به گزارش اصفهان زیبا؛ شهرهای امروزی، سرشار از عناصر و آرایههای نامناسب و آشفته هستند و شهروندان بهنوعی غرق در این همه آشفتگی، نیازمند مواجهه با فضاهایی مناسب، زیبا و هماهنگ با محیط خود هستند.
بیشک ورود هنر، بهویژه «مجسمههای شهری» به عرصه فضاهای شهری، یکی از مناسبترین راهحلها، برای زیباسازی فضاهای محیطی و ساختن فضاهایی برای تمرکز و تعامل شهروندان در شهرهاست.
اگر این آثار هماهنگ و متناسب با فضای محیطی خود باشند، مجسمه در فضای شهری موردنظر به شیوهای هماهنگ قرار میگیرد و البته شهروندان هم میتوانند بهخوبی با آن ارتباط برقرار کنند و حتی درک و سلیقه زیباشناسانه مخاطبان نیز ارتقا مییابد.
در این راستا، علاوه بر مهارت هنرمند در خلق یک اثر حجمی زیبا و متناسب، شناخت فضاهای شهری موردبحث و تسلط هنرمند به آن نیز میتواند به توفیق هر چه بیشتر اثر بینجامد.
براساس یک تحقیق علمی، عدم درک صحیح از مجسمهسازی شهری منجر به ساخت تودههایی از مواد مختلف (اما نه مجسمه) در میادین و مکانهای مختلف شهرها میشود که حاصل همین تعریفهای متفاوت از مجسمهسازی است؛ اما نکته مهم اینکه، مجسمه شهری به لحاظ تعداد بینندگانش در مقایسه با گونههای دیگر این رشته هنری مسئولیتی دو چندان را از نظر غنیسازی فرهنگبصری مردم متوجه متولیان آن میکند.
محمدرضا مکارمی، یکی از هنرمندانی است که سال 1368 دیپلمش را از هنرستان هنرهای زیبا گرفت و سپس لیسانش را از دانشگاه هنر (تهران مرکز) و ارشدش را در رشته حکت و هنر اخذ کرد. طراحی و ساخت مجسمهها و یادمانهای شهری در شهرهای مختلف ایران را در کارنامه خود دارد؛ همچنین میتوان به اجرای معماری داخلی آتریوم مرکزی سیتیسنتر اصفهان، سقف سالن اصلی مرکز همایشهای بینالمللی اصفهان، سالن پذیرایی شرکت بینالمللی دانیلی ایتالیا و اجرای مجسمهها و احجام دکوراتیو شهربازی اصفهان نیز اشاره کرد.
درخصوص مجسمههای شهری، محمدرضا مکارمی، طراح بینارشتهای به «اصفهانزیبا» میگوید: مجسمهسازی شهری یکی از مهمترین مصادیق هنر شهری است. در دنیای امروز هنر شهری نقش مهمی در ارتقای کیفی فضای شهری، تلطیف روابط انسانی و پایداری و توسعه مادی و معنوی شهر دارد؛ ازجمله تأثیرات غیرقابلانکار هنر شهری ایجاد هویت، برندینگ و به دنبال همه این موارد تحرک سرمایهگذاری در بخشها و سطوح مختلف اجتماعی و اقتصادی است که تبعات آن در لایههای مختلف شهر نمود پیدا میکند و موجب برجستهتر شدن ابعاد فرهنگی و معنوی شهر میشود؛ اما محقق شدن این امر مشروط به این است که هنر شهری درست فهمیده شود و تفاوتش از هنر غیرشهری که آن را هنر آتلیهای یا هنر گالری مینامیم کاملا درک شود.
مجسمه شهری یا مجسمه گالری؟
به عقیده او، هنر شهری تفاوتهای زیادی با هنر آتلیهای یا همان هنر گالری دارد که اگر هر یک بهاشتباه، جای دیگری بنشیند، نهتنها جایگاهش را وا مینهد، بلکه از منظر درونی و بنا بر حدود ظرفیتها و قابلیتهای هر یک از آنها، هرکدام از این مدیومها از رسیدن به تمامیت و کمال نسبی خود نیز بازمیمانند.
در اینجا مجسمهسازی شهری برخلاف هنر مجسمهسازی گالری که بیشتر به دغدغههای شخصی هنرمند فارغ از مکان نصب و استقرار میپردازد و بهراحتی از سکویی به سکوی دیگر و از دیواری به دیوار دیگر سفر میکند، به شیوهای ساختارمند با مکان نصب و قرار خود تنیده است؛ چنانکه گویی مکان، خود تداوم غیرحجمی مجسمه است که در تعامل با یکدیگر به فضای شهری تحرک، هویت و غنا میبخشد.
علاوه بر این مجسمههای شهری برخلاف مجسمههای گالری که موقعیت استقرارشان عمدتا در فضاهای داخلی و خارجی شخصی، خصوصی یا میان فضاهای اشتراکی جای میگیرد و بیشتر با جمعیتهای محدود صنفی و گروههای دستچین شده ارتباط دارد، خواسته یا ناخواسته برای ارتباط با مخاطبان خاص و نخبگان هدفگذاری شده، نه عامه و قاطبه مردم.
مجسمههای شهری مجسمههایی برای همه اقشار جامعه
مکارمی با اشاره به اینکه مخاطبان هنر شهری در برگیرنده همه اقشار و طبقات اجتماعی فارغ از هرگونه دستهبندیهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی باید تعریف شود، بیان میکند: این موضوع، چالشهای دشواری در برقراری ارتباط با طیفهای متنوع مردم دارد؛ بنابراین اصول و روشهای حاکم بر هنر شهری از هر حیث با منطق هنر گالری متفاوت است که برای بررسی و تحلیل ابعاد گوناگون آن مجالی میطلبد تا از راه نشانهشناسی و بیان پارادایمهای مسلط بر هرکدام به تبیین آنها پرداخت و سویههای مختلف آن را مورد مداقه قرار داد.
اما اگر بخواهیم بهصورت خلاصه به نکاتی چند در این رابطه اشاره کنیم و نسبت میان این دو مقوله را مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم، باید گفت منطق حاکم بر هر یک از آنها اگرچه از برخی جهات وجوه مشترکی دارند اما درنهایت از الگو و تعریف واحدی تبعیت نمیکنند؛ چراکه بر اساس گنجایش و استعداد درونی این مدیومها، هرکدام از آنها اصول و روش خاص خود را دارند و بهطور طبیعی در راههای متفاوتی سیر میکنند.
این طراح بینارشتهای با بیان اینکه هنر شهری و در اینجا مجسمهسازی شهری به شیوهای خاص و خارج از اراده کامل اشخاص یا دستگاهها، حال و هوایی در مکان نصب پدید میآورند که از قبل نمیتوان همه جوانب و گستره اثرگذاری آنها را پیشبینی و محاسبه کرد، توضیح میدهد: ازاینرو مجسمههای شهری اگر با اصول و منطق هنر شهری و با عطف توجه به جنبههای غنی زیباشناختی ایجاد شود و در پس ذهنیتی که آنها را میپروراند، روحیهای خلاقانه و تربیتشده حضور داشته باشد و مهارتهای لازم را در خلق اثر هنری به کار گیرد تا با ترفندهایی همچون بدعت، آشنازدایی و خلق تازگی در بستری زیباشناسانه همواره روحیه استحسان را در مخاطبان بیدار کند، آنگاه میتواند بهعنوان الگویی نظامدهنده موجب ارتقای ذوق و سلیقه مردم نیز بشود و از این زاویه کمک شایانی به ارتقای فضای کیفی شهر بینجامد؛ آنچنانکه همواره شهروندان را به زیبایی و اثر شفابخش آن در حوزههای فردی و اجتماعی فراخواند.
مجسمههای گمشده در میان اثاثیه شهر
او در ادامه تصریح میکند: این کار از عهده کسانی برمیآید که علاوه بر تسلط فنی و داشتن مهارتهای حرفهای در رشته تخصصی خود و دارا بودن پیشنیازهای ضروری ازجمله برخورداری از دانش دایرهالمعارفی، توانایی پرسه زدن در مباحث بینارشتهای، حس مثبت و روحیه انگیزشی، قدرت تحلیلکردن منطقی موضوعات، حتی موضوعات فرامنطقی هنری را نیز داشته باشند؛ چرا که هنر شهری بهسان خود شهر موضوعی چندوجهی، میانرشتهای و ملغمهای از مقولات منطقی و فرامنطقی است و دشواریهای خاص خود را دارد؛ اما سختی کار اینجاست که حتی با در اختیار داشتن ذخایر اطلاعاتی و توانمندیهای ذهنی قوی، اگر سلیقه پرورشیافتهای در کار نباشد، کار ابتر میماند و نتیجه مطلوبی به بار نمینشیند؛ لذا آنچه در نهایت به دانش و مهارتها، ابداعات و خلاقیتهای هنری عطر و بوی دلنشینی میدهد، پردازش با ذوق و سلیقه آن هنرمند است که اگر آن را به نوعی غیرت هنری بدانیم، آنگاه بهسان الماسی با قیراط بالا، عنصری بسیار کمیاب و دیریاب است که در تبوتاب گرما و فشار زمان در اعماق سنگها بهندرت اتفاق میافتد.
کار هنری باسلیقه و باطندار نیز، حاصل گمگشتگی در دالانهای تودرتو و لابیرنتهای سهمگین سیر و سلوک هنری است که بهتدریج از میان روزنهها و باریکههای نور به سرزمین سلیقههای پرورشیافته راهیافته و در آنجا قوام گرفتهاست؛ لذا کسانی که به ساحت سرزمین سلیقههای پروردهشده هنری راه یافتهاند، اثر هنری خود را که با مهارت و توانمندیهای دانشی خود مادیت و حجم بخشیدهاند، با سوهان سختگیرانهای که از سرزمین سلیقهها آوردهاند، چنان صیقل میزنند تا براق زیبایی از درون آن بیرون بتابد و چشمها را با دلها برباید.
با این وصف، اثر هنری حتی اگر از بهترین مصالح ساخته شود و در بهترین نقطه شهر هم جانمایی شود، اگر فاقد سلیقهمندی باشد ناگزیر در میان دیگر اثاثیه شهر گم خواهد شد و همچون دیگر اشیا نوری از آن برنمیتابد و در عین حضور، همواره غایب خواهد بود و دیده نخواهد شد.
مجسمههای شهری، بستری برای ایجاد شغل
مکارمی با اشاره به این موضوع که هنر شهری که متکی به نگاههای پخته و پرداخته و کاملا حرفهای و تخصصی باشد موجهایی ایجاد میکند که شهر را غنیتر، تماشاییتر و در نهایت دلپذیرتر میسازد و مغناطیس لازم را برای جذب مخاطبان بیشتر قدرتمندتر میکند، میگوید: بهبیاندیگر هنر شهری، اگرچه بهصورت مستقیم و به ذات کاربرد و عملکردی بر آن مترتب نیست، اما بستری شگفتانگیز و جادویی پدید میآورد که دهها و بلکه صدها عملکرد خرد و کلان دیگر را ایجاد میکند و همچون آینهای محملی است برای نمایش هر آن چیزی که غیر از خودش در آن پیداست.
شاهد این مدعا آثار و شاهکارهای هنری فاخر و ارزشمندی است که نه فراوردهای تولید میکند و نه خدماتی ارائه میکند؛ اما بهصورت مداوم با جذب مخاطبان و گردشگران و حلقه زدن آنها گرد خود، مشاغل فراوانی را تا شعاع قابلتوجهی رونق میبخشد.
روشن و بدیهی است که افراشته شدن آن مشاغل به اعتبار وجود همان شاهکار هنر شهری است. بنابراین وجود مجسمههای بزرگ، فاخر و ارزشمند شهری چنانچه بهدرستی و فارغ از کارشناسیهای مغرضانه، ضعیف و سودجویانه در بستری کاملا تخصصی، سالم و باسلیقه پرورده شده، مبتنی بر سواد هنری و تجربه عمیق ایجاد شود، نهتنها به ثروتهای مادی و معنوی شهر میافزاید، بلکه اثر هنری فاخر و چشمگیر شهری، خود مولد شغل، ثروت و رونق در شهر میشود و محملی برای تولید و توزیع ثروت و رفاه در میان مردم میشود؛ بنابراین صحبت من در اینجا ناظر به مجسمهسازی شهری به معنای متعارف و معمول آن نیست که نمونههای بسیار ضعیف آن را در شهر اصفهان میبينيم؛ بلکه منظور از مجسمههای فاخر و ارزشمند، مجسمههایی است که به شعور، عشق و احساس مردم احترام میگذارد و ارزشها، خوبیها و زیباییهایی را که در خلوت و تنهاییشان به آنها فکر میکنند و دل میشورانند به شیوهای متفاوت، بدیهی و زیبا به آنها یادآور میشود.
شهر جای عرضه نقصانها نیست
این طراح بینارشتهای نتیجه میگیرد که هنر شهری و مجسمه شهری، صرفا یک شئ تزئینی یا ابزاری برای انتقال شعارهای مستقیم نیست. همچنین محملی برای خستگیها، احساسهای ناپخته و خام، دلواپسیها و وسوسههای هنرمندان هم نیست. اگر چه همه این دغدغههای شخصی در جای خود میتواند محترم و ارزشمند باشد، اما جایشان در هنر گالری یا هنر آتلیهای است نه هنر شهری. در آتلیه و محل نمایش آثار شخصی در گالری هنرمندان میتوانند و مجاز هستند، هر چه میخواهد دلتنگشان بگوید، اما شهر، جای نمایش انفعالات، عرضه نقصانها و بیماریهای روحی و روانی و ضعفهای شخصیتی، فنی و مهارتی هنرمند نیست.
او در پایان با بیان اینکه گستره شهر، جای مشق و تمرین کردن مبتدیان و نابلدان نیست، خاطرنشان میکند: مشقها و تمرینها جایشان همان آتلیه ارزشمندی است که به هنرمند امکان اشتباه کارهایی را میدهد تا با کشف خطاها و ناپختگیها، به حک و اصلاح آنها بپردازد و پس از طی طریق و رسیدن به مرحله نقل و رسیدگی نسبی، غلطهای خود را تا حد ممکن بگیرد و پسازآن خود را آماده آمدن به شهر کند.
بنابراین شهر، اشیای زیبا، قدرتمند، الهامبخش و سالم میطلبد. نمیتوان از کسی دعوت کرد تمرینها و گاه تفالههای ذهنی خود را در کالبد حجمی و شبهمجسمهای بیقواره و عاری از سلامت هنری به صحنه شهر آورد و آنگاه از شهروندان توقع داشت که بر روی صحنه شهر درست و زیبا بازی کنند. باشد که زیبایی تقدیر دوباره ما باشد.
مجسمه، متناسب با فضا
موضوع مجسمههای شهری را از دیدگاه محمد فخری، مجسمهساز، نیز مورد بررسی قرار دادیم. او که کارشناس ارشد نقاشی از دانشگاه علم و فرهنگ و هنر تهران دارد و در رزومهاش، مؤسس و مدرس رشته مجسمهسازی هنرستان هنرهای زیبا، مؤسس و مدیر انجمن مجسمهسازان اصفهان، استاد مجسمهسازی دانشگاه پردیس سابق، رئیس انجمن صنفی آموزشگاههای هنری، دبیر سمپوزیوم مجسمهسازی مشاهیر هنر هنرستان هنرهای زیبا و حضور در سمپوزیومهای ملی و بینالمللی را دارد و به «اصفهان زیبا» در این رابطه میگوید: مجسمههای شهری از نظر فیزیکی باید ابعاد مناسبی نسبت به فضا داشته و جنس و متریال مناسبی داشته باشد تا در برابر عوامل جوی پایدار بماند.
رنگ و نمای ظاهری مجسمه باید بهگونهای باشد که نسبت به عناصر موجود در فضا قابلرؤیت باشد و بهخصوص در آثار فیگوراتیو، رعایت فرم و تناسبات فیزیکی میتواند جزو جنبههای مهم کار هنرمند باشد.او معتقد است مجسمهها از نظر فرهنگی باید متناسب با فرهنگ جامعه باشد، مجسمهای که برای فضای فرهنگی و سنتی خاصی طراحی شده است با فضای مدرن متفاوت است. یک کار حجمی باید دربرگیرنده مفاهیم و درک شناختی از مناسبات اجتماعی باشد.
جانمایی مجسمهها، گاهی بد و گاهی خوب
فخری با اشاره به حساسیت سازمانهای مسئول در جانمایی آثار حجمی، میگوید: گاهی این جانماییها خوب بوده و گاهی با توجه به عناصر محیطی، جانمایی مناسب انجام نشده است. جانمایی باید به گونهای باشد که در بیننده حس خوبی به وجود آورد و فاکتورهای قابل قبولی در نظر گرفته شود که شامل محل نصب مجسمه، فضای نصب مجسمه، ابعاد مجسمه و ظاهرآرایی مجسمه است. البته گاهی این شاخصها نادیده گرفته میشود. در جانمایی احجام ثابت و دائمی باید دقت بیشتری شود گاهی در جانماییهای احجام مناسبتی و موقت دقت کافی نمیشود.
برای مثال احجام شبیه ظروف سنتی با ورقههای مشبک کار شده و در سطح شهر زیاد است، مثل دروازه شیراز که نهتنها تأثیر مثبتی برای جذب مخاطب ندارد، بلکه آلودگی بصری نیز ایجاد میکند و باید با دقت بیشتری در محل مناسب نصب شود ؛ حتی موضوعیت این احجام به فضای دروازه شیراز هم نمیخورد و برای مکانهای سنتی مناسب است.
بنا به موقعیت یا نامگذاری مکانها ذهن مجسمهساز درگیر میشود که چه مکانی برای چه مجسمهای مناسب است. موقعیت محل بهعنوان مکان خاص مثل یک مکان معنوی یا پارک یا فضای میدانی، ایدههای متفاوتی به ذهن مجسمهساز میرسد؛ مثلا برای فضایی که حالت معنوی دارد، فرشته که فضا را تلطیف کند بهتر است.
گاهی مکان به نام شخصیت است و ذهن مجسمهساز به سمت کارهای فیگوراتیو میرود.این مجسمهساز درخصوص برگزاری سمپوزیوم مجسمهسازی میگوید: سمپوزیوم مجسمهسازی فضایی تعاملی میان هنرمندان است و این مجموعه با مردم و مخاطبان ارتباط برقرار میکند و با موضوع و متریال مشخص و مشترک در زمان خاصی اتفاق میافتد و مجموعه آثاری که خلق میشود، عموما قابل تأمل است.
وجه تبلیغی این سمپوزیومها برای برگزارکنندگان و ماندگاری این رویداد میتواند مثبت باشد و بسیاری از شهرداریها و فضاهای فرهنگی به اجرای سمپوزیومهایی روی آوردند با موضوعات مد نظرشان که هزینهها و مشکلاتی دارد که با مدیریت باتجربه، این مشکلات به حداقل میرسد.
چند نکته درباره مجسمههای شهری
مهدی تمیزی، هنرمند هنرهای تجسمی و عضو ایکوموس ایران در این باره به «اصفهان زیبا» میگوید: مجسمههای فضاهای شهری ویژگیهایی دارند و با مجسمههای فضاهای خصوصی متفاوت هستند. منظور از مجسمههای خصوصی، تنها آن دسته از آثار نیستند که در موزهها، کلکسیونها، خانهها و بهطورکلی، در فضاهای سربسته نگهداری میشوند؛ که بسیاری از مجسمههای خصوصی، در فضای باز، متعلق به مالک مجسمه قرار گرفتهاند. منظور از مجسمههای شهری، آن گروه از آثار را شامل میشود که برای شهر، یعنی زیستگاه عمومی شهروندان جلوهگری کند؛ یعنی برای مردمانی در طبقههای اجتماعی گوناگون.او معتقد است جدا از ساحت فرهنگی یک مجسمه شهری، ساختار مجسمه شهری نیز باید توانایی ایستادگی در شهر را داشته باشد.
به طور مثال، یک مجسمه شهری باید بهگونهای طراحی و اجرا شده باشد که در برابر ناملایمتیهای طبیعی و وندالیسم، تاب و تحمل داشته باشد.
وندالیسم، گریبانگیر مجسمههای شهری
تمیزی با اشاره به اینکه فرهنگ مردم یک شهر نیز، در ساختار سوژه یک مجسمه شهری تأثیر دارد، بیان میکند: برای نمونه، مجسمهای که در فضای شهری فلورانس هست، از نظر مذهبی نمیتواند در مشهد قرار بگیرد؛ مجسمهای که در فضای شهری نیویورک هست، از نظر فرهنگی نمیتواند در اصفهان قرار بگیرد یا مجسمهای که در فضای شهری وین هست، از نظر وندالیسم نمیتواند در فلان! شهر باشد.
اهل فن، خرده بر این نمیتواندهایی که بیان شد نگیرند، که موارد مذکور، دستکم، اکنون بر مامترتب است.این هنرمند هنرهای تجسمی در ادامه توضیح میدهد: اگر بخواهیم کمی به مقوله گریبانگیر مجسمههای شهری، یعنی وندالیسم بپردازیم، باید توجه داشته باشیم که از یک سو سفارشدهنده، یعنی شهرداری و از سوی دیگر مجسمهساز، باید پس از سوژه و پیش از رسیدن به اوبژه، به آفت وندالیسم توجه داشته باشند.
بهطور مثال، مجسمه تقدیس، اثر پرویز تناولی که در دهه هشتاد، در جایی با سکیوریتی کامل، یعنی روبهروی شهرداری مرکزی نصب شد، بخش میانی آن در سحرگاه 14 بهمن 1398 بهآسانی مورد سرقت قرار گرفت. با عزم راسخی که برای یافتن سارق به وجود آمد، عصر همان روز، قطعه مسروقه کشف شد و چند هفته بعد، در جای خود قرار گرفت؛ اما دوباره همان قطعه به سرقت رفت و تاکنون به جای خود برنگشته است!
پیش از سرقت اول و پس از آن، بارها از لزوم انتقال این اثر گرانبها که جزو اموال شهر و شهروندان است، به جایی که هم فضای عمومی باشد و هم امنیت بیشتری داشته باشد، با مدیران شهری و رسانهها صحبت کردم.
بهطور مثال جایی مانند حیاط موزه هنرهای معاصر اصفهان یا باغ پیرامونی عمارت باغزرشک؛ اما پیگیری به جایی نرسید! همین اتفاق، برای اثر قدرتالله عاقلی که در خیابان باغگلدسته، ابتدای خیابان شهید بهشتینژاد قرار داشت نیز رخ داد.
پیچ و مهرههای مجسمه را باز کرده و چند قطعه از آن را سرقت کرده بودند. قرار بود مرمت شود و در جایی امنتر نصب شود که نشد. هنوز هم پس از چند سال، از احوال آن اثر گرانبها که به انبار منتقل شد، خبری در دست نیست. امیدوارم برقرار باشد.
هر نکته مکانی دارد و هر مجسمه، جایی!
او با اشاره به اینکه جانمایی مجسمههای شهری، یکی از نکات بااهمیت است، تصریح میکند: سفارشدهنده و مجسمهساز، هر دو باید بدانند که اثر در حال خلق، قرار است در کجا قرار گیرد. مگر میشود درباره مجسمه شهری توافقی بین سفارشدهنده و مجسمهساز صورت گیرد، پیش از آنکه جانمایی آن اثر انجام نشده باشد؟! این درد، در شهرهای ما بسیار است.
مجسمهای غولپیکر که باید در میان میدانی بزرگ، یا محوطهای با افق دید پهناور قرار گیرد، لب یک چهارراه جای میگیرد! مجسمههایی که با شعاعی بلند، باید بتوان دورتادورشان قدم زد، گوشه به گوشه یک پیادهرو جای میگیرد.
مجسمهای که میتوانسته بر سکویی بنشیند تا جایگاه بگیرد، در میان گذر و لابهلای عابران است! و مجسمهای که قوارهاش به میدانی نمیخورد، به میدان آمده و مانند نخودی در مجمع شده است! اخیرا مجسمهای خوب را دیدهام که با وجود نصب در جایی خوب، شوربختانه چند مبل بتنی شهری را به گونهای جلوی آن چیدهاند که گویی نصاب مبل، اصلا متوجه مجسمهای که کنارش بوده، نشده! به عقیده تمیزی، دیگر نکته درباره مجسمههای شهری که سبب ارزش ملی و بینالمللی آن شده و برای شهر، ارزشافزوده محسوب میشود، یونیکبودن مجسمههای شهری است.
کپی از روی مجسمهها یا المانهای دیگر شهرهای جهان و نصب در شهرهای ما، ارزش نیست! تولید مجسمهها یا المانهای بیکیفیت، از نظر سوژه و متریال ارزش نیست! تولید انبوه المانهای شهری نیز ارزش نیست! بلکه خود، آلودگی بصری است. ارزش در آن است که مجسمهای درست، در جایی درست جای گیرد.
هنرمند هنرهای تجسمی در پایان و با بیان اینکه مجسمههای شهری، به طور مداوم نیازمند تعمیر و مرمت هستند، میگوید: مانند بدن که نیازمند توجه و مراقبت است. پاکیزه کردن مجسمههای شهری از خاک و دود و فضولات پرندگان و آشغالهایی که حیثیت اثر را لکهدار میکند، همچنین مرمت دورهای و تعمیرات احتمالی، شأن اثر را در شهر و شأن شهر را برای شهروندان دوچندان میکند.
با این تفاصیل، مجسمههای شهری نقش بزرگی در روحیه و افکار اقشار مختلف جامعه دارند، مجسمههای ارزشمندی که افراد را به فکر وادارد و زیبایی حقیقی را به جامعه عرضه کند.