آیتالله محمدرضا خراسانی، بنیانگذار جریانی اصیل در حوزه علمیه اصفهان در دوره پهلوی دوم بود. او با مرام خاص خود توانست شاگردان فراوانی را تربیت کند، شاگردانی که در عرصههای گوناگون زبانزد بودند.
جهانگیرخان قشقایی اگرچه عنوان آیتالله را بر خود نپسندید، حقیقتا آیه خداست؛ نشانهای بر تمامیت اراده الهی و بلندای همت انسانی در مقابل محدودیتهای ساختگی.
وقت آن رسیده که زن را مادر همه زیباییها ببینیم، الگوهایمان را از پستو بیرون بکشیم، به آنها اجازه زینبی و فاطمیبودن بدهیم؛ بهعنوانمثال زندگی و فعالیتهای بانویی همانند بانو امین را برای زن امروزی تبیین کنیم.
انسان، این گوهر آفرینش و اشرف مخلوقات، همواره در طول تاریخ دچار مشکلات جدی در درون خود بوده است؛ یعنی فارغ از مسائلی که در عرصههای اجتماعی گریبانگیر او بوده، مسائلی در درون شخصیت و افکار و عادات و تصمیمهای خود نیز داشته است؛ مشکلات خود با خود.
اگرچه انسان بهعنوان اشرف مخلوقات موجودی است که خلقت و بقا و بازگشت او از خدا و باخدا و بهسوی خداست؛ اما اینکه چگونه بتوانیم خود را بر این حقایق منطبق کنیم و انسان باشیم، بزرگترین راز هستی است.
«خود» یا «من»، مفهومی است که برای همگان آشنا و قابلدرک و درعینحال بسیار اسرارآمیز و دارای لایههای پیچیده و ارزشمند است؛ بهطوریکه انسان هیچوقت در شناخت خودش به انتها نمیرسد و «من» انسان همواره برگهای برندهای برای متحیرکردن او در آستین دارد.
نوع نگاه به جهان هستی یا همان چیزی که از آن تعبیر به «جهانبینی» یا «ایدئولوژی» میشود، اساسیترین امری است که میتواند فهم انسان را نسبت به روزگار و مسائل آن رقم بزند. یکی از شایعترین نگاهها به جهانهستی، نگاه تجربی یا حسی است.
شرکت رژی حدود ۲۰۰ هزار از اتباع دولت بریتانیا و مستعمرههای آن را بهعنوان کارکنان شرکت به ایران آورد. با حضور آنها، حدود ۱۰۰ هزار مبلغ مسیحی وارد ایران شدند و ضمن بنای کلیسا در مناطق مختلف، دختران ایرانی را نیز به امور پرستاری در بیمارستانها و بیحجابی واداشتند.
میرفندرسکی فقیه و حکیم بارزی بود که در فلسفه مشاء صاحبنظر بود و این خود بهخوبی مرزبندی او را با صوفیانی که فلاسفه را تکفیر میکنند، نشان میدهد.
مروری بر احوالات بزرگ مرد خدمتگزار اصفهان، میرزا سلیمان خان رکنالملک شیرازی.
وقتی پای در تخت فولاد میگذاری گویا وارد دنیای جدیدی میشوی. دنیایی که از بند زمان و مکان محدود کنونی آزاد است و جان را در فراخنایی به وسعت سیر تاریخی انسان از جاهلیت تا خلیفةاللهی و به ژرفای معارف حکیمانه اهل بیت (ع)، رها میسازد.
نوریصفا طی حرکتی پربرکت در طول زندگی کوتاهش، به یک فهم واقعی از خودش تبدیل شده بود. فهمی که همه انسانها تجربههای کوچکی از آن را داشتهاند و درک میکنند چقدر زیبا و خواستنی است. اما این زیبایی و خواستن فقط در حد یک حس و حال جذاب و موقتی است.