به گزارش اصفهان زیبا؛ پس از اینکه قطعنامه پیشنهادی آمریکا و ژاپن علیه انصارالله یمن به دلیل هدف قرار دادن کشتیهای مرتبط با رژیم صهیونیستی در منطقه دریای سرخ و تنگه بابالمندب در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسید، آمریکا و انگلیس به چهار استان یمن حملاتی را صورت دادند.
به تحلیل برخی کارشناسان این قطعنامه با نداشتن هیچ مخالفی بهنوعی اجازه حمله آمریکا به یمن را صادر کرد و رأی موافق 15 عضو شورای امنیت و همچنین رأی ممتنع چهار عضو آن نقش مستقیمی در شروع این حمله نظامی به اهدافی در یمن داشت؛ حملاتی که مقامهای سیاسی و نظامی یمن در خصوص آن تأکید کردند به آن با شدت پاسخ خواهند داد و اگر این ردوبدل حملات میان دو طرف صورت گیرد، مطمئنا فضای امنیتی منطقه به خطر خواهد افتاد. در این شرایط تحلیلهای بسیاری در خصوص آینده منطقه از سوی کارشناسان با بررسی جنگ فراگیر منطقهای مطرح شده است که در ادامه دو تحلیل در این باره را میخوانید.
عملیاتیترین مقابله با صهیونیستها
اعظم ملایی/نویسنده و تحلیلگر مسائل بینالملل
تصویب قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در خصوص کاهش تنشها در دریای سرخ در شروع حملات آمریکا و انگلیس به یمن نقش مؤثری داشت. درواقع همین قطعنامه بود که راه را برای آمریکا و انگلیس باز کرد تا آنها بتوانند به یمن حمله کنند؛ قطعنامهای که روسیه و چین در عدم مخالفت با آن و دادن رأی ممتنع، بهنوعی با این موضوع موافقت کردند که عملکرد حوثیها در دریای سرخ اقدامی غیرقانونی است و باید جلوی آن گرفته شود. درواقع این قطعنامه مسیر را برای حمله نظامی آمریکا و انگلیس به یمن باز کرد.
شاید اگر از طریق رایزنی و توافقات دیپلماتیک جلوی رأی ممتنع چین و روسیه گرفته میشد، این قطعنامه به نفع آمریکا به تصویب نمیرسید؛ اما جدای از این قطعنامه و تأثیر آن بر حمله آمریکا و انگلیس به یمن باید گفت که برنامهریزی برای این حمله در بستر سفر وزیر امور خارجه آمریکا به منطقه صورت گرفت. آنتونی بلینکن در سفر به ترکیه، اردن، امارات، قطر و عربستان و بعد هم مصر، این کشورهای مهم منطقهای، هدفی را دنبال کرد که نتیجه آن را در حال حاضر شاهد هستیم. دولت بایدن در آخرین سال ریاست جمهوری خود تلاش میکند به هر نحوی که شده جنگ غزه را به پایان برساند؛ چراکه جنگ غزه درحال تبدیلشدن به یک آبروریزی بینالمللی هم برای اسرائیل و هم برای آمریکاست.
آمریکا سعی میکند جنگ غزه را تمام کند و اسرائیل را نیز متقاعد کند به راهحل دو کشوری تن دهد. اینکه فلسطینیها در سرزمین خود باقی بمانند و تحت یکسری تدابیر مدیریت شوند؛ رویکردی که دولت راست نتانیاهو بههیچعنوان حداقل تا یک هفته پیش حاضر به پذیرش آن نبود و هنوز هم اعلام رضایت نکرده است؛بنابراین آمریکا بهنوعی حمایت خود از اسرائیل را کاهش داد؛ منتها به این خاطر که لابی صهیونیستی در آمریکا قدرتمند است و دولت آمریکا نمیخواهد حمایتهای این لابی را از دست دهد، به شکلی با حمله به یمن تعادل ایجاد کرد؛ ضمن اینکه در آن سفر بلینکن به سرزمین اشغالی اسرائیل را مجبور کرد به راهحل دو کشوری تن دهد و جنگ غزه را به اتمام برساند و از طرفی یمن را مورد هدف قرار دهد تا بگوید من (آمریکا) همچنان در موضع حمایت از تو (اسرائیل) قرار دارم؛ اما همه با هم باید به راهحلی که من پیشنهاد میدهم تن دهید که آن، پذیرش راهحل دوکشوری و اتمام جنگ غزه است.
به همین خاطر هم پیشبینی بنده این است که جنگ آمریکا با یمن بیشتر از این گسترده نخواهد شد و به یک جنگ منطقهای تبدیل نمیشود. شاید اگر نیروهای حوثی بخواهند این جنگ را ادامه دهند و در تلافی که از آن صحبت کردند، اقدام گستردهای علیه آمریکا صورت دهند، جنگ ادامه پیدا کند و برخی نیروها همچون حزبالله بهطور مستقیم در آن دخالت کنند که به عقیده بنده بازهم در مقطع فعلی این اتفاق رخ نخواهد داد و ما شاهد جنگ فراگیر منطقهای نخواهیم بود.
از طرفی در این شرایط موضع ایران هم مشخص است و برخلاف برخی که اعتقاد دارند ایران باید نقش پررنگتری در این جنگ از خود نشان دهد، ایران با اجرای رویکردی واقعگرایانه سعی میکند وارد این بازی اسرائیل نشود؛ چراکه بهطور واضح مشخص است که اسرائیل سعی دارد با برخی از اقدامات خود ایران و جبهه مقاومت را تحریک کند.
به عبارتی اینکه ایران در این شرایط چه اقداماتی باید از خود نشان دهد، دو رویکرد مختلف وجود دارد. عدهای معتقدند که برخوردها باید شدید باشد و ایران باید بهصورت مستقیم وارد حمایت از جبهه مقاومت شود و باید از ابتدا وارد این جنگ میشد و حمایت جدیتری میکرد. عدهای اما معتقدند که ایران با رویکرد واقعگرایانه باید به هر نحوی که شده کشور را از جنگ دور نگاه دارد. اساسا یک ایده در حال حاضر مطرح است که رژیم اشغالگر اسرائیل چون نمیخواهد جنگ غزه را پایان دهد، سعی میکند ایران و جبهه مقاومت را تحریک کند و بر اساس این رویکرد هم به ترور سران جبهه مقاومت پرداخته است و ترور سیدرضی موسوی در ایران و ترور برخی مقامات حزبالله لبنان ازجمله آنهاست.
از طرفی صهیونیست از داعش حمایت میکند تا عملیاتهای تروریستی در ایران را صورت دهد و این اقدامات را همگی با هدف عصبانیکردن جبهه مقاومت و ورود آنها به جنگ با خود انجام میدهد تا درنهایت ایران را وادار به جنگ کند؛ آنچه بهنوعی بازیکردن ایران در زمین اسرائیل به شمار میرود و باعث گستردهترشدن جنگ در منطقه نیز خواهد شد.
به عقیده بنده رویکردی که تابهحال از سوی ایران دنبال شده، این است که پیگیری شدیدتری روی این قضیه نداشته باشد و فعلا از گسترش جنگ جلوگیری کند و کاری کند که درنهایت جنگ خاتمه یابد. در حال حاضر نقش ایران در قالب حمایت از گروهای نیابتی است که با اسرائیل در حال جنگ هستند. در خصوص عملکرد نیروهای حوثی در دریای سرخ علیه اسرائیل نیز باید گفت که این اقدامات یک شعبه از جنگ ترکیبی جبهه مقاومت است.
جبهه مقاومت تلاش میکند ضمن اینکه از ایجاد یک جنگ فراگیر منطقهای پرهیز کند، سعی میکند به هر نحوی بهصورت غیرمستقیم به اسرائیل صدمه وارد کند؛ چراکه اگر کشورهای حوزه مقاومت جداگانه و تکتک وارد جنگ با اسرائیل شوند، جنگ فراگیر منطقهای رخ میداد. به همین خاطر چه حزبالله لبنان، چه ایران، چه عراق و یا حوثیهای یمن هرکدام جداگانه سعی میکنند به اسرائیل لطمه بزنند؛ اقداماتی که چشمگیرترین آنها عملکرد حوثیهای یمن در دریای سرخ است و از عملیاتیترین کارهایی است که جبهه مقاومت در مقابله با اسرائیل در جنگ غزه صورت داده است.
درواقع این عملکرد حمایت از حوزه مقاومت و حمایت دیگر اعضای این جبهه را بهصورت غیرمستقیم دارد؛ عملکردی که تا حدی مؤثر هم بوده است و با مختلکردن مسیر کشتیرانی اسرائیل تجارت آنها این منطقه را به خطر انداخته است.
اقدامات اثرگذار یمنیها در دریای سرخ
جعفر قنادباشی /سفیر سابق ایران در لیبی
عملیات هوایی و موشکی آمریکا و انگلیس اگرچه با هدف جلوگیری از اقدامات یمن در ممانعت از حرکت کشتیهای اسرائیلی در دریای سرخ صورت گرفته است؛ اما در تحقق اهدافش تردیدهای بسیاری وجود دارد.
اکثر کارشناسان معتقدند که این عملیات آمریکا نتایج عکس خواهد داشت؛ چراکه ضربهزدن به کشتیهای تجاری اقدام بسیار دشواری نیست و حتی گروههای کوچک مردمی هم میتوانند به کشتیهای بزرگ حتی با سلاحهای معمولی ضربه وارد کرده و این آبراه تجاری را برای اسرائیلیها ناامن کنند؛ لذا حتی اگر انگلیس و آمریکا تمام تسلیحات موجود در یمن را از بین ببرند و امکانات راداری آنها را نیز حذف کنند، این به معنای از بینبردن خطر برای آنها نیست، بلکه به معنی افزایش خشم و نفرت مردم یمن علیه آنها و ایجاد انگیزههای بیشتر برای ضربهزدن به اسرائیلیها خواهد بود؛ بنابراین اسرائیل، انگلیس و آمریکا در این عرصه نهتنها به اهداف خود دست پیدا نمیکنند و نکردند که برای خودشان هم ایجاد مزاحمت میکنند و با این حملات اخیر به یمن با خشم ده ها میلیون مردم مواجه خواهند شد که درصدد پاسخگویی به آنها هستند.
مردم یمن برای ضربهزدن به آمریکاییها دلایل و گزینههای بسیاری دارند. این یکی از ویژگیهای مردم یمن است. بهخصوص اینکه مردم یمن جنگدیده هستند و با تحمل هشت سال و 9 ماه جنگ عربستان و امارات علیه خودشان، ترسی از جنگ و هواپیماهای نظامی ندارند.
در اصل ترس در یمن اصلا معنا ندارد. از طرفی اهداف آمریکاییها در منطقه با داشتن منافع بسیار، آسیبپذیر است. تنها کشتیهایی تجاری و نفتی آمریکا نیستند که آمریکایی علاقهمند هستند از آنها حفاظت شود، بلکه منافع آنها در پایگاهها، در خطوط انتقال نفت و همچنین بازارهای آمریکا در منطقه وجود دارد؛ حتی خود رژیم صهیونیستی هم پس از این حملات آمریکا و انگلیس به یمن ممکن است موردحمله مردم یمن قرار گیرد و در این جریان منافع آمریکا نیز به خطر خواهد افتاد.
از طرفی توانمندیهای مردم یمن بسیار است و مردم این سرزمین طی این هشت سال، تدابیر بسیاری برای مقابله با حملات هوایی و زمینی و دریایی آموختهاند تا علیه تهاجمهای آمریکایی از آنها استفاده کنند. در خصوص اینکه آیا این عملیات گسترش پیدا خواهد کرد یا نه نیز باید گفت، فعلا هیچ نشانهای مبنی بر گسترش عملیات وجود ندارد؛ چراکه همه طرفهایی که در منطقه هستند، خواستار گسترش جنگ نیستند.
از سوی دیگر یمنیها اصلا نیاز به کمک و حمایت دیگران ندارند. 30 میلیون جمعیت یمن با توجه به قابلیتها و توانمندیهای خود نهتنها نیاز به کمک ندارند، بلکه هماکنون در جایگاه کمک به دیگر جبهههای مقاومت در منطقه هم قرار گرفتهاند. یمن در حال حاضر در چند موقعیت به مردم غزه کمک میکند و بهنوعی فشار را از روی جبهه مقاومت در جنگ با اسرائیل کاهش میدهد. یمن بهطور مستقل قابلیت تولید همه تسلیحاتی که در اختیارش است را دارد؛ لذا بهانهای برای گسترش آتش جنگ در منطقه فعلا وجود ندارد؛ مخصوصا اینکه پیشتر هم اشاره کردم تمام طرفهای غربی و حامیان اسرائیل بسیار آسیبپذیرتر از جبهههای مخالف خود هستند و این شرایط آنها را به نظاممندنشدن جنگ دعوت میکند. موضوع دیگری که در جریان حمله آمریکا و انگلیس به یمن موردتوجه است و باید به آن پرداخت، تأثیرگذاری قطعنامه شورای امنیت در این حمله و رأی ممتنع چین و روسیه به این قطعنامه است.
اول اینکه در این قطعنامه اسمی از یمن اصلا نیامده است. در این قطعنامه عمدتا به امنیت دریایی پرداخته شده و ما با این تصور که این قطعنامه علیه یمن بوده است، خبرها را منتشر کردیم. تصور این بود که قطعنامه علیه یمن، اقدامات یمن در جلوگیری از رفتوآمدهای دریایی از آبراه آزاد تجاری دریای سرخ است؛ درحالیکه نامی از یمن در میان نبوده است. این قطعنامه مبنی بر این بود که باید امنیت دریایی حفظ شود؛ لذا چین و روسیه رأی ممتنع به این قطعنامه دادند و این عملکرد آنها به معنای حمایت از آمریکاییها نبوده است. از طرفی هم چین و هم روسیه با طرفهای نفتخیز عربی نیز روابطی دارند و علاقهمند نیستند با بهانههایی از این قبیل این روابط را تضعیف کنند. روسیه در حال حاضر بهشدت از سوی غرب تحریم است و چین نیز در یک سیاست اقتصادی را در منطقه دنبال میکند. به همین خاطر آنها رویکردی محافظهکارانه اقتصادی و سیاسی را دنبال میکنند. حتی یمنیها هم این موضوع را بهعنوان موضع خصمانه چین و روسیه علیه خود نمیدانند.
موضوع این است که یمنیها هم طرفدار برقراری امنیت در دریای سرخ و کشتیها هستند. یمنیها معتقدند امنیت برقرار شود و همه کشتیها بهجز کشتیهای اسرائیل در این دریا آزادند. بهطورکلی موضع یمن در دریای سرخ در قالب دو نکته مهم خلاصه میشود؛ اول اینکه همه کشتیها آزادند و میتوانند از این مسیر در دریای سرخ عبور کنند و دوم اینکه ممانعت از رفتوآمد کشتیهایی که به سمت اسرائیل میروند تا زمانی است که غذا و دارو به مردم غزه برسد، وجود دارد.
در اینکه یمن میتواند از این طریق اسرائیل را مجبور به پایان جنگ در غزه کند هم باید گفت که این اقدامات یمن در دریای سرخ بر اقتصاد اسرائیل بسیار اثرگذار است. اقتصاد اسرائیل در این شرایط بسیار ضربهپذیر است. بسیاری از کشتیها نگراناند که بارهای مربوط به اسرائیل را قبول کنند و اگر این رفتوآمدها در دریای سرخ محدود شود، طبیعتا به اقتصاد اسرائیل ضربه خواهد زد. به عبارتی اهرم اقتصادی، اهرمی بازدارنده در اجرای سیاستهای ضد انسانی اسرائیل است؛ لذا از دو جهت اقدامات یمنیها در دریای سرخ اثرگذار بوده است؛ اول افزایش فشار اقتصادی بر اسرائیل و دوم بازکردن مرز غزه برای ورود دارو و غذا به این منطقه.