این فیلم برای من نکتهای که بخواهم برایش چیزی بنویسم نداشت. ولی گفتم شاید بد نباشد به بهانه این فیلم به مسائلی فکر کنیم که مبتلابه سینماست و ماحصلش میشود چنین فیلمی. در یک جمله، این فیلم جامانده از زمانه و خواست مردم بود.
نهادهای سیاستگذار در این سالها سیاستی نورزیدند که سینما را نجات دهند یا اگر ورزیدند، فایدهای نکرده. از مدیریتهای موقت و کوتاهمدت چیزی بیش از این هم نمیشود انتظار داشت.
پیامی که اواخر فیلم «غریب» به همکار سینماییام دادم، از این قرار بود: دارم اُوِردوز میکنم! شعار بهطور یکدست و متعادل در تمام عناصر فیلم جاری بود؛ در دیالوگ، بازی، دکوپاژ. انصاف بدهیم.
«اتاقک گلی» روایت آخرین نبرد ایران و عراق در سال 67 (پس از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران و پایان جنگ ایران و عراق، نبردی با نام مرصاد میان جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین خلق شکل گرفت).
کیومرث پوراحمد قدیمیترین فیلمسازی است که در این جشنواره با فیلم «پرونده باز است» حضور یافت. داستان فیلم «پرونده باز است» درباره نوجوانی است که مرتکب قتل شده و حالا در انتظار اجرای حکم به سر میبرد.
چهلویکمین جشنواره فیلم فجر و سیزدهمین دوره آن در اصفهان به کار خود پایان داد. اما کمیت این جشنواره، میزان استقبال و حضور علاقهمندان سینما به نسبت سال قبل و دورههای گذشته با کاهش جمعیت، بهخصوص در اصفهان مواجه بود.
بفرمایید آقا. این شکلاتها از امامرضا اومده. به نیت شفا. پسرک قبل از پدر شکلاتها را یکجا از دستم میقاپد. گویی تمام راه منتظر گرفتن شکلاتها بود. اشک امانم نمیدهد.
کتاب «پیامبر و شترهایش» به قلم هدا حشمتیان و تصویرگری اعظم واضحی مقدم را انتشارات کتاب جمکران برای گروه سنی 7 تا 10 منتشر کرده است. گفتوگوی اصفهان زیبا با هدا حشمتیان به مناسبت مبعث پیامبر(ص) .
شکلات از خشک، برشته و آسیابکردن دانههای درختی کوچک و استوایی از گونه «تئوبروما» بهدست میآید. اغلب شکلاتی که امروزه در بازار وجود دارد، از یکگونه خاص به نام «تئوبروما کاکائو» تهیه میشود.
مرتضی نعمتاللهی از شناخـتهشدهترین استادان مجسمهساز اصفهان است؛ هنرمندی که سهم چشمگیری در خلق و ارائه مجسمههای شهری دارد. نعمتاللهی، زاده اصفهان است.
سهگانه کیانوش گلزار راغب نشان میدهد آنچه کومله و دمکرات و فداییها از آزادی و حقوق بشر میگویند، چیزی جز شعارهای شیک و پوک و لقلقه زبان نیست.
از پای لپتاپم بلند میشوم و جلوی پنجره میایستم. از میان کِرکِره نیمه جمعشده آشپزخانه، به دورترین نقطهای که چشمم میبیند و نمیدانم کجاست خیره میشوم.