به گزارش اصفهان زیبا؛ مسئله از آنجایی مطرح میشود که در دهه پنجاه، یک شبکه تلویزیونی برای سرگرمی و اوقات فراغت کودکان کفایت میکرد و کودکان نیز با برنامههای کودک همان یک شبکه، ارتباط برقرار میکردند؛ اما اگر برای کودکان امروزی، وجود یک شبکه تلویزیون که آنهم در ساعات خاصی برنامه کودک یا کارتون پخش کند، آزاردهنده است و در مخیله آنها چنین مسئلهای نمیگنجد.
با گسترش و پیشرفت صنعت فیلم و سینما چه چیزی در این میان تغییر کرده است؟ و چه چیزهایی در میان کودکان دیروز و امروز هنگام تماشای یک برنامه کودک مشترک باقی مانده است؟
برای بررسی پاسخ سؤالات و پرداختن به مسائل هویتی کودک و نوجوان ایرانی، به گفتوگو با فرزان معظم، دبیر سابق کمیته داوران کودک و نوجوان جشنواره بینالمللی فیلم کودکان و نوجوانان، نشستهایم.
در ابتدا معظم، ارتباط میان فرهنگ دیداری و سینما را اینگونه شرح داد: جهانی که میان کودکان امروز و پدرانشان در تماشای یک فیلم وجود دارد، فرهنگ بصری یا فرهنگ دیداری متفاوت آنهاست. فرهنگ دیداری جامعه در طول ادوار مختلف با توجه به پیشرفتهای تکنولوژی و پیچیدهترشدن زندگی بشر، گستره و عمق بیشتری پیدا کرده است. در این میان، پدیدهای توسط بشر با عنوان سینما اختراع شد که با فرهنگ دیداری جوامع رابطه مستقیمی داشت. در جامعه ما نیز مظفرالدینشاه قاجار دستگاه سینماتوگراف را وارد کشور کرد و ما از مصرفکنندگان این تکنولوژی شدیم. بهمرور صنعت سینمایی شکل گرفت و فرهنگ دیداری انسان نیز رشد کرد و تغییراتی میان فرهنگ بصری کودکان هر نسل دیده شد. تا به امروز که فرهنگ دیداری کودکان ما آنقدر بالا رفته است که دیگر نمیتوان بهراحتی آنها را در یک سالن سینما با برنامههای فانتزی سرگرم کرد. کودکان نسل امروز به تفکر نیاز دارند. این تفکر را چگونه میتوان به آنها داد؟ آیا ما روی فرهنگ دیداری کودکان کار کردهایم یا خیر؟ فرهنگ دیداری کودکان امروز چیست؟
او با تأکید بر اهمیت مطالعه فرهنگ دیداری کودکان امروز بیان کرد: بهنظر من مهمترین عنصری که برای فیلمهای کودک باید درنظر گرفت، عنصر لذت است؛ یعنی کودک بتواند از دیدن دنیای فانتزی و رنگها در فیلم احساس لذت کند. باید بررسی کرد که آیا ما در فیلمها (چه ایرانی چه خارجی) توانستهایم کودکان را به عنصر لذت برسانیم؟ اگر پاسخ بله باشد، سپس باید علل و عوامل و چگونگی انتقال لذت و ماندگاری این حس را در آثار بررسی کرد تا به یک الگوی درست دست یابیم. باید توجه داشت که عنصر لذت در فیلمهای نوجوان، گام دوم است؛ زیرا نوجوانان در گام اول بهدنبال ساختن قهرمان برای خودشان هستند؛ اما برای کودکان این مسئله پس از دریافت عنصر لذت مطرح میشود.
دبیر سابق کمیته داوران کودک و نوجوان در پاسخ به اینکه آیا علت پیشرفت غرب در سینمای کودک و نوجوان توجه صرف به عنصر لذت است، گفت: غرب برای رساندن پیام و محتوایش کاملا روانشناسانه برخورد میکند؛ بدینصورت که با بررسی و مطالعه کودکان، میداند آنها با دنیای رنگ و نور ارتباط زیادی برقرار میکنند و جذابیتهای بصری برای کودکان اهمیت دارند. درواقع با مطالعه فرهنگ دیداری کودکان، پیام و محتوای خود را در عین داشتن لحظههای فانتزی سینمایی، به کودک میرساند و محصولش را در این قالب تولید میکند؛ البته باید توجه داشت که غرب در فرایند تولید محصول، به پارامتر اقتصاد هنر نیز توجه دارد و مابهازای تولید محصولش، بازار اقتصاد را اشباع میکند. این مسئله را میتوان از اسباببازیهای کودکان که براساس شخصیتهای کارتونی خارجی ساخته شدند، بهخوبی درک کرد؛ اما متأسفانه ما با محصولات سینمایی خود نتوانستهایم بازار را ازلحاظ اقتصادی اشباع کنیم و این اتفاق نیاز به مطالعه و برنامهریزی دارد.
در ادامه، معظم تعریف خود را از فیلم کودک و نوجوان بدینصورت اظهار کرد: هر فیلمی را که در آن بازیگر کودک و نوجوان حضور دارد، نمیتوانیم فیلم حوزه کودک و نوجوان بدانیم. برخی فیلمسازان ممکن است حرف خود را از زبان یک کودک یا نوجوان بیان کنند؛ این دسته از فیلمها نیز برای کودکان و نوجوانان مناسب نیستند. به تعبیر من، فیلم کودک باید بتواند در ذهن و حافظه بچهها نفوذ کند و لایه ببندد؛ سپس پیام خود را منتقل کند. فکر میکنم این اتفاق در فیلمهای کودک و نوجوان ما کمتر دیده شده است.
او درخصوص الزامات فیلم کودک و نوجوان متناسب با فرهنگ ایرانی بیان کرد: اگر قرار باشد پیام فرهنگ خود را در قالب سینما به کودکان منتقل کنیم، پس ضرورت دارد فیلمساز نیازهای جامعه خودش را بشناسد و توجه داشته باشد نسل امروزی در حداقل زمان به دنیایی از اطلاعات دسترسی دارد. خاستگاه و دنیای کودکان قدیم با دنیای کودکان امروزی متفاوت است و فیلمساز باید از این سیر آگاه باشد. عدم شناخت ذائقه کودکان، بچهها را نسبت به فیلمهای ایرانی سلبی میکند. نکته آخر این است که فیلمساز باید حوصله کودک را بسنجد و پیام خود را در کمترین زمان و با بیشترین لذت به کودک منتقل کند.
در پایان، فرزان معظم نگرانی را خود را نسبت به تغییر ذائقه کودکان و بحران هویتی آنها مطرح کرد: فاجعه این است که ما در جامعه به کودکان پیر و از طرفی دیگر پیران کودک رسیدهایم. کودکانی که زودتر از زمان مقرر به بلوغ جنسی و فکری رسیدهاند، نتیجه آنها پیران کودک در جامعه میشود. کودکی که توسط اسباببازیها، فیلمها و کارتونهای نامناسب سنش بزرگ میشود، با مفاهیم و سؤالاتی روبهرو میشود که در دوران کودکی نمیتواند جوابی برای آنها پیدا کند. وقتی زمان شناخت آن مفاهیم میرسد، دیگر کودک با آنها ارتباط برقرار نمیکند و شناخت درستی از آن مفاهیم پیدا نمیکند. نتیجه آن میشود که پیران جامعه به تماشای کارتون و برنامههای کودک تمایل پیدا میکنند؛ زیرا در زمان مناسب خودش کودکی نکردهاند و روح آنها ارضا نشده است. فیلمسازان ما نیز باید به این مسائل هویتی کودک و نوجوان توجه داشته باشند و فیلمهای کودک را با ساختار بزرگترها نسازند تا کودک بتواند با تماشای آن فیلمها لذت بچگی را ببرد.