هدف شهرسازان عصر صفوی از طراحی و احداث خیابان چهارباغ چه بود؟ ما در نوشتار پیش رو از میان منابع دست اول آن روزگار که بیشتر سفرنامههای خارجی هستند، بدور از تحلیلهایی که جغرافی دانان و شهرسازان امروزی برای احداث چهارباغ ارائه میدهند، به بررسی هدف صفویان از احداث خیابان چهارباغ میپردازیم.
چهارباغ؛ محوری برای «انسجام شهری» بر مبنای روایت ایتالیایی
اولین شاهد ما یک جهانگرد ایتالیایی است. پیترو دلاواله، جهانگرد ایتالیایی عصر صفوی زمانی که چارچوبهای شهر اصفهان در عصر شاهعباس در حال پایهریزی بود، اصفهان را مشاهده کرده است؛ بنابراین او بهتر میتوانست علل و مراحل تکوین شهر را ببیند و انعکاس دهد.
دلاواله با تمام تعصب به وطنش مجبور به یک اعتراف است: «چهارباغ واقعاً مکانی سلطنتی است و شکوه و جلال خاصی دارد و با تمام احترامی که به کشورم دارم، باید بگویم در واقع هیچ یک از خیابانهای مجلل رم، ناپل و ژن و پالرمو با تمام ابهتشان، هم پای این خیابان اصفهان نیستند» (دلاواله، ج 1، ص 477).
او شهری بینالمللی را به تصویر میکشد که به واسطه سیاستهای باز شاهعباس، از بیشتر اقوام و ملل جهان در آن به کسبوکار مشغول هستند. او یادآور میشود که در خانهاش به هفت زبان تکلم میشود و «حتی کودنترین و خرفترین مستخدمان من، سهچهار زبان میدانند» (دلاواله، ج 1، ص 866) مسلم در چنین شهری که شاهعباس ساخته بود، فضای کوچک عصر سلجوقی و ایلخانی بسیار تنگ و نامناسب بوده است.
بنابراین شاه بلندنظر، مجموعه طرحهایی را در حوزه شهرسازی به اجرا درآورد. در محور جنوبی شهر سه محله جدا از هم و هر کدام محصور در یک حصار قرار داشت. این سه محله برساختی از سیاستهای اسکان و جمعیتی شاهعباس بودند؛ محله جلفا، محله عباسآباد و سرانجام محله زرتشتیان که باید این سه محله به یکدیگر و به هسته مرکزی شهر اتصال مییافتند.
در زمان دلاواله هنوز این کار صورت نگرفته بود. او پیشبینی کرد «شاه قصد دارد این سه محله را به اصفهان ضمیمه و تبدیل به یک شهر کند… اطمینان دارم وقتی این طرح عظیم شاه به پایان برسد، حصارهای اصفهان طولانیتر از حصارهای رم و قسطنطنیه خواهند شد» (دلاواله، ج 1، ص 472).
به هر حال چیزی که این سه محله را به هسته مرکزی، یعنی شهر، اتصال میداد، کشیدهشدن یک خیابان بود که شاهعباس با طرح خیابان چهارباغ آن را تحقق بخشید. دلاواله چهارباغ را چنین توصیف کرده است: «دیگر دیدنی جالب اصفهان خیابانی است که در حال حاضر خارج از شهر قرار دارد؛ ولی وقتی این چهار محله در هم ادغام شوند و چنان که گفتم به صورت شهری واحد در آیند، درست مرکز شهر خواهد بود».
او خیابانی را که در حال ساخت بود چنین توصیف کرده است: «دو حصار با ارتفاعی مساوی دو سوی این خیابان را شکل میدهند. در میان حصارها باغاتی است که به شاه تعلق دارد. در این باغها همه مردم میتوانند گردش کنند و از میوههایی که به حد وفور در آنها یافت میشود بهرهمند شوند.
در جای جای دو سمت خیابان و در فواصل مساوی این باغها درهایی درست روبهروی هم دارند. تعداد این نوع منازل بیشمار است که نمای خارجی بسیار دلفریب و قرینهسازیهای چنان زیبا و هماهنگ با خانهای دارند که درست روبهرویشان واقع شده و تصور چیزی زیباتر از این محال است» (دلاواله، ج 1، ص 474).
به راستی منظور شاه از این سیاستهای باز چه بود؟ چرا این باغهای مجلل را پرورش میداد تا روندگان و مردم عادی بتوانند به طور رایگان از آن استفاده کنند؟ منظور از این همه شکوه در چهارباغ چه بود؟
آنچه به نظر میآید، به جز داشتن پایتختی در خور کشورهای اروپایی، شاید منظور شاه این بود که بدین طریق در یکپارچهسازی و همگرایی ساکنان اصفهان و برقراری ارتباط مثبت میان این اقوام گوناگون و غیر متجانس در شهر اصفهان قدمی برداشته باشد.
شاه میخواست اتباعش و آنانی که به زیر پرچم او در این شهر گرد آمدهاند، زیر یک سایه پادشاهی قرار گرفته و شهر مدنظرش ساخته شود؛ بنابر این وجود فضاهای عمومی که میدان نقشجهان را نیز باید بدان اضافه کرد، موجب میشد شهروندان این شهر نوعی یگانگی و یکرنگی را با کنار هم بودن تجربه کنند.
به هر حال چارچوب اصفهان در دوره شاهعباس پایهگذاری شد. خیابان چهارباغ به عنوان نقطه اتصال محلهها پراکنده و دور از هم (از جهت قومی، زبانی و دینی) قرار بود نوعی همسانی و همبستگی شهری را در این پایتخت هفتادودو ملت برقرار کند.
چهارباغ؛ «محل تفرج و تفریح عوام و خواص» به روایت فرانسوی
یکی از اهداف اصلی طرح چهارباغ عباسی ایجاد محلی برای تفریح و گشتوگذار خواص و عوام شهر بود. خواص در آنجا باغ داشتند و عوام نیز اجازه گردش و لذتبردن از زیباییهای آن را داشتند.
شاردن که یکی از طولانیترین توصیفات را از اصفهان عصر صفوی عرضه کرده است، درباره این جنبه از کارکردهای چهارباغ و اقدامات دولتی برای تسهیلات رفاهی بیشتر در آنجا بیان میکند: «هر سال مدت نه ماه این خیابان به راستی خوشمنظر، باصفا و سرسبز و خرم و برای گردشکردن عصرها کاملاً مناسب و مساعد است. در طول این ماهها زمین و باغچهها را آبپاشی میکنند و روی حوضها را غرق گل میسازند. روی سکوهای جلوی دربها را فرش میکنند. بر آن مینشینند و به کشیدن قلیان مشغول میشوند» (شاردن، ج 4، ص 1524).
بنابر این در راستای کاربری تفریحی که این خیابان داشته است، اقداماتی در جهت آبپاشی و تنظیف آن صورت میگرفت.
چهارباغ؛ «محور اتصال شهر کهنه و نو» به روایت فرانسوی قرنهفدهمی
بعد از شاردن و دلاواله جهانگرد دیگری به نام سانسون به اصفهان آمد. نکتهای که او در توصیف چهارباغ بدان اشاره میکند این است که خیابان چهارباغ دو قسمت کهنه و نو اصفهان را به یکدیگر متصل میکند.
یعنی این خیابان بخشهای قدیمی شهر را که شامل محلههای باغ همایون، پشتبارو و چسبیده به محلههای قدیمیتر مانند جوباره و بابالدشت بود، به بخشهای تازهساز شهر مانند محله تبریزیها (عباسآباد) و سعادتآباد وصل میکرد.
سانسون که در زمان شاهسلیمان به ایران آمده است، از خدمات شاهعباس اول میگوید که «در این میان خیابانی که بین دو قسمت کهنه و نو شهر احداث و درختکاری کرد، از همه بیشتر جالب نظر و مسحورکننده است. این خیابان کاملاً راست و یکنواخت است… بر هر دو سوی آن درختهای چنار بسیار کاشتهاند» (سانسون، 1377، ص 65)؛ بنابر این یکی از کارکردهای مهم چهارباغ را باید اتصال دو بخش قدیمی و جدید شهر اصفهان نام برد.