آرشیو سرویس پایداری
برای مادری که دیگر نیست!
12:18 - 24 دی 1401

برای مادری که دیگر نیست!

هر وقت می‌رفتی بود. اصلا نبودنش خیلی به چشم می‌آمد. اگر نبود ،غصه مثل گلوله برفی می نشست روی گرمای شوق دیدار و همان جا وا می‌رفتی. این را همه رفیق‌بازهای دانشگاه صنعتی اعتراف می‌کنند. ذهنتان را منفی نکنید؛ رفیق از نوع شهیدش منظورم است! هر وقت می‌رفتی آن صورت مثل ماهش نور می‌تاباند روی قلبی که به شوق زیارت پسرش تا گلستان رفته بود.

به نام شهدای رسانه
10:35 - 10 آذر 1401

به نام شهدای رسانه

شهید «سیدمحمدحسین نواب» یا همان خبرنگار روزنامه کیهان در بوسنی و هرزگوین؛ شهیدی است که امسال از طرف سازمان بسیج رسانه کشور به‌عنوان شهیدشاخص جامعه رسانه‌ای معرفی شده و قرار است امروز در یادواره‌ای که به نام او در زادگاهش، اصفهان، برگزار می‌شود از مقامش در جایگاه یک شهیدِ خبرنگار، تقدیر و تجلیل شود.

«تا پای جان» سخت؛ اما شیرین!
10:32 - 10 آذر 1401

«تا پای جان» سخت؛ اما شیرین!

«تا پای جان»، بزرگ‌ترین نمایش ترکیبی دفاع مقدس است که به مدت نه شب، شهید صیاد شیرازی را در قاب خود نشاند و برش‌هایی از زندگی این سردار پرافتخار ارتش، از تولد تا شهادتش را برای مخاطبانش به تصویر کشید.

توپ‌چی!
10:29 - 10 آذر 1401

توپ‌چی!

فوتبال را از زمین‌های خاکی خیابان ملک شروع می‌کند؛ از تیم «پاسِ ملک»! همان تیمی که بعدها کاپیتانش شد و چندوقت بعدش هم از آنجا یک راست رفت توی تیم نوجوانان سپاهان و بعدها هم تیم جوانانش! کاپیتان حسن غازی آن قدر پا به توپ زد و خاک زمین‌های خاکی را خورد تا به روزهای اوجش در مستطیل سبز فوتبال رسید؛ به روزهایی که عضو رسمی تیم سپاهان شد و البته دعوت به تیم ملی! او اما در حساس‌ترین روزهای زندگی‌اش، انتخابش را که می‌توانست بازی در میدان ملی فوتبال و فوتبالیست حرفه‌ای شدن باشد، رها کرد و میدان جنگ را چسبید.

تشییع شهدای مدافع امنیت در اصفهان
15:16 - 29 آبان 1401

تشییع شهدای مدافع امنیت در اصفهان

پیکر مطهر شهدای حادثه تروریستی ۲۵ آبان ماه خانه اصفهان شهید سرهنگ اسماعیل چراغی، شهید محمد حسین کریمی و شهید محسن حمیدی صبح امروز از میدان بزرگمهر اصفهان به سمت گلستان شهدا بر روی دستان مردم قدرشناس اصفهان تشییع شدند.

حبیب زنده است و برمی‌گردد!
14:30 - 4 آبان 1401

حبیب زنده است و برمی‌گردد!

«گل سرخ و سپیدم کی میایی؛ کی میایی!» این را از زبان مادری می‌شنوم که یک ماه پیش بعد از سی و پنج سال چشم انتظاری، تابوت فرزندش را با چند تکه استخوان به جامانده از پیکرش در خاک عراق برایش آوردند، اما او هنوز با صلابت می‌گوید؛ «حبیبِ من، زنده است و ان‌شالله با زن و بچه‌هایش برمی‌گردد!»

عموی چشم انتظارت!
14:50 - 26 مرداد 1401

عموی چشم انتظارت!

«مهدی وطن‌خواهان»؛ آزاده اصفهانی، بیست و نه سال منتظر جواب نامه‌ای بوده که در دوران اسارتش یعنی درست در نوزدهم تیرماه 1365 زمانی که چهارسال از زندگی‌اش در اردوگاه اسرای جنگی موصل 4 عراق می‌گذشته، برای «سیدعلی خامنه‌ای»؛ رییس جمهور وقت می‌نویسد و او را دایی عزیزش؛ «سیدعلی رییسی» (عینکی) خطاب می‌کند.

من مانده‌ام؛ چند ترکش و یک ریه ویران!
14:04 - 14 تیر 1401

من مانده‌ام؛ چند ترکش و یک ریه ویران!

«دوازده سالگی» می‌شود برایش نقطه «رفتن»؛ آن‌هم با شناسنامه برادر بزرگ‌ترش. می‌گوید پدرم مخالف جدی رفتنم به جبهه توی آن سن و سال بود، «اما من رفتم»! «می‌رود» و وقتی برمی‌گردد، چندین و چند ترکش و ریه‌ای متلاشی شده و یک جفت چشمی که جز سیاهی، چیزی نمی‌بیند، برای روزها و ماه‌ها و سالهای پیش رویش به همراه می آورد.

قهرمان خندان دل‌ها
21:59 - 8 اسفند 1397
میانه جنگ چه وقت خندیدن حاج حسین بود؟

قهرمان خندان دل‌ها

چرا حاج حسین خرازی در بیشتر عکس هایش می خندد؟! این لبخند نشانه چیست و از کجا آمده است؟