه دانشجویان استفاده بیشتری بکنند تا انشاءالله به نتایج بهتری در زمینه رفع مشکلات فرهنگی دست پیدا کنیم.