به گزارش اصفهان زیبا؛ همه ما آدمها در زندگیمان بارها در مسیر انتخاب قرار گرفتهایم، انتخابهایی که گاهی آنقدر مهم بودهاند که سرنوشت ما را تغییر دادهاند.
بعضی وقتها که برمیگردیم و گذشته را نگاه میکنیم، از انتخابهایمان قند در دلمان آب میشود و به خودمان میبالیم؛ اما امان از انتخابی که اشتباه باشد و حسرتش یک عمر با ما بماند.
چنین شرایطی راهبلدی میخواهد که در میان تاریکیهای انتخاب، راهگشای انسان باشد؛ کسی یا جایی که بتوان به آن تکیه کرد و بیدغدغه، در انتخابهای سرنوشتساز خود از او مدد خواست.
فاطمه نادریان یکی از همان راهنمایانی است که نوری در دل نوجوانان اصفهانی روشن کرده. او که حالا با 50 سال سن، معلمی پخته و زبده است، تمام هم و غمش نوجوانانی هستند در میانه راه، نوجوانانی که در میان هزارتوی انتخابها به راهبلدی کارکشته نیاز دارند.
فعالیت فرهنگی خود را از چه زمانی و چگونه شروع کردید؟
پدرم بازاری بودند، اما شخصیت فرهنگی و انقلابی داشتند. در کنار همه این فعالیتها ایشان بسیار اهل مطالعه بودند. همین روحیه پدرم باعث شد من هم علاقه زیادی به کتابخواندن داشته باشم. آن زمان در خانهمان کتابخانه بزرگی داشتیم که تابستانهای من در آن سپری میشد.
مطالعهام را محدود نمیکردم؛ در همه زمینهها مطالعه داشتم: علمی، تاریخی، روانشناسی و… . حتی کتابهایی که از نظر استادان خواندنش توصیه نمیشد، میخواندم و خودم آنها را نقد و بررسی و تحلیل میکردم.
نوجوانی من نیز در زمان بعد از انقلاب و دوران جنگ سپری شد.
در آن زمان جمعها و گروههای مختلفی در سطح شهر به سخنرانی یا فعالیتهای دیگر میپرداختند؛ من نیز مانند همه جوانان آن دوره علاقه زیادی به حضور در این گونه فعالیتها داشتم؛ برای مثال، در آن زمان جلسههای معروف دعای ابوحمزه ثمالی توسط مرحوم حجتالاسلام مهدی مظاهری در ماه رمضان برگزار میشد که من خودم را به آن جلسهها میرساندم.
چگونه وارد فضای تعلیم و آموزش شدید؟
در آن زمان جو غالب جامعه اهمیت به رشتههای پزشکی و ریاضی بود و به جایگاه معلم و آموزشوپرورش توجه زیادی نمیشد؛ همینطور رفتن به دانشگاه فرهنگیان هم آنچنان ارزشمند نبود؛ اما من همیشه نگران اول مهرهای بعد از پایان تحصیلم بودم.
احساس میکردم اگر معلم نشوم، اول مهر یک چیزی در وجودم گم شده است. احساس میکردم مسیر زندگی من در معلمی است. اکنون نیز که ۳۰ سال از آموزگاری من میگذرد، هنوز هم باعشق به کلاس درس میروم.
خیلی وقتها همکاران و دوستانم به من توصیه کردهاند که معاون شوم یا مدیریت مدرسه را بپذیرم؛ اما من علاقهای به این امور نداشتهام و همیشه کلاس درس و سروکلهزدن با دانشآموزان را دوست داشتهام.
آشنایی شما با مجموعه فرهنگی مدرس چگونه رخ داد؟
همسرم از اعضای مرکز فرهنگی شهید مدرس بودند و همین سبب آشنایی من با این مجموعه شد. آن زمان ورود خانمها به جامعه و عرصه فرهنگی بیشتر از قبل شده بود و ما با همسران اعضای مجموعه دورهمیهایی داشتیم.
این شد که در 13۸۱ به این نتیجه رسیدیم که واحد خواهران مرکز فرهنگی شهید مدرس را تأسیس کنیم. آن زمان فرزند دوم من ۹ ماه داشت و من ۲۴ ساعت در هفته به مدرسه میرفتم؛ باوجوداین عصرها به مرکز شهید مدرس میرفتم.
با اینکه خیلی برایم سخت بود، اما به فعالیتم ادامه میدادم. چراکه هنوز هم اعتقاد دارم در مسیر رشد و بلوغ، اگر انسان به سختیهای شیرین تن ندهد، خداوند با سختیهای تلخ او را در مسیر رشد قرار میدهد. در واقع انتخاب خودآگاهانه سختیها در زندگی، نوعی خودسازی است.
«نشا» در چه زمانی و چگونه شروع به کار کرد؟
چند سالی بود که برادران مرکز مدرس، کانون فرهنگی نشا را برای پسران راهاندازی کرده بودند. با گذر زمان خودشان به این نتیجه رسیده بودند که دختران هم نیاز به چنین مجموعهای دارند.
این بود که در تابستان ۱۴۰۰ پیشنهاد تأسیس واحد دختران نشا را به من دادند. در آن زمان دو سال از کرونا میگذشت و در این دو سال که من از کلاس درس حضوری و دانشآموزان فاصله داشتم، بسیار دلتنگ بودم.
این شد که با اشتیاق فراوان این پیشنهاد را قبول کردم. روزی که برای مصاحبهدانشآموزان رفتم، خیلی خوشحال بودم. از دیدار آنها جانی دوباره گرفتم.
هرچند اکنون مدتزمان زیادی از شروع فعالیت نشا نمیگذرد و ما در ابتدای راه هستیم، به پیشرفت مسیر و آینده آن خوشبین هستیم.
نشا چه میکند؟
هدف اصلی نشا هدایت تحصیلی و استعدادیابی صحیح دانشآموزان است؛ به گونهای که آنها با قرارگرفتن در مسیرشان دچار هیچگونه پشیمانی یا دلزدگی نشوند؛ برای مثال، در بین دانشآموزان یا دانشجویان، بسیار شاهدیم که با گذشت زمان متوجه میشوند به رشته تحصیلی خود علاقه ندارند، استعداد کافی را در آن رشته ندارند یا اینکه بسیار شاهدیم که افراد به اصرار خانواده وارد رشتهای میشوند.
در نشا ما با انواع تستها و به کمک مشاوران برجسته به دانشآموزان کمک میکنیم که بهترین و درستترین مسیر را انتخاب کنند.
شناسایی دانشآموزان در مجموعه به چه صورت است؟
در نشا دانشآموزانی که استعداد درسی و علمی بالایی دارند، اما در به دستآوردن امکانات و پیدا کردن مسیرشان دچار مشکل هستند، به واسطه مدارس و راههای دیگری شناسایی میشوند. همچنین با استفاده از مشاوران، مربیان و کادر، راه درست خودشان را پیدا میکنند.
ما در این مسیر همراهشان میشویم. در سال اول تمرکز ما بر دختران مقطع دوازدهم بود و با دانشآموزان کنکوری کار خودمان را شروع کردیم. اما سال بعد به این نتیجه رسیدیم که باید زودتر این روند را آغاز و استعدادهایشان را شناسایی کنیم. به همین دلیل از دختران مقطع نهم دعوت کردیم. هرچند به نظر من استعدادیابی باید در سنین پایین صورت گیرد تا نتایج بهتری حاصل شود.
گزینش و ارزیابی پشتیبان دانشآموزان چگونه انجام میشود؟
افرادی که در مجموعه نشا مشغول فعالیت هستند، معمولا به چندطریق انتخاب میشوند. برخی معلمان مطرحی هستند که در سطح شهر مشغول به کار هستند و اتفاقا برخی از پشتیبانهای مجموعه نیز توسط همین معلمان به مجموعه معرفی میشوند.
گروه دیگر نیز دانشجویان ممتازی هستند که به تناسب نیازهای مجموعه برگزیده میشوند. با این حال با توجه به اهمیت ارتباط کادر با دانشآموزان، تمرکز اصلی ما اخلاق و منش اشخاص است؛ به گونهای که بتوانیم آنها را الگویی برای بچهها معرفی کنیم؛ مسئلهای که به لطف خدا تاکنون هم محقق شده است.
گاهی شاهد بودهایم که آنقدر بچهها تحتتأثیر شخصیت یکی از اعضای مجموعه یا استادان قرار گرفتهاند که مسیر تحصیلی و شغلی او را الگوی خود قرار دادهاند.
فعالیت دانش آموزان در قالب کانون به چه صورت است؟
در حال حاضر دانشآموزان در گروههای ۱۰ نفره قرار میگیرند که این دانشآموزان از نظر مقطع و رشته تحصیلی یکسان هستند. سپس با هر گروه، یک دانشجوی دختر مرتبط با رشتهشان همراه میشود. همچنین برای دانشآموزان کلاسهای رفع اشکال برگزار میشود.
انواع تستهای هوش و شخصیت از آنها گرفته و کارگاههای هدایت تحصیلی با مشاوران برتر برگزار میشود. همه این فعالیتها آنها را در رسیدن به هدفشان کمک میکند.
در حال حاضر فعالیتهای دانشآموزان به صورت حضوری در روزهای پنجشنبه انجام میشود. سعی میکنیم برای هر فعالیت عنوان زیبا و متناسبی انتخاب کنیم. «مسیر زندگی» یا «آغاز بینهایت» نمونهای از این عناوین است.
این روند تا زمانی ادامه دارد که فرد به ادامهتحصیل یا ورود به دانشگاه احساس نیاز کند. دانشآموزانی که به هر دلیل تصمیم به ترک تحصیل میگیرند، دیگر نمیتوانند در مجموعه نشا فعالیت کنند. همچنین هرسال دانشآموزان ارزیابی میشوند. ممکن است دانشآموزی به دلیل ضعفهایش از ادامه مسیر با مجموعه نشا خارج شود.
آیا هنوز هم خانوادههایی هستند که اصرار داشته باشند فرزندشان در رشته خاصی ادامه تحصیل بدهد؟
متأسفانه همانطور که از گذشته هم شاهد آن بودهایم، برخی خانوادهها و حتی مدارس با دلایلی همچون شأن اجتماعی خاص یا دستیابی به شغلهای ویژه، به حضور دانشآموزان در رشتههای خاص اصرار میورزند. موضوعی که اتفاقا مسئله مهمی است؛ چراکه از طرفی شاهد حضور دانشآموزی بی انگیزه در مسیری هستیم که هیچ علاقهای به آن رشته ندارد.
از لحاظ اجتماعی نیز چنین انتخابهایی باعث تکثر در رشتههای خاص میشود که آن هم پیامدهای منفی زیادی دارد. با در نظرگرفتن چنین مسئلهای، یکی از فعالیتهای مجموعه، اقناع خانوادهها برای همراهی و مشارکت آنها در انتخاب درست رشته تحصیلی دانشآموزان است.
فعالیت دانشآموزان بعد از اتمام تحصیلشان در مجموعه به چه صورت است؟
هدف این اسـت که همان دانشآموزانی که در نشا رشد کردهاند و به موفقیت رسیدهاند، با ورود به دانشگاه رابطهشان با نشا قطع نشود و با درنظرگرفتن ارزیابیهای لازم، سنجیدن شرایطشان و پارامترهایی که برای همراهی دانشآموزان لازم است، بهعنوان پشتیبان دانشآموزان به فعالیتشان ادامه دهند.
حتی گاها بهعنوان استاد برای تدریس و رفع اشکال در سطح بالا یا مشاوران خبره مشغول به کار میشوند. درواقع چرخهای خیر ایجاد میشود تا انگیزه کار نیک و انفاق علم را در وجود آنان زنده کند.
دیگر فعالیتهای مجموعه چیست؟
افزون بر فعالیتهای علمی، تحصیلی و استعدادیابی، باتوجه به اهمیت امور فرهنگی و تربیتی، یکی از حوزههای فعالیت مجموعه به چنین امری اختصاص یافته است؛ برای مثال، در بهمن امسال که جو سنگینی بر جامعه حاکم بود، برای ایجاد حس وطن دوستی و همدلی، همچنین تقویت و ارزیابی استعداد نویسندگی دانشآموزان برنامهای طراحی کردیم.
در این برنامه ابتدا برگههایی به دختران دادیم که مزین به پرچم ایران بود. از آنها خواستیم که دلنوشتههایی با عنوان سرزمین مادری بنویسند؛ نوشتههایی که واقعا زیبا بودند.
من با خواندن آنها شگفتزده شدم. از آنها خواستم برگههایشان را بالا بگیرند تا برای یادگار عکسی بگیریم. خیلی از آنها با ذوقوشوق فراوان برگههایشان را بالا گرفتند. من احساس کردم آنها از اینکه یک ایرانی هستند، بسیار خوشحالهستند.
بعد از آن یک موسیقی در کلاس پخش کردیم که در آن خوانندههای مختلف به زبانهای گوناگون برای ایران شعر میخواندند. در پایان هم با دعوت از آقای دانشگر و خانم غفاری که هردو از نویسندگان خوب کشورمان هستند، هدیه بچهها به آنها اهدا شد.
چه خلأهایی در فضای فرهنگی کشور احساس میکنید؟
مسئله این است که کودکان و نوجوانان ما باید با توجه به زمان خودشان درک شوند؛ بهخصوص دختران ما که روحیه حساستری دارند و جایگاهشان در آینده بسیار ویژه است. شرایط و روحیات این بچهها با بچههای هر دورهای متفاوت است.
ما باید به درک مناسبی از این کودکان و نوجوانان برسیم و متناسب با آنها، برایشان برنامهریزی کنیم. كودكان امروز بسیار باهوشتر از گذشته هستند، برنامههایی هم که نیاز دارند باید هوشمندانه اجرا شود. اگر این گونه باشد، کمتر شاهد بحران در سنین مختلف خواهیم بود.
در این راستا، باید کودکان و نوجوانانمان را بیشتر با نمادهای ملی و مذهبی آشنا کنیم؛ با تاریخ و فرهنگی که اتفاقا سرشار از این نمادهاست؛ موضوعی که اگر به درستی محقق شود، نوجوان ما کشش کمتری به فرهنگهای دیگر خواهد داشت.
به نظر شما در شرایط فعلی چه کمبودهایی در فضای آموزشی وجود دارد؟
در فضای آموزشی به استعدادیابی و کمک به دانشآموزان برای انتخاب بهترین و درستترین مسیر نیاز بسیار زیادی وجود دارد؛ زیرا اگر آنها در مسیر درستشان قرار نگیرند، عمرشان تلف میشود.
همینطور که میبینیم بعضی افراد با میل و رغبت به شغلشان دل نمیدهند و با اجبار دست به فعالیت میزنند؛ مسئلهای که نهتنها برای شخص خوب نیست، بلکه کشور را نیز با بحران مواجه میکند.