
کتاب سینماتوگراف شاید تنها تلاش جدی اصفهان در طول این سالها برای حضور در فضای ادبیات سینمای ایران باشد، تلاشی که علاوهبر استفاده از ظرفیت نویسندهها و مترجمان سینمایی اصفهان، از نخبگان و صاحبنظران سینما از شهرهای دیگر هم بهره میبرد. دنبالهرونبودن و تبعیتنکردن از فیلمهای روز، از نشانههای هدفگذاری مشخص این مجموعه برای پرداختن به مباحث مهم تاریخ سینمای ایران و جهان است. بعد از انتشار شماره اول کتاب با موضوع سینمای کلاسیک و نئوکلاسیک در سینمای ایران و جهان و پرداختن به سینمای آزاد ایران در کتاب دوم، این روزها سومی کتاب سینماتوگراف ویژه سینمای مستند ایران و جهان با پرونده ویژهای درباره احمد فاروقی قاجار، فیلمساز مهم تاریخ سینمای ایران، منتشر و در دسترس مخاطبان قرار گرفته است. این مجموعه به همت دفتر تخصصی سینمای سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری اصفهان تولید و انتشار مییابد.













بعد از اتفاقات جنگ جهانی دوم و جنایاتی که نازیها در اردوگاههای مرگ انجام دادند، سنت روشنفکری اروپا به یکباره دچار بحران بزرگی شد. فاجعهای وحشتناک اروپا، این مهد تمدن را تکان داده بود، فاجعهای که در کمال شگفتی از درون خود همین تمدن برآمده بود و نه از کشورهای بدوی بیرون از آن. عدهای از فلاسفه همچون آدورنو اعتقاد داشتند که کلام نمیتواند عمق فاجعه را انتقال دهد و همزمان بسیاری از سینماگران مانند ژان-لوک گدار و آلن رنه این فرضیه را پیش کشیدند که هیچ تصویری قادر نیست رنج قربانیان اردوگاههای مرگ را بازنمایی کند. بعضی دیگر از روشنفکران دست به دامن نوعی زبان مخفی و رازآلود شدند.













آیا کارکرد مفهومی ادارههای فرهنگی اجتماعی مناطق در اسناد بالادستی یا توسط مدیران ارشد فرهنگی تبیین شده است؟ این ادارهها دقیقا کجای چارت شهرداری مناطق قرار دارند؟ رسالت مدیران فرهنگی در مناطق مختلف شهر چیست؟ انجام نورافشانی، آتشبازی و ترقهدرکردن را میتوان در زمره فعالیتهای یک مدیر فرهنگی بهحساب آورد؟ اگر یکی از اهداف فعالیت فرهنگی ایجاد نشاط اجتماعی باشد آیا از این مسیر، میسر خواهد شد؟چطور باوجود صرف هزینه و انرژی برای انجام کار فرهنگی، همچنان به اثرات عمیق در مناطق مختلف شهر بسته به نیازهای شهروندان نرسیدهایم؟چرا کمتر توانستهایم فارغ از انجام حرکتهای پوپولیستی یا روشنفکرمآبانه و خاصپسند به سمت انجام حرکتهای فرهنگی ریشهای و ماندگار برای مردم برویم و مخاطبمان را نه در میان چهرههای آشنای همیشگی بلکه همانجا که باید ، در دل کوچهها و محلههای شهر پیدا کنیم و آنچه باید را برایش بسازیم! این پرسشها و پرسشهایی ازایندست، زمینهساز گفتوگوی ما با محمدرضا رهبری، رئیس اداره فرهنگی اجتماعی شهرداری منطقه4 اصفهان شد. این مدیر فرهنگی دو سال است فعالیتهای فرهنگی جدی را در منطقه 4 شهرداری اصفهان پیش میبرد. همین موضوع باعث شد درباره نیاز به انجام اقدامات فرهنگی ریشهای در مناطق مختلف شهر اصفهان، ارتباط و نسبت فعالیتهای عمرانی و فرهنگی در شهر و چگونگی انجام فعالیت فرهنگی و… با او به گفتوگو بنشینیم.













پیش از هر عنوانی لازم به توضیح است که در این یادداشت با مفهوم عمومی و ادبی واژه «وقف» مواجه هستیم نه تعریف تخصصی آن در ترمینولوژی (واژهشناسی) حقوقی. زیرا در اختیار قراردادن منافع برای اشخاص یا عموم مردم، در اصطلاح رایج وقف نامیده میشود. اما همین واژه در تعاریف حقوقی علاوه بر مفهومی که ذکر شد بار تخصصی بسیار گستردهتری دارد که در حوزه این یادداشت نیست. پس اینجا مراد از وقف، مفهوم سادهی انتقال منافع آثار هنری است.













«بر ضد تمام قاعدهها آمد. در لایههای درونی هرکس نوزدهای خفته است که مانند کتابی در پستوی کتابخانهای متروک و قدیمی آغشته به غبار به دست فراموشی سپرده شده است.» این آغاز استیتمنت نمایشگاه نقاشی و طراحی مرجان حبیبیان با عنوان «نوزده» است و به روزهای شیوع ویروس کرونا در جهان اشاره دارد، نمایشگاهی که این روزها بهصورت آنلاین در پلتفرمهای تلگرام و اینستاگرام گالری اکنون در حال نمایش است. طراحیها و نقاشیهای حبیبیان با تمرکز بر نوع مواجهه انسان و پاندمیک جهانی به تأثیرات این اتفاق بر زیست آدمها و رابطهشان با دنیای اطراف میپردازد.













خیلی چیزها از کودکی و نوجوانی یادم نمانده است. آنوقتها یادداشت روزانه نمینوشتم، اینستاگرام و فیسبوک هم نبود و خیلی چیزهایی را که نباید فراموش کردم. برخلافِ چیزهایی که ماندند و با اسید هم از ذهنم پاک نمیشوند. اولین مواجهه من با پرده سینما کِی بود؟ خوب یادم نیست. من در اراک بزرگ شدم و آنوقتها اراک فقط یک سینما داشت: سینما فرهنگ در باغ ملی. روی صندلیها مینشستم و صدای هیچ فیلمی را خوب نمیشنیدم.













سینمارفتن تجربه مشترک بیشتر ما آدمهاست. خیلیهامان سینما را در اولین اردوهای دسته جمعی مدرسه شناختیم؛ همان وقت که همگی سوار یک اتوبوس راهی سالن بزرگ و تاریک ناشناختهای شدیم. ابتدا همه چیز تازه و عجیب بود؛ ولی ساعتی بعد، سالن سینما یک رقیب جدی برای کلاس مدرسه شده بود!جایی که میشد راحت آنجا خندید، گریه کرد، عاشق شد و به خیال جان داد … . 21 شهریور را روز ملی سینما نامیدهاند؛ روزی برای سینما و عشاقش. در این روز 20 ساله که به شکل نمادین از سال 79 و در یادبود ورود سینما به ایران به تقویم وارد شده است میتوان به مباحثی جدی مثل آسیبشناسی سینمای ملی، تاریخ و روند شکلگیری، جایگاه آن و… پرداخت.













جمعهبازار کتاب اصفهان پس از 13 سال از پارکینگ خیابان آیتالله طالقانی به میدان امام علی (ع) منتقل شد. سختگیرانه نگاه نکنیم رفتن از پارکینگ به راستهبازار اقدام بزرگی است. اینکه جایگاه کتاب در جامعه شهری و پاتوق کتابخوانها و کتاب دوستها شایسته مکان و ارزشگذاری بیشتری است یا نه، فراتر از حوصله این گزارش است و فعلا مسئله مهم، مخالفان و موافقان این انتقال هستند که هرکدام به دلایلی مکان قبلی یا فعلی را موجهتر میدانند. برای رسیدن به تصویری روشن از وضعیت جمعهبازار کتاب اصفهان و شرایط انتقال آن علاوه بر گزارش میدانی، با طیبه فاطمی رئیس اداره کتابخانههای سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری اصفهان، محمدرضا رهبری نویسنده و پژوهشگر و همچنین با احسان واعظ و رضا امینی از غرفهداران قدیمی جمعه بازار گفتوگو کردیم.













بو از بارزترین شاخصههای گیاهان معطر است که بسته بهشدت جذابیت یا زنندگیاش، آن گیاه را ممتاز و متمایز میسازد. در فرهنگ ایرانی بوی تند، زننده و گاه مشمئزکننده برخی گیاهان منجر به پدیدارشدن باورهایی خاص حولوحوش آنها شده تا جایی که برای این گیاهان و به خاطر بوی نامطبوعشان قدرتهای جادویی و ماورایی قائل شدهاند. این باورها در کنار اجرای روشهای ویژه در بهکارگیری گیاهان بدبو طی مراسم و مناسک خاص، آنها را به گیاهانی بدل کرده که نقشی پایه و محوری در برخی آیینهای مذهبی، جادویی و درمانی ایفا میکنند. اسفند، سیر، پیاز و انغوزه مهمترین گیاهانی هستند که در فرهنگ و فولکلور ایران دارای قدرتهای طرد موجودات خبیث و ناپاک، دفع چشمزخم و باطلکننده سحر و جادو دانسته میشوند.













داستان «خرس» از پاییز 90 آغاز شد. «پرویز پرستویی» چند سالی بود که از سینما فاصله گرفته و در هیچ پروژهای ظاهر نشده بود، تا اینکه رسانهها در پاییز 90 خبر دادند پرستویی قرار است در جدیدترین ساخته «خسرو معصومی» علاوه بر بازی، در نقش سرمایهگذار نیز ظاهر شود؛ همین خبر کافی بود تا دامنه کنجکاویها نسبت به «خرس» بالا بگیرد. فیلم به جشنواره سی ام فجر رسید و در بخش رقابتی نمایش داده شد. در همان روزهای جشنواره بود که زمزمه توقیف فیلم به گوش رسید. معصومی که گویا این زمزمهها به گوش او نیز رسیده بود، بلافاصله پس از جشنواره، قصد نمایش فیلم را داشت که متوجه شد آن حرفهای درگوشی درست بوده است. بهاینترتیب، «خرس» بدون هیچ دلیلی از همان سال 90 در محاق توقیف رفت.













ایران درودی، هنرمند نامآشنا در عرصه نقاشی که بهتازگی وارد ۸۴ سالگی شده است، از مردم ایران خواست برایش دعا کنند تا بتواند در دوران حیات خود شاهد افتتاح موزهاش باشد. به گزارش ایسنا، این بانو به مناسبت تولدش شامگاه شنبه (۱۵ شهریورماه) بهصورت آنلاین، از ۸۴ سال زندگی حرفهای و شخصی خود و آرزوهایی که در سر دارد، سخن گفت و یکی از مهمترین آنها را حضور در مراسم افتتاحیه موزه خود عنوان کرد.













سال94 بعد از ده سال حضور در تئاتر اصفهان بهعنوان بازیگر و کارگردان برای متمرکزشدن بر کار ترجمه به تهران مهاجرت میکند و با کار در نشر و کتابفروشی و همزمان ترجمه آثار ادبیات نمایشی و داستانی روزگار میگذراند؛ البته خودش با شوخی میگوید این هردو، یعنی تئاتر و ترجمه، هیچگاه برای دیگران شغل بهحساب نمیآید. حالا فریدالدین سلیمانی بعد از پنج سال تلاش شبانهروزی توانسته است در کار ترجمه قدمهایی بردارد و بهتازگی به پشتوانه این شناختهشدن و البته حمایت خانواده، کار در کتابفروشی را هم رها کرده تا به هوای تمرکز بر ترجمه، مسیری را که با سرخوردگی از فضای فرهنگی اصفهان آغاز شده است به سرانجام درستی برساند.