به گزارش اصفهان زیبا؛ سه حکیم مؤسس مکتب اصفهان، یعنی میرداماد، میرفندرسکی و شیخبهایی، با تلاشهای فکری و علمی خود، موفق به ایجاد مکتبی فرهنگی در اصفهان شدند، مکتبی که سبب ایجاد انقلابهای مهمی درزمینه علم و هنر و همچنین معماری و ادبیات شد.
میتوان گفت با انتقال پایتخت به اصفهان، هنر این شهر در مسیر رشد و بالندگی قرار گرفت. خیلیها نقطه اوج این کمال را در هنر نقاشی ایرانی، یعنی نگارگری میدانند. سند این ادعا نیز مشاهیر و آثاری است که سلسله حضورشان در نصفجهان همواره ادامهدار بوده است… .
انتقال پایتخت به اصفهان
با انتقال پایتخت حکومت صفویه از قزوین به اصفهان، موجی از تغییرات در مسیر سبک زندگی مردم قرار گرفت. شاهعباس اول اصفهان را بهعنوان محل استقرار حکومت خود انتخاب کرد و این امر سبب تمرکز اقتصادی و هنری در این شهر شد.
در این زمان، معماران زیادی مشغول ساختن کاخها و بناهای حکومتی شدند که همین پدیده سبب رونقگرفتن آثار هنری ازجمله نقاشی شد.
نگارگری یا همان نقاشی به سبک ایرانی در این دوره دچار تحولات چشمگیری شد. این تحولات در محتوا، رنگ، حجم و اندازه خودشان را نشان دادند. یعقوب آژند در کتاب «مکتب نگارگری اصفهان» به نمونههایی از ویژگی نگارگری در اصفهان میپردازد.
نگارگری؛ مردمیتر از همیشه!
درحالیکه بسیاری از آثار نقاشان در طول تاریخ معطوف به کاخها و کتب محدود حکومتی بودند، با قدرتگرفتن نگارگری اصفهان، این آثار بیشازپیش رنگوبوی اجتماعیشدن و رواجیافتن در بین عموم مردم را پیدا کرد.
در این دوره، نگارههای زیادی با محوریت زندگی و مفاهیم عاشقانه خلق شدند که استقبال عمومی خوبی را در پی داشت. مردم نگارگران را تکریم میکردند و شاهعباس نیز آنها را ازنظر مالی و معیشتی در رده درباریان خود قرار داده بود.
نقاشیها در این دوره واقعگرایانهتر شده و همین موضوع، باورپذیری و تأثیرگذاری این آثار را در بین عموم مردم با هر سطح سواد و اطلاعاتی امکانپذیر ساخت.
امضای ارزشمند تاریخ نگارگری جهان!
«آقارضا» عنوانی است که زیر نقاشیهای کشفشده از دوران صفویه خودنمایی میکند. تعداد زیادی طراحی تکورقی و بدون رنگ با این امضا وجود دارد که از سطح ظرافت بالایی برخوردارند.
نکتهای که ازنظر تاریخی دارای اهمیت میشود، این است که آثار تکاملیافتهتری از آن دوران با امضای «رضا عباسی» کشف شده و این پرسش را ایجاد کرده که آیا هویت «آقارضا» و «رضا عباسی» متفاوت است؟!
دراینبین بیشتر مورخان معتقدند که این دو امضا متعلق به یک نفر و مربوط به دو بازه زمانی گوناگون است.
آنها میگویند: آقارضا بهواسطه آثار درخشان خود و محبوبیت میان مردم، توسط شاهعباس به دربار صفویه نزدیک شده و نشان «عباسی» را از این حکومت دریافت کرده است.
نمادسازی در نگارگری اصفهان
بسیاری مکتب اصفهان را با نام رضا عباسی میشناسند. او زمینهساز تحولاتی مهم در هنر اصفهان شد که دیوارنگاری یکی از آنهاست. رضا عباسی نگارگری را به سمت ابعاد بزرگ و دیوارنگارههای عظیم برد و آن را محدود به کتابآرایی نکرد.
او همچنین به تصویرسازی روی کاشیها روی آورد که سبکی متفاوت با دیگر آثارش دارد.
پیش از این تحولات نیز، آثار درخشانی از رضا عباسی بهجامانده است که هرکدام ازنظر تکنیک و مفهوم، موردتحقیق و بررسی کارشناسان قرار گرفتهاند.
تعدادی از این آثار در مقالهای با عنوان «تحلیل آثار رضا عباسی بر اساس روش ژیلبر دوران» بررسی شده است که مفهوم برخی نمادهای بهکاررفته در نگارگری اصفهان را بیان میکند.
در ادامه، به واکاوی نمونههایی از این نمادسازیها خواهیم پرداخت.
شکارچی؛ نماد عروج
نمایش نگارهای از یک شکارچی که معمولا با کمان در حال پرتاب تیر است، نمادی از رسیدن به یک هدف مهم بوده و در مفهوم خودشناسی، خبر از رسیدن به کمال و زیرپاگذاشتن پستیها و کمبودهاست.
برای مثال، رضا عباسی نگارهای معروف به «شکارچی سواره» دارد که در آن، مردی سوار بر اسب خود، یک بز کوهی را شکار کرده است.
شایان ذکر است؛ «بز کوهی» در نگارههای عباسی مفهوم سقوط و پستی دارد؛ درواقع این نقاشی مفهوم پیروزی انسان بر پستیها و آمادگی او برای عروج را بیان کرده است.
نکته ظریف دیگری که در نگاره «شکارچی سواره» از رضا عباسی به چشم میآید، عدم رنگآمیزی این اثر است؛ البته این اتفاق در حالی افتاده که تنها یقه مرد شکارچی با رنگ «آبی» رنگ شده است!
محققان رنگ آبی یقه شخصیتها در نگارگری اصفهان را تأکید بر تماشاییبودن آنها میدانند… .
درخت و شاخه؛ تولد و مرگ
یکی از ویژگیهای نگارگری اصفهان، استفاده از طبیعت است. اصفهان به دلیل داشتن آب سرشار و درختان کهن و تنومند، منظرههای طبیعی ویژهای را در نگارههای خود دارد.
در مکتب نگارگری اصفهان، درخت و شاخههای متعدد آن نماد پیشرفت و مراحل زندگی است.
برای مثال، در نگارههای «قبر حاتم طایی»، «تیمور و مور»، «سلطان محمود غزنوی و مرد معتکف» و «درویش و جوان» از عنصر درخت برای نمایانکردن مفهوم مراحل زندگی استفاده شده است؛ همچنین شاخههای چیدهشده در دست افراد، نماد پایان چرخه عمر هستند.
این تقابل نمادها در نگاره «درویش و جوان» به اوج خود میرسد. در این نگاره، رضا عباسی پیرمردی را به تصویر میکشد که در دست چپ خود شاخهای جداشده دارد و درعینحال، جوانی را نشان میدهد که به درختی تکیه داده است.
گل نرگس؛ نماد عشق واقعی!
در نگارههای مکتب اصفهان، شاهد مفاهیمی از عرفان اسلامی و ادبیات غنایی هستیم که سبک نگارگری آن را متمایز میسازد.
یکی از عناصر عاشقانه در عرفان اسلامی، گل نرگس است. این گل نماد عشق الهی و تمایل انسان به نزدیکی با وجود پروردگار است. در نگاره «درویش و جوان»، پیرمرد در دست راست خود گل نرگس دارد که بیانکننده مفهوم متعالی عشق در وجود اوست.
این نماد نگارههای مکتب اصفهان در تقابل با نماد «شراب» است؛ در نگاره «درویش و جوان» نیز این تقابل به زیبایی نمایان میشود و میتوان در دست راست جوان جام شرابی را دید که نشانه عشق به دنیا و آرزوهای دستنیافتنی آن است.
درواقع نرگس، نمادی از عالم بالا و شراب، نمادی از جنس دنیاست که معنای مقام پایین و فناشدنی دارد.
نمایش رونق اقتصادی
نگارگری یکی از دستاوردهای انتقال پایتخت صفویه به اصفهان بود. بررسی مفاهیم بهکاررفته در نگارهها نشان میدهد که مردم اصفهان در آن دوره وضعیت زندگی خود را تا حدودی بهبود بخشیدند و از برکات طبیعی و محصولات کشاورزی و هنری خود در این راه کمک گرفتند.
در نگارگری به سبک اصفهان، تنه درختان حجیمتر، باغها و گلها شلوغتر و چهرهها و پیکرها فربه و پفکردهتر از آثار گذشته شدند؛ همچنین در این نگارهها، لباس مردم رنگوبوی اشرافیشدن گرفته و مردان عمامههایی تزیینشده با پر و گل بر سر خود دارند.
نکته جالب دیگر، تغییر رنگ نقاشیها در این دوره بهسمت رنگهای اشرافی است؛ بهطوریکه بیشتر نگارهها بهسمت رنگآمیزی با رنگهای زرد، طلایی، ارغوانی و قهوهای رفتند.
این در حالی است که پیش از مکتب اصفهان، به دلیل اینکه هنوز حکومت صفویه به وضع مطلوب اقتصادی و اجتماعی نرسیده بود، نگارهها شامل پیکرهایی لاغر، صورتهایی نازک و لباسهایی عادیتر بودند… .
شیب منفی نگارگری اصفهان
علاوه بر تحولات گوناگون هنری و مفهومی در نگارهها، سبک نگارگری در این دوره به علت تبادل فرهنگی با اروپائیان تا حدودی دچار تغییرات شد.
برای مثال، پس از مدتی نقاشی تکچهره یا اصطلاحا «پرتره» به آثار این دوره اضافه شد و تعدد پیکرها در نگارهها از رونق افتاد؛ همچنین چهرهها و ریش و موی افراد حالت واقعگرایانهتری به خود گرفت و از رنگهای گرانقیمت برای نگارگری استفاده شد که پیش از آن کمیاب بودند؛
البته هیچکدام از این تحولات سبب ازرونقافتادن نگارهها نشد؛ بلکه زیادهروی در این نوآوریها توسط نگارگران نسل بعد باعث شد مفاهیم عمیق این هنر که توسط رضا عباسی و دیگر هنرمندان بزرگ آن دوره دنبال میشد، جای خود را به نگارههای مکاتب وارداتی بدهد.
ناگفته نماند که نقطه اوج نگارگری اصفهان با تلاشهای بزرگانی همچون رضا عباسی، شفیع عباسی، معین مصور، محمد یوسف، محمدقاسم، محمدعلی، آقارضا هروی و آقارضا مصور نمایان شد.
درنهایت با تضعیف حکومت صفویه و آغاز جنگهای پسازآن، نگارگری نیز وارد چالشهای مقطعی شد.
اصفهان؛ قله نگارهها!
پس از گذشتن سالها از دوران اوج نگارگری در اصفهان، این شهر همچنان پایگاه بزرگان نگارگری است.
استاد عیسی بهادری یکی از بزرگانی است که به علت علاقه به تاریخ هنری اصفهان، به این شهر کوچ کرد و زمینهساز پرورش بزرگان دیگری همچون «استاد محمود فرشچیان»، «استاد جواد رستمشیرازی»، «امیرهوشنگ جزیزاده» و… شد.
پیش از این استادان نیز «میرزاآقا امامی» از ادامهدهندگان مکتب نگارگری اصفهان محسوب میشد. استاد «محمود فرشچیان» چهره فاخر نگارگری جهان است که توانست با تلفیق مکتبهای نگارگری سنتی و نوین، به این هنر تاریخی رونق دوباره ببخشد.
آثار او در بسیاری از شهرهای جهان مانند پاریس، نیویورک و شیکاگو به نمایش گذاشته شده است. از مشهورترین نگارههای استاد فرشچیان میتوان به «عصر عاشورا»، «ضامن آهو»، «ابراهیم نبی»، «پنجمین روز آفرینش»، «یتیمنوازی علی(ع)» و «شمس و مولانا» اشاره کرد.
او همچنین افتخار طراحی ضریح و قبور مقدس ائمهاطهار(ع) را در کارنامه درخشان خود ثبت کرده است. از دیگر بزرگان حال حاضر هنر نگارگری در اصفهان، میتوان از استاد رضا بدرالسما نام برد که موفق به دریافت نشان درجهیک هنر شده است.