به گزارش اصفهان زیبا؛ شهر هوشمند یکی از آوردههای عالم تجدد است. بدیهی است که از این جهت، آمدن و نیامدنش مثل سایر محصولات و دستاوردهای دنیای غرب، محل بحث و چالش و نظر باشد. بنابراین نگاهی به تجربه مواجهه ۲۰۰ ساله ما با آنچه که از دنیای غرب برای ما به ارمغان آورده شده، برای درک و فهم بهتر از ماجرای هوشمندسازی شهر کمککننده خواهد بود.
هرچند ما در روبهرو شدن با محصولات عالم غربی یک رویه ثابت نداشتهایم؛ گاه به جان و دل پذیرفته و گاه با آن جنگیدهایم. اما چه در سوی موافقت و چه در سمت مخالفت، شاهد نوعی غفلت از اصل ماجرا و پرسشهای اساسی که باید طرح کرد و درصدد پاسخ آن برآمد، بودهایم.
عمده مشکل ما چه آن زمان که به استقبال رفتهایم و چه زمانی که سعی در دفاع و مقابله با هجوم فرهنگ بیگانه داشتهایم، این است که وقت خود را صرف دعواها و مناقشات بیثمر و خوب و بد کردنهای بیوجه محصولات تجدد کردهایم و کمتر به اقتضائات تاریخی که در آن هستیم و وضع توسعهنیافتگی که در آن به سر میبریم و ماهیت آنچه با آن روبهرو هستیم، فکر کردهایم.
تجربه مواجهه ما با پدیدهای به نام «ویدئو» تجربه جالبی است. سالها از اینکه دستگاه نمایشگر فیلمهای قدیمی ویدئو در اختیار مردم قرار بگیرد، هراس داشتیم. یکی از وظایف نهادهایی مثل بسیج این بود که از شیوع این دستگاهها و رواج فیلمهای غیرمجاز جلوگیری کند تا فیلمهای صحنهدار و مخرب وارد خانهها و در نتیجه خراب شدن نسل جدید نشود؛ اما امروز در چه وضعی به سر میبریم؟
من نمیخواهم تلاش بسیجیان آن موقع را بیهوده بدانم یا حتی نمیخواهم در طرف کسانی قرار بگیرم که آن موقع یا کمی بعد در ماجرای جمعآوری آنتنهای ماهواره میگفتند این کارها چه فایده دارد که انجام میدهید؟ وقتی که ماهواره آمد چه کار میکنید؟ یا وقتی که تکنولوژی به جایی رسید که ماهوارهها بدون نیاز به نصب آنتن ماهواره وصل شد چه کاری میخواهید انجام دهید؟
من نمیخواهم سمت اینها که پیشاپیش دستان خود را در برابر هجوم فرهنگی بالا برده بودند بایستم؛ اما آیا واقعاً ما در مواجهه با ویدئو و ماهواره و اینترنت و تلگرام و… درست عمل کردیم؟ اگر آن موقع به ماهیت فیلم و تصویر فکر کرده بودیم، اگر از رسانه و جایگاهی که در تاریخ جدید دارد و نسبتی که مردم با آن برقرار میکنند پرسش کرده بودیم، اگر به این نتیجه رسیده بودیم که ما باید واجد تکنولوژیهای پشت تصاویر از تولید دوربین فیلمبرداری تا ماهواره شویم، تا بتوانیم و لااقل بدانیم با چه طرفیم و باید چه تدبیری در برابر آن به کار بریم، آیا امروز اوضاع ما این بود؟
در سوی دیگر ماجرا برای بسیاری از مواهب دنیای جدید فرش قرمز پهن کردیم و بیدرنگ و بدون هیچگونه مخالفت و چون و چرایی آن را پذیرفتیم؛ به این امید که انگار با آمدن این وسیله یا سیستم و ساختار، مشکلاتمان حل خواهد شد و طعم سعادت را خواهیم چشید، با چشمهایی از حدقه درآمده و دهانهای باز مبهوت شکوه و عظمت و پیچیدگی آن شدیم و بیاختیار طلب کردیم یا نفت دادیم و خریدیم و وارد کردیم و الگو گرفتیم و تقلید کردیم و…
به عنوان مثال دیدیم: دنیای جدید صاحب تکنولوژی است و این تکنولوژی از مراکز آکادمیک غربی سرچشمه گرفته است. ما هم دانشگاه تأسیس کردیم و توسعه دادیم و به مدد دانشگاه آزاد در دوردستترین شهرها نیز واحد دانشگاهی تأسیس کردیم. دانشجویان را گفتیم باید لیسانس و فوق لیسانس و دکترا بگیرند و پایاننامه بنویسند. سعی کردیم ساختمانها و تجهیزات، مناسک، دانش و آداب و رسوم علمآموزی در غرب را بیاوریم و… اما امروز که به حاصل تلاشها را نگاه میکنیم، میبینیم خروجی دانشگاههای ما به کار صنعت و فرهنگ و اجتماع ما کمتر آمده است؛ چرا باید در کشوری با وجود صدها هزار مهندس در حوزه آب و آبخیزداری رودخانهها خشک باشد؟
چرا با وجود صدها هزار فارغالتحصیل در رشتههای گوناگون فنی و مهندسی صنعت ما وابسته به واردات مواد اولیه، تجهیزات و قطعات و دستگاههاست و بزرگترین مصرفکننده دلار است؟ آیا نباید پرسید چرا نهاد علم در کشور ما بیشتر خود را در انتشار مقالات و مسابقات و رتبهها نشان داده اما کار و بار مردم کمتر از آن بهره برده است؟ اگر آن موقع پرسیده بودیم که علم چیست و چگونه به وجود میآید و چگونه ما میتوانیم واجد علم کارساز شویم و صرفاً به آداب و رسوم آن اکتفا نکرده بودیم، شاید امروز وضع بهتری داشتیم.
امروز که به پشت سر خود نگاه میکنیم، دهها مثال از نوع مواجهه با محصولات غرب مدرن پیش چشمان ماست؛ چه در محصولات تکنیکی و چه در ساختارهای اداری و چه در مناسبات اجتماعی. شاید بتوان گفت وجه مشترک نحوه روبهرو شدن با این دستاوردهای غربی چه آنگاه که در نقد و مخالفت و مقابله برخاستهایم و چه آنگاه که آغوش باز کردهایم، این است که از طرح پرسشهای اساسی و راهگشا غفلت کردهایم و درنهایت بحثها در حد قیل و قالهای رسانهای باقی مانده است.
امروزه مدیران شهری حرف از شهر هوشمند میزنند و عزمشان را جزم کردهاند تا در مناسبات شهر و شهرداری به واسطه هوشمندسازی، تحولی شگرف ایجاد کنند. امیدواریم که نتیجه کارشان بهبود اوضاع مردم باشد و اگر کاری از ما بر بیاید دریغ نخواهیم کرد؛ اما ملاحظات و نگرانیهایی هم هست که باید به آنها فکر کرد. باید از تجربه ۲۰۰ ساله روبهرو شدن با تمدن غرب بهره برد اما نباید دچار مناقشات بیهوده شد.
متأسفانه این دو قرن تجربه به جای اینکه راهگشای ادامه راه پیشرفت و توسعه ما باشد گاه باعث سوءتفاهمها و وقت تلفکردنها شده است. به جای اینکه ما را به سمت طرح پرسش و تفکر رهنمون سازد، گرفتار مباحث سطحی و دعواهای روشنفکرمآبانه کرده است. اما معمولاً این قیل و قالها در میان قشری خاص رخ میدهد و در حد ابراز نگرانی یا ابراز اشتیاقباقی میماند و عموم مردم از آن بیخبر هستند.
آنچه در متن زندگی مردم در جریان است، بیشتر اشتهایی سیریناپذیر نسبت به تحولات تکنیکی و بهرهمندی از آخرین ورژنهای محصولات کارخانههای مدرن است. مردم وقتی میخواهند یک گوشی بخرند یا یک تلویزیون برای منزل خود تهیه کنند، بهجای اینکه نیاز خود را در نظر بگیرند سعی میکنند آخرین ورژنهای آن محصول را حتی اگر کارایی هم در کشور ما نداشته باشد، تهیه کنند.
مدعیان اندیشه و روشنفکران جامعه هم در دعواهای سطحی، خود را گرفتار کردهاند و حاصل اندیشه آنها نفعی برای مردم نداشته است. چه در مناقشات روشنفکران و چه در رفتار مردم آن چیزی که همواره به فراموشی سپرده میشود: پرسش از چستی غرب و ماهیت آن چیزی است که امروز از دنیای مدرن به سوی ما آمده است.
درخصوص هوشمندسازی مدیران شهری باید متوجه ماهیت تکنیک باشند. تکنولوژی موهبتهایی مانند افزایش سرعت و دقت و حجم فعالیتها و… به دنبال دارد؛ اما به دنبال این موهبتها پیامدهایی نیز دارد که میتواند بسیار مخرب باشد. لازمه بهرهمندی مناسب و کاهش پیامدها توجه به ملاحظاتی است که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد:
مواجهه از سر ضعف و ناتوانی
گفته میشود که تکنولوژی ابزار است؛ نه اتوپیای آخرالزمانی است و نه دام گسترده شیطان برای گرفتاری انسان! البته هر ابزاری پیامدهایی به دنبال دارد. گاهی از تکنولوژی به شمشیر دو دم تعبیر میشود؛ یعنی هم با آن میشود با ظالم در افتاد هم میتوان سینه مظلوم را شکافت. به این معنی که خوب و بد بودن یک وسیله تکنیکی به نوع استفاده و نیت کاربر آن بستگی دارد.
یعنی هم میتوان از آن در جهت صلاح امور و در جهت گشایش کاروبار مردم استفاده کرد، هم میتوان به وسیله آن در زمین فساد کرد. البته ماجرا به این سادگی نیست؛ در همین مثال شمشیر دقت کنید اگر به جای شمشیر یک سلاح امروزی مثلاً یک کلت در دست فرد باشد، آیا ماجرا به سادگی داشتن شمشیر است؟ جنگیدن با شمشیر مستلزم جسارت و مهارت است. باید با دشمن از فاصله نزدیک روبهرو شد و با توان و اراده قوی و شهامت بسیار، پا به میدان گذاشت؛ لذا تا شرایط برای جنگیدن مهیا نباشد کمتر جنگی رخ میدهد. اما تیراندازی به وسیله یک کلت از راه دور نیازمند شجاعت و توان یک شمشیرزن مبارز نیست، کافی است از فاصلهای دور هدفی را نشانه گرفت و شلیک کرد؛ بنابراین کشتن به وسیله کلت و سلاحهای امروزی بسیار آسانتر و سریعتر از جنگ تن به تن با شمشیر رخ میدهد.
حالا انسانها به اندک خشمی مرتکب قتل میشوند. یک عصبانیت ساده و مشاجره در میان چند نفر و گاه یک دعوای معمولی خانوادگی منجر به فاجعه میشود و لحظاتی بعد تازه متوجه میشوند که چه کردهاند. با این مثال و امثال این روشن میشود که تکنولوژی یک وسیله خنثی نیست؛ بلکه منجر به تحول در مناسبات و رفتار آدمها میشود. اما بالاخره ابزار است. ابزار نمیتواند نقایص وجودی صاحب خود مانند ترسو و بزدل بودن و نالایق بودن و فساد را برطرف کند.
در همین مثال اسلحه دقت کنید: یک انسان بزدل که شجاعت جنگ تن به تن را ندارد، با وجود اسلحه میتواند جنایت کند؛ اما آیا سلاح او جبران بیشهامتی او را میکند یا تازه به واسطه نداشتن شجاعت مرتکب جنایت میشود؟ تعداد زیاد کشتههای سالیانه شهروندان بیگناه آمریکایی توسط پلیس حکایتگر از این ترس همراه با سلاح است. همراه داشتن سلاح توسط یک آدم ترسو مثل تیغ در کف زنگی مست است. نمونه بارز و علنی این ماجرا امروز در اسرائیل دیده میشود. یهودیانی که بیشترین ترس را از مرگ دارند، به وسیله همین سلاحهای پیشرفته و بمبهای اهدایی آمریکا فاجعه میآفرینند.
ماحصل اینکه تکنولوژی هرچه هست، ضعفهای وجودی ما را نمیتواند بپوشاند بلکه به آنها ضریب میدهد یا حتی به وسیله آن فاجعهها به وجود میآورد. شاید کسانی که حرف از خرد تکنیک میزنند، نظر به اینها که گفتیم هم داشته باشند؛ یعنی بهرهمندی از موهبت تکنیک که ضرورت این زمان است، خرد آن را نیز میخواهد تا کارها سامان یابد.
در ماجرای الکترونیکی شدن شهر و اخذ پروانه ساخت و… نیز همین گونه است. قرار است با این سامانهها چه اتفاقی بیفتد؟ آیا قرار است به وسیله آن نابسامانیها و ضعفها و احیاناً فسادی که در میان کارمندان است پوشانده شود؟ آیا سامانهها میتوانند عدم درک درست یک کارمند از کارمند بودنش را جبران کنند؟ آیا میتوانند یک مأمور نالایق را به فردی لایق و اثرگذار مبدل کنند؟ آیا میتوانند نسبتی که امروز مردم با شهرداری دارند را اصلاح کنند؟ امروز درک مردم از شهرداری چیست؟ گفته میشود مانع! یعنی وقتی کسی میخواهد خانهای بسازد یک مانع بزرگ سر راه دارد و آن شهرداری است که البته پشت سرگذاشتن این مانع، خدماتی هم ممکن است به دنبال داشته باشد. اما آیا در شهر هوشمند شهرداری به مدد سنسورها و سامانهها و اپلیکیشنها، نهادیار و کارساز و دیگر مانع تلقی نمیشود؟ تازه وقتی هوش مصنوعی زمام امور را در دست گرفت و نهادها و سازمانها را از اساس بیمعنا کرد، چه میشود؟
نکند مانند مثال اسلحه که دیدیم نمیتواند جبران نداشتن شهامت واجد آن را بکند، مسائل را بغرنجتر و پیچیدهتر کند؟ یک کارمند فاسد با وجود سامانهها ممکن است در ابتدای امر نتواند برای مدتی به روش سابق از موقعیت خود سوءاستفاده کند؛ اما بالاخره تکنولوژی ابزار دست بشر است. انسان است که ابزار را میسازد و در خدمت میگیرد. بالاخره راهش را پیدا میکند و ممکن است این بار با سرعت و حجم گستردهتری از فساد روبهرو شویم.
البته هوش مصنوعی فراتر از ابزار است. بنابراین مسئولان شهری باید توجه داشته باشند که به صرف الکترونیکیکردن مناسبات، مسائل اساسی شهر حل نمیشود. باید مسائل شفاف طرح شوند و درباره آن اندیشیده شود. باید بپذیریم که ابزار همانطور که ضعفهای وجودی انسان را برطرف نمیکند، ضعفهای بنیانی ساختارها را نیز نمیتواند برطرف کند.
پروای تکنیک
ملاحظه دیگری که لازم است هنگام بهرهمندی از توان و قدرت حاصل از تکنولوژی رعایت کرد پروای لازم در بهرهمندی از آن است. متأسفانه ما به دلیل نداشتن این پروا بیمحابا به جان زندگی و طبیعت افتادهایم و امروز خود را گرفتار کردهایم:
پیش از آمدن دستگاههای پمپ آب چاه، کشاورزی با آبهای فصلی و سطحی و قنوات، صورت میگرفت. میزان و نوع برداشت از سفرههای زیرزمینی محدود بود و بنابراین کشاورزی در منطقهای مانند دشت اصفهان شامل محصولاتی متناسب با این اقلیم و میزان آبی که وجود داشت صورت میگرفت. وقتی پمپهای چاه آب آمد، ما دیدیم که بهراحتی میتوانیم از دل زمین آب استخراج کنیم. کشاورزی را به همین دلیل گسترش دادیم و چاههای آب را به وفور حفر کردیم، نوع کشت را نیز تغییر داده و محصولاتی را که مصرف آب آن زیاد است، در سبد کشت خود قرار دادیم.
وجود این امکان بدون ملاحظه ظرفیت سفرههای زیرزمینی امروز ما را با پدیدههایی چون کاهش آبهای زیرزمینی مشکل و بحران در تأمین آب شرب و کشاورزی و پدیده خطرناک فرونشست مواجه کرده است. تکنولوژی به ما توان میدهد و اگر این توان با خرد و دوراندیشی و پروای لازم همراه نشود، خسارت بار خواهد بود. سربازی که تا دیروز شمشیر به دست بود، باید از توان خود نگهداری مناسبی برای کنترل عصبانیت احساسات و هیجانات خود برخوردار میبود تا خود را و دیگران را بیهوده به کشتن ندهد.
حال که از دست او شمشیر را گرفتهاند و تفنگ دادهاند، باید دهها برابر بیشتر توان خود نگهداری داشته باشد تا فاجعه به بار نیاورد. به همین دلیل است که باید هرگونه سلاح گرم از محیط زندگی مردم در شهرها جمعآوری شود و نگهداری آن جرم تلقی شود و باز به همین دلیل است که هرازگاهی اخباری مبنی بر قتل چندین نفر در یک مدرسه در آمریکا توسط یکی از همکلاسیها و… در میان هیاهوی اخبار شنیده میشود.
تکنولوژی ناشی از اراده معطوف به قدرت بشر جدید است و در ذات خود قدرت ایجاد میکند. حال که گریزی از تکنولوژی نیست باید پروای لازم جهت استفاده از آن را ایجاد کرد. خطر بزرگ هوش مصنوعی در آینده این است که بشر امکان مهار قدرت ناشی از آن را نداشته باشد. این خود نگهداری همان تقواست که در ادیان الهی بر آن تأکید شده است؛ اگرچه تقوای ادیان در منظر خدا و پروای الهی است نه صرف خود نگهداری! مشکل اینجاست که بشر امروز میل به مطلقالعنان بودن دارد و بهشدت تقواگریز است. در جوامع توسعهیافته که دین جایگاهی ندارد قانون سعی کرده است تا افسار بشر را در اختیار بگیرد؛ اما در جوامع توسعهنیافته قانون کارایی چندانی ندارد؛ بنابراین عوارض مدرنیته در جوامع توسعهنیافته بیشتر خودنمایی میکند.
توهم توانایی
گفتیم که ابزارهای تکنیکی میتوانند به انسان قدرت بدهند و سرعت و گستره اراده او را افزایش دهند؛ همین امر موجب میشود که بسیاری اوقات انسانها در توهم توانایی قرار بگیرند. بلایی که کشیدن چک بیمحل سر بسیاری آورده از همین جاست. افراد میتوانند به وسیله چک از آینده «آیندهای که هنوز نیست» پولی را به امروز بیاورند و در قالب اعداد بر روی یک برگه چک ثبت کنند و به وسیله آن در بازار فعالیتهایی انجام دهند وسیلهای بخرند و… به این امید که بتوانند به دنبال این فعالیت و کنش اقتصادی تا موعد چک پول آن را فراهم کرده و چک را پاس کنند.
اما در بسیاری این امکان به دست آوردن پول از آینده و در واقع از باد هوا، توهم توانایی فعالیتهای بزرگ اقتصادی ایجاد میکند و آنگاه که در دل ماجرای اقتصادی و مناسبات حاکم بر آن، گرفتار شدند، در مییابند که به دست آوردن پول به این سادگیها نیست و اگر نتوانند به آرزوی خود جامه عمل بپوشانند، گرفتار قانون و زندان یا مرتکب فساد خواهند شد.
همین ماجرا در ارز دیجیتال و کسبوکارهای اینترنتی و… قابل مشاهده است. اندک کسانی که در این وادی موفق شدهاند، امروز دجال گمراهی هزاران نفر در فضای کسبوکارهای دیجیتال شدهاند. وقتی با این تبلیغ مواجه میشویم که فقط با یک گوشی ماهانه میتوانیم 50 میلیون درآمد کسب کنیم، چه سودایی در ذهن ایجاد میشود؟ اینجاست که توهم پشت توهم و شکست و پناه بردن از یک شکست به آرزوی خام پیروزی دیگر و باز شکست پشت شکست، خود را نشان میدهد.
باید مراقبت کرد که قابلیتها و امکانات نرمافزارها ما را در توهم توانایی بیحدوحصر نیندازد. گمان نکنیم که مثلاً با عصای موسی علیهالسلام طرفیم. یا غول چراغ جادو قرار است ما را به همه آمال و آرزوهایمان برساند. رفع مشکلات و پیشرفت، اراده توأم با تعقل و عزم و تلاش میخواهد؛ در این صورت است که ابزار و امکانات به کار میآید.
ملاحظه پیوستها
یکی از حرفهای خوب دوران ما این است که هر طرح عمرانی یا زیرساختی و غیره باید حتماً پیوند پیوست فرهنگی یا پیوست عدالت داشته باشد. تا قبل از گرفتاری در پیامدها و آسیبهای فرهنگی و اجتماعی ناشی از اجرای طرحها برای آن فکری شده باشد و تدابیری اندیشیده شود. مشکل اینجاست که درک ما از پیوست صرفاً رفع و رجوع است.
میگذاریم مثلاً یک پارک کوهستانی و تفریحی به نام صفه راهاندازی شود یا چهارباغ تبدیل به پیادهراه گردد بعد طرح میدهیم که خانوادههای مذهبی هم در این مکانها حاضر شوند تا هم از امکانات رفاهی و تفریحی آن استفاده کنند، هم با حضور خود اجازه ندهند که میدان برای گسترش مفاسد اخلاقی باز شود. یا هرازگاهی هیئتی دعای ندبهای برقرار میکند تا فضا را سالمسازی کند. یا چند شهید گمنام را در آنجا به خاک میسپارند تا شاید از قبل وجود و زیارت این شهدا همه چیز از دست نرود. واضح است که این طرحها ثمری ندارد و اگر داشته باشد محدود و موقت است.
ماجرای پیوست فرهنگی مثل ماجرای مشاوران مذهبی سریالها و فیلمهای تلویزیونی است؛ در موارد بسیاری وقتی که این مشاوران خوب عمل کنند، نتیجه عملشان در حد حلال و حرام ظاهری فقهی باقی میماند؛ اما بافت و ساختار و تأثیر آن فیلم بر مخاطب با روح تعالیم الهی ناسازگار است؛ بنابراین مسئولان شهری موظفاند متفکرانه در اجرای پروژههای عمرانی و بهخصوص در ماجرای هوشمندسازی شهر بهموقع و نه از سر رفع تکلیف به پیوست فرهنگی و عدالت این پروژهها فکر کنند و برای آن چارهای بیندیشند.
کلام آخر
مجموع این ملاحظاتی که ذکر شد و آنها که گفته نشد، همه در یک واژه قابل جمع است؛ خرد! خردی که در هنگام استفاده از محصولات توسعه چشم درست دیدن ماجرا را به ارمغان میآورد. ما امروز نیازمند مواجههای خردمندانه هستیم، نه تقابل و نه شیفتگی نسبت به تکنولوژی؛ هیچکدام راهگشا نیست.
مدیران شهری و… به مدد این خرد میتوانند به پرسشهای اصلی بپردازند و کمتر گرفتار حواشی شوند. ایشان باید قبل از هر اقدامی چه تغییرات سازمانی و چه در فعالیتهای عمرانی صریح و شفاف و از سر اندیشه و تأمل به این پرسش پاسخ دهند که دقیقاً قرار است با این اقدام چه مسئلهای حل شود؟ آیا این طرح میتواند آن مسئله را حل کند؟ آن مسئله از کجا به وجود آمده است و راه حلش چیست؟ آیا این پروژه و طرح منجر به پیدا شدن مسائل دیگر نمیشود؟ اگر هنگامی که مدیران قبلی شهرداری تصمیم گرفتند چهارباغ را پیادهراه کنند به این پرسشها پاسخ میدادند، شاید امروز وضع به گونه دیگر بود.
در هوشمندسازی شهر نیز همین گونه باید به این پرسشها پاسخ داده شود که قرار است در این طرح چه اتفاقی بیفتد قرار است کدام مسائل حل شود؟ نکند قرار است شهرداری به وسیله این طرح ناکارآمدی و ضعفهای مبنایی ساختار شهرداری و مناسبات ناسالمی اگر هست یا فسادی اگر احیاناً وجود دارد را برطرف کند. یعنی در واقع به این ترتیب صورتمسئله را پاک کند.
طبیعتاً این مسیر راهگشا نخواهد بود. ماحصل اینکه تکنولوژی چه بخواهیم و چه نخواهیم چه خوشمان بیاید چه نیاید میآید و تجربه ثابت کرده است که پس از آمدنش بهشت را به ارمغان نمیآورد. باید بتوانیم او را درست و آن گونه که هست ببینیم، با جدیت و بدون فوت وقت به استقبالش برویم و البته برای پیامدهای آن آماده باشیم.