روایتی از گلستان‌های قمصر کاشان

تا گل سرخ را تماشا کنیم

دیار کاشان یکی از هزاران قطعه پرشگفت، رازناک و دلربای جورچین ایران‌زمین است که کمتر کسی در دنیا نام و نشانی از آن نشنیده است. جدا از تاریخ و نامداران پرشمارش، طبیعت آن نیز جایگاهی درخور دارد.

تاریخ انتشار: 12:46 - پنجشنبه 1403/02/20
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
تا گل سرخ را تماشا کنیم

به گزارش اصفهان زیبا؛ دیار کاشان یکی از هزاران قطعه پرشگفت، رازناک و دلربای جورچین ایران‌زمین است که کمتر کسی در دنیا نام و نشانی از آن نشنیده است. جدا از تاریخ و نامداران پرشمارش، طبیعت آن نیز جایگاهی درخور دارد. قرن‌هاست که از خاک شوریده و سخاوتمندش گل‌های مهربان محمدی یا سرخ می‌روید؛ همان گل‌هایی که بوی خوش، تسلابخش و گرمشان تا مسافت‌هایی بسیار دورتر از کاشان رفته است.

داستان گلاب این گلستان‌ها نیز سالیان درازی است که در یاد و خاطره ما ایرانیان جایی امن و فراموش‌نشدنی یافته است. همان گلابی که در دستان پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها جای می‌گیرد تا با هنر خود و در کارگاه‌ شیرینی‌پزی کوچک یا خانه‌ صمیمی‌‌شان طعمی شیرین و دلچسب برایمان مهیا کنند، همان گلاب ساده و بی‌رنگ و ریایی که مزار درگذشتگانمان را صفا می‌دهد. گلابی که برای خودش شکوه و وقار دارد و تا خانه خدا نیز سفر می‌کند و به تن کعبه رایحه و درخشندگی می‌بخشد.

گل‌های گلزارهای سرخ و سبز و صورتی که سده‌هاست گلاب کاشان را به ما و جهانیان پیشکش می‌کنند، در دشت‌های قمصر قد می‌کشند. کاشان طبیعت دوگانه جالبی دارد که مرد سفرهای دور و نزدیک، یعنی ایرج افشار پردانش و فقید، در کتاب معروفش «بیاض سفر» به آن نظر دارد. ایرج افشار توضیح می‌دهد که جغرافیای کاشان را باید از دو منظر مجزا نگاه کرد. یک بخش آن را که در اصطلاح کویرات می‌نامند، سرتاسر کویری و گرم و کم‌آب است، اما جاذبه خاص خودش را دارد. بخش دوم کوهستانی و خنک و خوش‌آب‌ و هواست و در دامنه کوه کرکس آرام گرفته است.

داستان سردرآوردن گل‌های کاشان به همین منطقه جغرافیایی برمی‌گردد؛ جایی قشنگ و پربخشش که در درازنای تاریخ، بزرگانی چون ایرج افشار را به سوی خود کشانده‌ است. خاطره سفر افشار به کاشان به روزهای گل و گلاب‌گیری مربوط نیست، اما داده‌های نابی از تاریخ کاشان به دست می‌دهد که خواندنی است.

بستانی در قلب کویر

زنده‌یاد محمدعلی اسلامی ندوشن، ادیب نامدار زبان فارسی، شخصیت دیگری است که آوازه کاشان او را به سوی خود می‌کشاند. اسلامی ندوشن فصل باشکوه گلاب‌گیری، یعنی بهار ۱۳۸۰ شمسی را برای سفر به قمصر انتخاب می‌کند و در کتاب «بازتاب‌ها» روایت این دیدار را شاعرانه و لطیف و با ذکر نکته‌هایی نغز به قلم می‌آورد: «صبح زود به قمصر رفتیم تا گل سرخ را تماشا کنیم. قمصر اکنون بزرگ‌ترین بستان‌سرای ایران است. در قلب کویر، در دامنه کوه کرکس چون بستر سبز دلنوازی می‌نماید که برگ‌ها در آن از پاکیزگی برق می‌زنند.»

اسلامی ندوشن که به وجد آمده است، به یکی از گل‌پروران نزدیک می‌شود و به او می‌گوید در ایران گلستان و گلزار فراوان داریم، چرا قمصر کاشان شهرت ویژه‌ای یافته است؟ آن کشاورز نیز این‌گونه پاسخ می‌دهد که بیش از همه به‌خاطر هواست، در دامن کوه کرکس هوا نه کم و نه زیاد، بلکه به‌اندازه است. به‌علاوه آبی که از کوهسار جاری می‌شود، نظیر ندارد. بعد اسلامی ندوشن از تأثیر همین آب و هوا بر روان خود می‌گوید: «[در قمصر] احساس می‌کردیم مادر طبیعت را که گم کرده‌ بودیم، بازش یافته‌ایم. این واقعه دورافتادگی از طبیعت سرانجام بشر را تنبیه خواهد کرد.»

شاعرانگی در دامان کوهسار

اسلامی ندوشن در میان گلستان‌های قمصر که صدای پرندگان هم به گوش می‌رسد، شرحی شاعرانه و لطیف دارد: «صدای بلبل می‌آمد و نسیم می‌وزید، نوای مشتاق و غم‌آلود بلبل، چقدر ایران را همراهی کرده است. اگر شاعران ما آن همه از آن حرف زده‌اند، برای آن است که هوای تاریخ ایران بوده است، به همان اندازه مقرون به هجر و جویندگی. عمر بهار نیز یادآور کوتاهی عمر انسان می‌شود، و می‌گوید که جوانی، شادابی و روزهای خوش زندگی برگذرند.»این پژوهنده در ادامه تأکید می‌کند که بلبل را در ایران باستان «زندواف» می‌گفتند، البته جایگاه ویژه او در ادب و فرهنگ ایرانی به دوران پس از اسلام بازمی‌گردد.

بعد از گل سرخ قمصر می‌گوید: «در میان بوته‌های گل سرخ که قدم می‌زنید، بوی آن مست‌کننده است.» و یادآور می‌شود که نباید به این گل نام رز داد. این گل سرخِ چندروزه خاص ایران است، چنان‌که سرو نیز درختی ایرانی محسوب می‌شود و «کوتاهی عمرش توجیه‌گر زیباییش است.» نمی‌شود به کاشان سفر کرد و به دیدار گلستان‌هایش قانع شد. کاشان در کنار طبیعت، هنر و معماری کم‌نظیری هم دارد. بنابراین، این سفرنامه‌نویس بعد از گشت‌وگذار در باغات قمصر به دل شهر می‌زند و از خانه‌های تاریخی کاشان دیدار می‌کند. سرو ایرانی که در قمصر از آن می‌گوید، در «خانه بروجردی‌ها» بار دیگر به چشمش می‌ِآید: «سرو که درخت ایران است، در هر گوشه تکرار شده است که می‌نماید که هنوز در آن زمان [یعنی دوران انحطاط قاجاریه]، هنر تا چه مایه در درون مردم ریشه‌دار بوده. اینکه فرنگی‌ها گفته‌اند: “هنر برای هنر” باید معنی شرقی‌اش را در اینجا یافت.»

برچسب‌های خبر
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

14 + هفده =