به گزارش اصفهان زیبا؛ بیستونهم مرداد ۱۳۷۵ شبکه سیمای استان اصفهان با حضور هاشمیرفسنجانی، رئیسجمهور وقت، افتتاح شد.
تلویزیون اصفهان تا آن زمان پخش محدودی در ساعتهای مشخص داشت و بهعنوان یک کانال مجزا برنامهای پخش نمیکرد.
در چهارچوب سیاست شبکهگستریِ علی لاریجانی، رئیس وقت سازمان صداوسیما، شبکههای استانی بهتدریج فعال شدند و اصفهان از نخستین مراکزی بود که دارای شبکه استانی شد. این کانال از اردیبهشت1390 پخش برنامههای خود را به 24 ساعت رساند.
اصفهان استانی است با گسترهای به وسعت 32 شهرستان از کویر خور و نائین و آران تا کوهستانهای سرد سمیرم، فریدن و فریدونشهر با فرهنگها، گویشها و لهجههای متنوع که همین موضوع کار را برای مدیران شبکه استانی دشوار میکند.
سازمان صداوسیما که پیشتر رادیو و تلویزیون خوانده میشد، سازمانی است مستقل از دولت که به گفته مدیرانش فقط منافع ملی و عمومی مردم را در نظر میگیرد و «رسانه ملی» بودنش از همین باب است.
نماینده رسانه ملی در اصفهان که سالیانی است در کرانه شمالی پل خواجو مستقرشده، مدیران متعددی به خود دیده است که هرکدام مدتی بر مسند مدیریت این مرکز تکیه زدهاند.
از مدیران چندروزه تا مدیران چندساله!
«علی مجاهد» نخستین مدیر اداره اطلاعات و جهانگردی اصفهان در 1328 بود.
آن زمان هنوز تلویزیون تأسیس نشده و بیشتر، اخبار رادیو مطرح بود. پس از او، صادقی در 1330 و سپس علیاکبر سپهری و سعدی حسنی در 1331 بر این مسند تکیه زدند.
مجاهد بار دیگر در 1334 رئیس مرکز شد و تا 1339 در این سمت بود. حسین نوایی، حسین مرندی، محمدعلی قروی و محمود سعادت مدیران بعدی این سازمان تا 1349 خورشیدی بودند. در همین سال بود که رادیوتلویزیون از اداره اطلاعات و جهانگردی مستقل شد و اسماعیل نواب صفا در 1350 مدیریت این مجموعه را بهعهده گرفت.
از 1352 تا بهمن1357 بهروز کیا، علیرضا کریمیان، عباس اربابی، عباس یوسفیان و حسن شهپریمهر بر این مسند بودند تا اینکه از بهمن1357 با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، ابراهیم پیشرو نخستین مدیر مرکز اصفهان پس از انقلاب شد.
پس از او، سید مهدی عطایی، محمد پیشگاهیفرد، عبدالحسین رجایی، احمد انقیاد، بیژن حیدرعربی، حسن نجفیسولاری، سعید گودرزی و علی کلباسی بر سر کار آمدند. کلباسی که از 1381 مدیرکل صداوسیمای مرکز اصفهان شده بود، شانزدهم شهریور 1384 جای خود را به اصغر مینایی داد؛ اما یک ماه بعد در تاریخ شانزدهم مهر، دوباره بر صندلی مدیریت این سازمان تکیه زد و تا 1393 در این جایگاه باقی بود. به این ترتیب کلباسی بیشترین سالهای مدیریت بر این مرکز را در کارنامه دارد.
پس از او، مسعود احمدیافزادی و بهرام عبدالحسینی بر سر کار آمدند؛ تا اینکه «یوسف افشارنیا» با سوابق مدیرکلی صداوسیمای مرکز چهارمحالوبختیاری، کهگیلویهوبویراحمد و معاون صداوسیمای اصفهان و خوزستان، بهعنوان بیستونهمین مدیرکل صداوسیمای اصفهان در روز بیستونهم دی 1401 بر این جایگاه تکیه زد.
نگاهی گذرا به برخی برنامهها
از 1375 که شبکه استانی در اصفهان تجربه شد، دغدغه برنامهسازی در مدیران و برنامهسازان سازمان شکل گرفت. طبیعتا در آغاز آتش این دغدغه گرم بود؛ اما بهمرور به سردی گرایید و احساس میشود حالا دیگر این مرکز، مدیران و نیروهایش دچار روزمرگی شدهاند. قطعا در میان اصحاب برنامهساز سیمای اصفهان افراد فعال، دغدغهمند و خلاق وجود دارند؛ اما برایند کارکرد این رسانه موردرضایت مخاطب نیست و با تأسف باید گفت که حرکت سیما در شأن اصفهان با آن پیشینه غنی فرهنگی و هنری نیست.
با نگاهی به جدول پخش برنامهها میبینیم که تأکید برنامهریزان بر چند برنامه شاخص سیماست:
کی میاد ستارهچینی؟
شاید بتوان «کی میاد ستارهچینی؟» را مردمیترین و متناسبترین برنامه با فرهنگ بومی دانست؛ برنامهای که بهنوعی میاندار برنامههای مفرح سیمای اصفهان شده است. محسن دلیران با اجرای درست لهجه اصفهانی در فضای شاد خانوادگی، این برنامه را «برند» کرده است؛ گرچه با نوع کنش خانوادههای میزبان، خطر تشریفاتیشدن و دوری از سادگی و بیپیرایگی، این برنامه را تهدید میکند و برنامهسازان باید مراقب باشند بر سبک زندگی خانوادهها، اثر منفی نگذارند.
زندهرود
«زندهرود» را شاید بتوان زندهترین و شاخصترین برنامه شبکه اصفهان دانست، برنامهای که تلاش میکند با پویایی و بخشهای متنوع و سرگرمکننده صبح جمعه میهمان خانههای اصفهانیها باشد. در گذشته بیشترین نقد به این برنامه، استفاده از مجریان غیراصفهانی و سلبریتیها بود که البته این سالها با بهرهمندی از مجریان اصفهانی این رویکرد مقداری تغییر کرده است؛ گرچه این کافی نیست و هنوز هم این برنامه و دیگر برنامههای سیمای اصفهان، فارغ از هویت بومی و کمتوجه به فرهنگ محلی ساخته میشود. از نگاه زندهرود به مقوله طنز، پیداست که دید برنامهسازان در خصوص فرهنگ بومی و لهجه اصفهانی چقدر سخیف است.
روستاگرد
تمرکز همیشه از آفتهای برنامهسازی رسانههاست. توجه بیشازاندازه به شهر اصفهان و نادیدهانگاری شهرستانها و روستاها علاوه بر ازدستدادن مخاطب، زمینه بیهویتی ساکنان، مهاجرت و بیمیلی به موطن را فراهم میکند. محمدرضا کاظمی در «روستاگرد» میکوشد زیباییها و ظرفیتهای پنهان و کمتردیدهشده روستاهای استان را بازگو کند تا همه بدانند که اصفهان فقط سیوسهپل و میدان امام و چهارباغ نیست! البته به نظر میرسد سازمان باید به این برنامه توجه بیشتری کند و با پشتوانه پژوهشی قویتر، زمینه تأثیرگذاری برنامه را بهویژه در عرصه گردشگری و اقتصاد محلی فراهم کند.
رنگینکمان و زیر گنبد کبود
این عنوان برنامه کودکان و خردسالان شبکه اصفهان است که کمتر از 30 دقیقه روزانه روی آنتن شبکه است و بیشتر به پخش کارتونهای دهه شصتی اختصاص دارد.
تولید برنامههای جذاب، سرگرمکننده و متناسب برای گروه سنی کودکان و خردسالان در عصر تعدد و تنوع رسانهها بسیار مهم است؛ آنهم در استانی که ظرفیتهای بالای فرهنگی و هنری را داراست.
«زیر گنبد کبود» هنوز در ریتم، کند است و برای جذابترشدن و بیشتردیدهشدن نیازمند خلاقیت و تلفیق سرگرمیهای سنتی و بهروز است.
تفاوط!
تلاش برای دیدهشدن برنامه چالشی و گفتوگومحور «تفاوط» ستودنی است؛ اما این تلاش فقط منحصر به قشری خاص و موضوعهای اجتماعی ویژه است که معمولا در یک ردهبندی سنی محدود هستند و همه اقشار را دربر نمیگیرد. افزون بر این، از نام برنامه پیداست که قرار بوده محصول رسانهای بسیار متفاوتی ارائه دهند؛ اما در عمل چیزی در حد همان برنامههای گفتوگومحور همه شبکهها را شاهد هستیم.
ضربه آزاد
شاید نخستین نکته گفتنی درباره «ضربه آزاد» عنوان فوتبالی آن است که در همان تیتراژ برنامه و با نمایش سایر ورزشها خودنمایی میکند. مخاطب ضربه آزاد را فوتبالی میداند؛ اما برنامه به همه رشتههای ورزشی مربوط است. این نکته درباره بخش ویژه خبری «محوطه جریمه» نیز که هفتهای یکبار روی آنتن تلویزیون اصفهان است، صدق میکند.
این برنامه با گفتوگوهای حضوری و تلفنی همراه است و خطر درگیرشدن در حاشیهها و ارزشگذاری بر خبرهای زرد (نه از نوع زرد طلایی!) در کمین آن است.
تخریب لهجه اصفهانی، تضعیف شاخصههای فرهنگ محلی است
امروزه لهجهها در حال تضعیف و مرگ هستند. نسل جدید دیگر به لهجه محلی خود سخن نمیگوید. بسیاری از خانوادهها با فرزندان خود با لهجه صحبت نمیکنند و نسل جدید قادر به سخنگفتن با لهجه محلی نیست! از هماکنون میتوان پیشبینی کرد که در چند دهه آینده این لهجهها را باید در کتابها جستوجو کرد؛ آنهم به شرطی که دلسوزی باشد تا این گنجینههای نسلهای گذشته را ثبت کند. اگر مقصران این روند را فهرست کنیم، حتما سهم «رسانه ملی» دراینبین از همه بیشتر است.
رسانه در سالیان گذشته مدام در فیلمها و سریالها، قشری مرفه، فهمیده، باسواد، باکلاس و در یککلام «تهرانی» را در برابر قشری فقیر، نادان، گاه متعصب، ساده و در یککلام «شهرستانی» تبلیغ کرده است. بافرهنگها تهرانی صحبت میکنند و عقبماندهها با لهجه. نتیجه این رویه روشن است؛ جامعه بهسمت الگویی که معرفی شده است، حرکت میکند و این یعنی تضعیف هرچه بیشتر لهجه در جامعه و بیرغبتی به لهجههای محلی. این میشود که پدر و مادر جوان امروز، فرزندش را به رویهای تربیت میکند که وصفش رفت.
متأسفانه صداوسیمای مرکز اصفهان، لهجه اصفهانی را به بهانههای مختلف از برنامههای خود حذف کرده است و مجریان و گویندگانی به استودیو راه مییابند که اصلا فاقد لهجه باشند! فقط هرجا به لودگی و مسخرگی و حداکثر طنز نیاز باشد، از لهجه استفاده میکنند. آیا اصفهانیها در مکالمههای روزمره فقط هنگام شوخی و تمسخر لهجه را بهکار میبرند یا جدیترین مطالب و گفتوگوها نیز با لهجه ردوبدل میشود؟ در برنامهها و برای نمونه، در همین برنامه زندهرود معمولا شخصیتهای کمسواد، مسخره و عقبافتاده از لهجه اصفهانی بهره میبرند و این نکته را القا میکنند که افراد بافرهنگ باید با لهجه پایتخت صحبت کنند.
هیچکس در شیرینزبانی، زیرکی و نکتهسنجی اصفهانیها تردید ندارد و این موضوع از گذشته تاکنون نقل محافل بوده است و خواهد بود.
شوخطبعان اصفهان با حاضرجوابی و لهجه شیرین علاوه بر گفتن نقدها و نظرها، مردم را لحظهای به تفکر وامیداشتند و آنان که رمزوراز شیرینبیانی اصفهانی را نمیدانند، بر این تصورند که لهجه ما فقط همین طنز و مسخرگی است و تیزبینی و تیزهوشی آن را نادیده گرفتهاند.
رفتار رسانه بهگونهای است که حتی میهمانان، کارشناسان و مصاحبهشوندگانی که لهجه دارند نیز در فشار جوّ حاکم هنگام برنامه یا مصاحبه، لهجه خود را به تهرانی نزدیک میکنند. در بیانیه «مأموریت رسانه ملی» در فصل «اهم اصول و ارزشهای حاکم بر رسانه ملی» در بند 6 به موضوع مهم «احترام به فرهنگ اقوام و طوایف موجود در کشور» و در فصل «اولویتهای برنامهسازی» در بند 9 به «تولید برنامه درزمینه تقویت فرهنگ بومی و آدابورسوم پسندیده ایرانی با عنایت به غنا و تکثر فرهنگی موجود در کشور» اشاره شده است. مسئولان و برنامهسازان شبکه استانی صداوسیما تا چه اندازه به این اسناد بالادستی وفادار بودهاند؟
(در لینک زیر گلچینی از سخنرانی واعظان با لهجه اصفهانی و سخنان کارشناسان و مردم با لهجه اصفهانی را میشنویم که لودگی نیست و مباحثی جدی است)
https://nedayeesfahan.ir/153947
فیلم و سریال
مخاطبان با تماشای مستند، سریال و فیلمهای سینمایی سرگرم میشوند؛ اما این مسئله چه در شبکه اصفهان و چه در دیگر شبکههای استانی به شکل تأمینی نگاه میشود و «تولید» جایگاه چندانی در سیاستگذاری استانها ندارد. عمده فیلمها، سریالها و مستندهای شبکه تکراری و کپی کمکیفیت از شبکههای پایتخت است. معدود کارهای تولیدی شبکه اصفهان نیز به دلایل مختلف مخاطبپسند نیست و بهرغم وجود هنرمندان ارزنده در این شهر، نتوانسته است رضایت بینندگان و جامعه هنری را جلب کند.
برنامههای محلی دیگر…
صبحونه، سیب، چهارباغ، دورت بگردم اصفهان و برنامههای محلی دیگری نیز در جدول پخش شبکه وجود دارد که کموبیش مخاطبانی پیدا کرده است. بخش خبر نیز زیر پوشش معاونت خبر مرکز فعالیت میکند که به تحلیل جداگانه نیاز دارد و در این نوشتار نمیگنجد.
فستفود برای مناسبتها!
چند روز مانده به ماه مبارک رمضان هنوز کنداکتور بسته نشده، دو سه روز مانده به محرم دنبال کارشناس هستند و برای جشن نیمهشعبان نمیدانند چه مهمانی دعوت کنند که دردسر نشود! این بیبرنامگی و نداشتن نگاه راهبردی، آفت کار فرهنگی در همه حوزههاست؛ اما از رسانه توقع بیشتری وجود دارد. نوع برنامههای پخششده در شبکه اصفهان گویای نداشتن برنامه روشن برای مناسبتهای مذهبی و ملی است که بخشی مهم از تقویم محتوایی رسانه را تشکیل میدهند؛ برای نمونه، مطالعات انجامشده و شیوه مشاهده مشارکتی حاکی از آن است که تقریبا تمام روزهداران ایرانی که دسترسی به «ماهوارهگردی» دارند، ترجیح میدهند مراسم افطار و سحری خود را در مقابل برنامههای آشنای تلویزیون بومی خود بگذرانند. چقدر صداوسیما این فرصت مغتنم را استفاده میکند؟ از چند ماه پیش از ماه مبارک رمضان برای این زمان نورانی و پربرکت فکر میشود؟ آیا هیئتهای اندیشهورز در تقویت محتوا، ساختار و زیرساخت سازمان و برنامههای آن نقشی دارند؟
حرف ناتمام…
وضعیت کنونی صداوسیمای مرکز اصفهان موضوعی است که در نوشتاری جدا به آن خواهیم پرداخت و زمینههای ساختاری و مدیریتی آن را تحلیل خواهیم کرد. در این نوشته بیشتر به برنامههای آنتن سیمای اصفهان پرداختیم و ضعف هویتی و محتوایی و تناسب اندک آن را با فرهنگ و مختصات بومی بررسی کردیم؛ آنچه یکی از علتهای استقبالِ کمِ مخاطب اصفهانی از برنامههای شبکه شده است. رویکرد محلی و توجه به افکار عمومی، ارزشگذاری برای مخاطب، پرورش نیروی خلاق و متخصص، چابکسازی سازمان و منابع انسانی، آشنایی مدیران و کارکنان با چشماندازهای جدید رسانهای، توجه به نهادهای مردمی و ارتباط مؤثر با فعالان فرهنگی از مباحثی است که در حوزه شبکه استانی باید به آن پرداخت و سطوح مدیریتی سازمان را به آن حساس کرد.
ادامه دارد…
سلام و عرض ادب
دغدغه جناب ساغری زاده ، لابه لای این متن به خوبی هویداست
لیکن نتوانسته سیر بیان خود را بر مقصد فکری ، که احتمالا چالش هایی است که برای ایشان جلوه گری داشته، ساده و متمرکز ارایه کند
بسیار علاقه دارم دیدگاه آسیب شناسانه ایشان را در موضوعاتی که در پایان تمییز داده اند (حرف آخر) بخوانم
و صد البته مایلم راحت و به دور از حواشی ، کلام خود را صریح و جسورانه بیان نمایند
از مجموعه محترم اصفهان زیبا سپاسگزارم
سلام و عرض ادب
شبکه اصفهان به شهرستان ها و ظرفیت های خوب مناطق دور از مرکز استان بیشتر توجه کند. برنامه سازی و تولیدمستندهای خوب از دیگر شهرها می تواند در جذب مخاطب موثر باشد