بعد از انقلاب برای فروپاشی آن، یکی از اقدامات، فعالکردن گسلهای اجتماعی با تأکید و تکیهبر وجود اقوام مختلف در ایران بود. این فعالکردن گسلها بعد از وقوع جنگ تحمیلی در برخی نقاط شدت بیشتری یافت. پاییز 1401 که این یادداشت را بر کتاب «بردهسور»، نوشته کیانوش گلزار راغب مینویسم، طرح سرنگونی جمهوری اسلامی با فعالشدن مجدد این گروهک کلید خورده است. / کومله
بسیاری از نوجوانان و جوانانی که این روزها در خیابانهای برخی شهرها گرفتار خشم کور و هیجان کاذب شدهاند، اگر عنوان سازمان کومله را نشانشان بدهی، حتی بلد نیستند درست تلفظش کنند؛ چه برسد که بدانند این سازمان جنایتکار برای رسیدن به هدفش که جدایی کردستان ایران از خاک ماست، دست به چه جنایات فجیعی زدهاند.
فجیع کلمهای است که من نوشتم و شما خواندید؛ اما آنها که تاریخ خواندهاند، میدانند فجیع نمیتواند گستره و عمق جنایات آنها را نشان ئدهد. کتاب «بردهسور» سومین اثر از سهگانه زندان کومله در زمان جنگ تحمیلی به قلم کیانوش گلزارراغب است. او پیشازاین، کتاب «شُنام» را بر اساس خاطرات خودش از زندان کومله و کتاب «عصرهای کریسکان» را بر اساس خاطرات امیر سعیدزاده با همین فضا نوشته است.
کتاب «بردهسور» که این سهگانه را کامل میکند هم مانند دو کتاب دیگر در نشر سوره مهر به چاپ رسیده است. این مجموعه سهگانه روایت سه فرد گرفتار در دستان کومله است که تجربههای تکاندهنده و گوناگونی را پشت سر میگذارند؛ از شکنجه و دیدن اعدام همبندها تا فرارهای بافرجام و نافرجام.
زندان کریسکان در منطقه بردهسور واقع بود؛ ازاینرو بخش مشترک بین هر سه کتاب «شنام»، «عصرهای کریسکان» و «بردهسور» درباره فرار امیر سعیدزاده است. در «شنام»، نویسنده خاطراتش را از زاویهدید خودش روایت میکند و به ماجرای فرار میپردازد و تا جایی را برای مخاطب بازنمایی میکند که او فرار میکند.
در «عصرهای کریسکان» خود سعیدزاده فرار را از دید خودش روایت میکند و ما بعد از فرار، ماجراهایی را داریم که بر او گذشته است. در «بردهسور» هم بخشی از خاطرات برمیگردد به زمان فرار سعیدزاده. دیگر اینکه چون نویسنده در آن ایام نوجوان و کمتجربه بوده، از یدالله خدادادمطلق، راوی کتاب «بردهسور» برای فرار مشورت میگیرد.
سهگانه کیانوش گلزارراغب نشان میدهد آنچه کومله و دمکرات و فداییها از آزادی و حقوق بشر میگویند، چیزی جز شعارهای شیک و پوک و لقلقه زبان نیست. هدف چنان وسیله را توجیه میکند که نظامیان را در کنار غیرنظامیان، شکنجه و اعدام میکنند.
گلزارراغب درباره کتاب «بردهسور» گفته است: راوی کتاب بردهسور، یدالله خدادادمطلق، معلم است و با توجه به اینکه اوایل انقلاب شهرهای دور و روستاها با کمبود معلم مواجه بودند و از مراکز استانهای کشور درخواست نیروی آموزشی میکردند، او به همراه چند نفر دیگر از قم، داوطلبانه به روستایی در کردستان میرود؛ همان ماه اول هم اسیر کومله میشود. هشت نفر بودند که تنها او زنده میماند و همین اهمیت ماجرا را بیشتر میکند؛ چهار معلم، سه پاسدار و بسیجی و یک سرهنگ ارتشی.
راوی کتاب، یدالله، لابهلای خاطرات اسارت و چگونگی فرار از میان کوهها و درهها، برای خواننده کمی هم پرده از تفکرات و ایدئولوژی حاکم بر اعضای حزب کومله برمیدارد؛ افرادی که دانسته و ندانسته منکر دین و قرآن، خدا و پیغمبر و قیامت بودند و از جامعه اشتراکی دم میزدند: «اندک افراد باسوادی بین پیشمرگان کومله بودند که بیشترشان معلم اخراجی بودند و از ایدئولوژی کمونیستی و مائوئیستی دفاع میکردند… اما قریب بهاتفاق پیشمرگان کومله یا بیسواد بودند یا بهزور سواد خواندن و نوشتن داشتند.
ولی از فلسفه مارکس، هگل، لنین، سوسیالیسم و کمونیسم دم میزدند… .» «بردهسور» روایت اسارت یک نیروی نظامی نیست؛ روایت معلمی است که برحسب وظیفه به استانی دور از محل زندگیاش فرستاده میشود؛ معلمی که از معمولیترین اقشار جامعه است و تنها برای آموزش اعزام شده است؛ اما به اسارت درمیآید، فرار میکند و میان حزبهای مخالف دستبهدست میشود.
این کتاب فقط روایت یدالله نیست. یدالله فقط نمونهای از بسیار است؛ مثالی روایی برای بسیاری از مردم مظلومی که اوایل انقلاب میان جادهها و شهرهای کردستان و کرمانشاه، از سوی احزاب کومله و دمکرات اسیرشدهاند یا به شهادت رسیدهاند.
بههرحال خاطرات و تجربیات سوژه آنقدر کشش و ظرفیت و جذابیت دارد که اگر آن را به اهلش بدهند، میتواند یک فیلمنامه بسیار خوب از آن بنویسد. یک فرار از زندان وطنی و بومی و مهمتر از این، واقعی، نه تخیلی. همین عنصر موجب شده است «بردهسور» برای خواننده و مخاطب جذابیت داشته باشد.
در این کتاب میخوانیم چطور هشت نفر هماتاق به سرپرستی یک سرهنگ ارتش همقسم شده و تصمیم میگیرند از زندان بردهسور فرار کنند. آنها میان احزاب مختلف دستبهدست میشوند و درنهایت از تمام این هشت نفر، فقط یکی زنده میماند؛ آنهم کسی که از قم آمده و به انجام فرایض در ملأعام بسیار پایبند است؛ چون این دو مورد از موارد نابخشودنی در حزب کومله است.
این نقاط عطف اگر از مصاحبه با سوژه و حضور نویسنده در آن مکان واقعی نبودند، گمان میکردیم همگی از تخیل نویسنده ناشی شده است برای نوشتن یک داستان پرهیجان.درمجموع، کتاب «بردهسور» اثری قابلقبول، جذاب و آموزنده است. از خوانندگان محترم دعوت میکنم سهگانه «شنام»، «عصرهای کریسکان» و «بردهسور» را با دقت بخوانند.