نگاهی به نقش مؤلفه «رنگ» در فضاهای شهری:

به رنگ شهر!

اگر از شما بپرسند شهری که در آن زندگی می‌کنید «چه رنگی است؟»، چه می‌گویید؟! اصلا همین اصفهان خودمان. تابه‌حال فکر کرده‌اید اصفهان چه رنگی است؟ یا مثلا دقت کرده‌اید که وقتی به اصفهان فکر می‌کنید، تصوری که از آن در ذهنتان شکل می‌گیرد، چه رنگی دارد؟

تاریخ انتشار: 12:16 - یکشنبه 1402/07/23
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه
به رنگ شهر!

به گزارش اصفهان زیبا؛ اگر از شما بپرسند شهری که در آن زندگی می‌کنید «چه رنگی است؟»، چه می‌گویید؟! اصلا همین اصفهان خودمان. تابه‌حال فکر کرده‌اید اصفهان چه رنگی است؟ یا مثلا دقت کرده‌اید که وقتی به اصفهان فکر می‌کنید، تصوری که از آن در ذهنتان شکل می‌گیرد، چه رنگی دارد؟

حتما شما هم درباره ارتباط جدی و عمیقی که میان رنگ‌ها و مفاهیم ذهنی و انتزاعی وجود دارد، مطالبی خوانده یا شنیده‌اید؛ مثلا می‌دانید که در علم روان‌شناسی ارتباط تنگاتنگی میان شخصیت و روحیات کودکان با رنگ‌ها وجود دارد و شناسایی ویژگی‌های روحی آن‌ها از روی نقاشی‌هایی که می‌کشند و رنگ‌هایی که برای مؤلفه‌های موجود در نقاشی‌هایشان انتخاب می‌کنند، روشی مرسوم است؛ مثلا احساس کودکی به پدرش که تصویر او را با رنگ‌های سیاه، قهوه‌ای یا طوسی نقاشی کرده، با کودکی که همان تصویر را با استفاده از رنگ‌های شاد و ملایم نقاشی کرده است، تفاوت‌هایی دارد.

در این میان، می‌توان ارتباطی معنادار میان رنگ‌ها و شهر ترسیم کرد. وقتی شهر چنان نقش و جایگاهی در زندگی ما آدم‌ها دارد که مجموعه‌ای از ذهنیات، تصورات، باورها، وابستگی‌ها، دل‌بستگی‌ها، علایق، دل‌خوشی‌ها یا حتی احساسات منفی و نامطلوب را در ما ایجاد می‌کند، پس می‌توان در میان رنگ‌های مختلف نیز جایی برای آن پیدا کرد.

اما رنگ شهر و تصورات رنگینی که شهر در ذهن ما ایجاد می‌کند، می‌تواند ناشی از دو مؤلفه باشد: نخست اینکه، شهر به‌خودی‌خود چه رنگی را از خود عرضه می‌کند و دوم اینکه، ما در طی دوران زندگی در یک شهر به‌مرور زمان و به دنبال قرارگرفتن در موقعیت‌های عاطفی مختلف، چه تصورات رنگینی از شهر پیدا می‌کنیم.

مثلا فضاهایی مانند بزرگراه‌ها و اتوبان‌ها معمولا به رنگ‌های مرده‌ای مانند خاکستری آراسته‌اند و بی‌شک نخستین تصویر ذهنی ما از این مکان‌ها، تصویری به همین رنگ است؛ اما اگر بتوان با استفاده از تزیینات و پیرایش شهری، پای هنرهایی همچون نقاشی، مجسمه‌سازی، آثار حجمی و دیوارنگاره‌ها را به کالبد بزرگراه‌ها باز کرد، به‌مرورزمان می‌توان تصورات خاکستری‌رنگ از این مکان‌ها را تغییر داد و رویکرد ذهنی ساکنان شهر را در خصوص این فضاهای شهری اصلاح کرد.

در اینجا، اداره‌کنندگان شهر نقش مؤثری در القای تصاویر تازه و زنده از شهر دارند؛ چنانکه وقتی (به‌ویژه برای نخستین‌بار) قدم به یک شهر می‌گذارید، چشم‌های شما نخستین ابزار حسی‌تان برای مواجهه با شهر هستند و به همین دلیل پیش و بیش از هر مؤلفه دیگری، «رنگ‌ها» برای معرفی آن شهر به مدد شما می‌آیند.

رنگ آسمان شهر، رنگ درختان و پوشش گیاهی شهر،‌ رنگ دیوارها و کالبد فیزیکی شهر و رنگ هر مؤلفه عینی و ملموس دیگری در شهر همه و همه به خدمت قوای بینایی شما درمی‌آیند تا آنچه را از شهر در قالب رنگ‌ها و طرح‌ها ریخته، به شما بشناسانند.

در ادامه بد نیست به مطالعه‌ای که مرکز مطالعات و برنامه‌ریزی شهر تهران دراین‌باره انجام داده است، اشاره‌ای کنم؛ سپس به بیان نظرهای تعدادی از شهروندان شهر اصفهان درباره تصورات رنگی‌شان از این شهر بپردازم.

یک بوم‌رنگی بی‌هویت و مغشوش!

مرکز مطالعات و برنامه‌ریزی شهر تهران در گزارشی که با عنوان «رنگ در شهر» انجام داده است، به بررسی تأثیر رنگ بر ادراک شهر پرداخته و در بخشی دراین‌باره نوشته است: «تأثیر رنگ‌ها بر درک فاصله، کمپوزیسیون رنگ‌ها و وزن ادراکی رنگ‌ها، سه عامل مهم در انتخاب رنگ است که می‌بایست در چهار سطح شهر یا منطقه، خیابان یا میدان، بناهای منفرد و نیز جزئیاتی مانند در و پنجره و مبلمان شهری موردتوجه قرار گیرند.»

این گزارش با بررسی اسلو (نروژ)، لندن (انگلستان) و تهران و مقایسه آن‌ها درزمینه تأثیر رنگ‌ها بر طراحی شهری هریک از این سه شهر، آورده است: «عدم توجه به رنگ در طراحی شهری تهران با ناخوانایی، عدم هویت و کسالت فضایی همراه است و به‌عنوان نمونه در مسیر بزرگراه‌ها تنها رنگ‌هایی که به چشم می‌آیند، رنگ خاکستری ساختمان‌ها و رنگ سبز فضاهایی است که زیر پوشش گیاهی‌اند.»

در بخش پایانی این گزارش نیز که به نتیجه‌گیری درباره این موضوع مربوط است، آمده است: «نکته مهم درباره خوش‌رنگ‌کردن محیط شهری تهران این است که رنگ را نمی‌توان بعد از ساخت بناها و شهر به آن اضافه کرد، بلکه این امر هنگام ساخت بنا و شهر باید موردتوجه قرار گیرد… .»

شیخ‌صدوقِ نارنجی، احمدآبادِ خاکستری!

نحوه ساختن ساختمان‌ها با استفاده از مصالح متنوع مانند آجر، سنگ و… با برخورداری از پنجره‌های کم یا زیاد یا ارتفاع کم یا زیاد، وجود مغازه‌های متنوع در دو سوی خیابان، میزان و نحوه پوشش گیاهی، خلوتی یا ازدحام، استفاده از المان‌های زیباسازی،‌ تمیزی و نظافت، کیفیت آسفالت کف خیابان و عرض و چیدمان سنگ‌فرش‌ها در پیاده‌روها ازجمله مؤلفه‌هایی است که می‌تواند بر تصورات ذهنی ما از یک خیابان مؤثر باشد؛ چنانکه در بسیاری از شهرها، یک خیابان توانسته است در منطقه‌ای نه‌چندان برخوردار به خیابانی شاخص و برخوردار تبدیل شود و رفته‌رفته جای خود را در میان خیابان‌های مهم شهر باز کند.

این موضوع، ارتباط مستقیم با روند احداث و سامان‌دهی خیابان دارد. از نمونه‌های موردی این موضوع در شهر اصفهان می‌توان به محله خانه اصفهان، خیابان دشتستان، خیابان مهرآباد و… اشاره کرد.

در این میان، رنگ‌ها سهم بسزایی در موضع‌گیری حسی عابران -چه پیاده‌رو باشند و چه سوار بر وسیله نقلیه- نسبت به خیابان دارند؛ مثلا «سیما»، زن جوانی که ساکن خیابان احمدآباد است، دراین‌باره می‌گوید: «خیابان احمدآباد در ذهن من به رنگ قهوه‌ای سوخته است؛ چون به‌رغم سرزندگی که دارد، پر از ساختمان‌های کهنه و خانه‌های فرسوده‌ای است که نیاز به بازسازی و تعمیر دارند. به گمانم جمعیتی بیشتر از ظرفیت این خیابان در آن زندگی می‌کنند و گاهی نفس این خیابان از شدت رفت‌وآمد مردم و خودروها تنگ می‌شود.»

او درباره دیگر خیابان‌های شهر می‌گوید: «من خیابان شیخ‌صدوق را به رنگ نارنجی می‌بینم؛ چون دورتادور آن پر از مغازه‌های فست‌فودی است که تابلوهای رنگین و نورانی دارند و رنگ زرد و نارنجی در آن‌ها غلبه دارد. خیابان‌های منتهی به رودخانه زاینده‌رود را هم سبز می‌بینم؛ چون هرچه به رودخانه نزدیک می‌شویم، میزان درخت‌ها و پوشش گیاهی بیشتر می‌شود.»

طالقانیِ زرد، فردوسیِ نورانی!

«خیابان طالقانی در ذهن من به رنگ زرد است؛ چون سرتاسر خیابان پر از چراغ‌ها و تابلوهای مغازه‌های مختلف است که گاهی چشم آدم را می‌زند! درمجموع احساس خوبی به این خیابان دارم؛ چون همیشه سرزنده و بیدار است و آدم در آن احساس امنیت می‌کند.» این را «مهران»، پسر جوانی می‌گوید که در خیابان فردوسی یک سوپرمارکت کوچک دارد.

او ادامه می‌دهد: «خیابان فردوسی را هم به رنگ زرد لیمویی و سبز می‌بینم. رنگ سبزش را از درخت‌های چناری می‌گیرد که در دو سویش قرار دارند و رنگ زردش را هم از مغازه‌های لوسترفروشی. گاهی آن‌قدر لوسترهای چندشاخه توی این مغازه‌ها روشن کرده‌اند که نورشان تا چندین متر آن‌طرف‌تر هم می‌رسد و شور و حال خاصی به این خیابان می‌دهد… .»

او یادآوری می‌کند که خیابان فروغی را هم مثل خیابان فردوسی به رنگ زرد لیمویی می‌بیند؛ چون آنجا هم پر از مغازه‌های لوسترفروشی و آیینه و شمعدان است و انعکاس این همه نور و آیینه حس خوبی به این خیابان بخشیده است. هرچند خیابانی کهنه با ساختمان‌هایی فرسوده است، هنوز حال‌وهوای خوبی در آن پیدا می‌شود.

علامۀ سبز، گلستانِ تاریک!

«سحر» و «نگین»، دو دانشجوی سال سومی در اصفهان‌اند. سحر از رشت آمده است و نگین از تهران. آن‌ها هر دو در خیابان گلستان زندگی می‌کنند و البته بعد از دو سال زندگی در اصفهان و گشت‌وگذار در شهر، خیلی از نقاط آن را به‌خوبی می‌شناسند.

وقتی درباره رنگ‌هایی که در شهر اصفهان به چشمشان آمده است، می‌پرسم، سحر می‌گوید: «برای من که از یک شهر سرسبز و بارانی به اصفهان آمده‌ام، بی‌شک اصفهان رنگی شبیه به خاک را در ذهنم تداعی می‌کند؛ چون پوشش گیاهی اندکی نسبت به شهر رشت دارد و البته فضای سبزش آن طراوت و شادابی را که گیاهان در رشت دارند، ندارد. احساس می‌کنم درختان اصفهان به رنگ سبز تیره‌اند؛ اما درختان در رشت یا دیگر شهرهای شمالی به رنگ سبز روشن و شاداب هستند… .»

اما نگین که در شهر شلوغ و پرازدحامی مثل تهران زندگی کرده است و چشمش به تماشای رنگ‌های تیره‌ای مانند سیاه، خاکستری، قهوه‌ای و… عادت دارد، می‌گوید: «در اصفهان ترکیب رنگی بیشتری نسبت به تهران وجود دارد؛ مثلا در بافت تاریخی اصفهان هنوز می‌شود رنگ‌های روشنی مثل آبی فیروزه‌ای، سبز یا زرد را روی کاشی‌کاری‌های خانه‌های قدیمی و مساجد و بناها تماشا کرد؛ اما در تهران عملا دیگر ردی از این رنگ‌ها به چشم نمی‌خورد و رنگ‌آمیزی شهری که شهرداری در فضای شهر انجام داده است، تنها مؤلفه‌های رنگین در شهر به‌شمار می‌روند… .»

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

دوازده − 7 =