به گزارش اصفهان زیبا؛ یورگن هابرماس یکی از جامعهشناسان و نظریهپردازان عصر امروز است که با انتقادش به بیتوجهی گذشتگان نسبت به اهمیت فرهنگ در تحلیل رفتارهای روزمره مردم شناخته میشود.
این نظریهپرداز آلمانی میگوید که برخی از رفتار یا کنشهایی که مردم انجام میدهند، صرفا برای دستیابی به یک هدف خودخواهانه و بدین منظور استفاده از بهترین ابزار و وسیله است. بااینحال او معتقد است آنچه سعادت جامعه را به دنبال دارد، کنشهای ارتباطی است. کنشهایی که افراد درگیر نه از طریق حسابگریهای خودخواهانه برای رسیدن به موفقیت، بلکه از طریق کنشهای تفاهمآمیز هماهنگ میشود. درحالیکه هدف کنش معقولانه و هدفدار دستیابی به یک هدف است، غایت کنش ارتباطی دستیابی به تفاهم ارتباطی است.
اهمیت این کنشهای ارتباطی، مباحثه و گفتوگوهایی که مردم بر سر امور با یکدیگر دارند را چندی پیش نیز در گزارش «ایرانیان و غزه» که بررسی چگونگی کنشگری ایرانیان درباره مسئله فلسطین بود، مشخص کردیم. در آن گزارش بیان کردیم که مسئله فلسطین ازجمله مواردی است که اکثریت جامعه نگاه مثبتی به آن دارند و این وفاق جمعی فرصت مناسبی است تا زمینه گفتوگو در جامعه فراهم شود؛ گفتوگوهایی که با مباحثه درباره اشتراکات شروع میشود و بدین ترتیب از انسداد اجتماعی بهوسیله اختلافات جلوگیری میکند.
بااینوجود گاه پیش میآید که عدهای مسئله فلسطین را هم تنها با عینک سیاست مینگرند و با این کجاندیشی باز هم مانع شکلگیری ارتباطی پویا میان اعضای جامعه میشوند. بااینحال حتی اگر از فلسطین هم بگذریم، اعتقاد به منجی و رجعت بهطور عام و ظهور حضرت مهدی (عج) بهطور خاص میان شیعیان، همان چیزی است که وجه اشتراک اعتقاد جمع کثیری از نهتنها ایرانیان بلکه اهل دنیاست.
اعتقاد به ظهور منجی در میان اهل زمین و برای ما ایرانیان شیعی که رگ و خونمان با آن انس گرفته است، همان زمینه ارتباطی است که هابرماس آن را در میان زمین و آسمان غرب جستوجو میکند. همان وجه اشتراکی که جنسیت را کنار میگذارد، قومیت را در گوشهای قرار میدهد و پایگاه اجتماعی و اقتصادی و چنین حاشیههایی را گرد میز گفتوگو جمع میکند. گفتوگوهایی که قلبها را پیوند میزند، دلها را به سوی هم روانه میکند، دستها را در دست یکدیگر میگذارد و تنها واژگانی که از خود ساطع میکند این است که شب تار سحر میگردد، یک نفر مانده از این قوم که برمیگردد.
لب ما و قصه زلف تو
آنچه بیان شد، مختصری از اهمیت گفتوگو و بهطور خاص گفتوگو درباره منجی و ظهور امام زمان (عج) بود. گفتوگوهایی که این روزها رسم محافل جوانان و نوجوانان جایجای کشور شده است. جشنهایی که در کنار پذیرایی و گردهمایی رایج سالهای گذشته، گفتوگو را هم چاشنی و حتی محور بزمشان قرار دادهاند. در چنین جشنهایی آنچه مهم است نشستن روی صندلیهایی است که گرد یکدیگرند و گفتوشنود از باورهایی است که همه حضار به آن به معترفاند.
گفتن و شنیدن از زندگی روزمره آدمی که به هدفهایش گره خورده است؛ زندگی روزمره آدمی که صحنه دائمی انتخاب و گام گذاشتن در مسیرهای متفاوت است؛ انتخابهایی که اگرچه هریک میتوانند به مسیرهای متفاوتی ختم شوند، اما وجه اشتراک همه آنها، بهشرط نیت نیک در همان اعمال روزمره، برخورداری از حضور و یاری پیشوایان و بهطور نگاه خاص حاضرغایبی است که خداوند آن را وعده داده است: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَلاةِ وَ ايتاءَ الزَكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ»
در این روزهای کم و بیش سرد زمستانی که با آذینبندیهای نیمهشعبان چراغانی شده بود، گفتوشنودهایی اینچنین، محفل جوانان را حسابی گرم کرده بود. جوانانی که بهجای پرداختن به افتراقها، اشتراکاتشان را مایه وفاق قرار دادند و همصحبت یکدیگر شدند. همچون کُندهچوبهایی که گرد آتش جمع و میزبان جوانان بوستان آبوآتش تهران شدند یا صندلیهای دانشگاه علوم پزشکی و گروه مهدویت که میزبان دانشجویان و نوجوانان شدند.
بچههای کانون گفتوگو که سال گذشته هم با همکاری دانشگاه علوم پزشکی کافه گفتوگوی دانشجوییشان را حول محور ظهور به پا کرده بودند، امسال هم قدم در این راه گذاشته و سه روز میزبان دانشجویانی بودند که فارغ از همه باورهای ریزودرشتشان، به یاری امام عصرشان ایمان داشتند و خواستار گام گذاشتن در راهش بودند؛ قدمهایی که هرچند به نظرشان ناچیز و بیهدف میآمد، رنگ امام زمان به خود گرفت. همینطور نوجوانان گروه مهدویت که امسال برای نخستین بار در جشن هرساله نیمهشعبانشان، گفتوگوی همدلانه درباره امام (عج) را هم جزو برنامههایشان قرار داده و اتفاقا مورد استقبال مهمانانشان قرار گرفت.
در کنار مواردی که بیان شد، گروههای کوچک و بزرگ دیگری در سراسر کشور نیز بهخوبی ضرورت پرداختن به این مسئله را بهخصوص در میان جوانان درک کردهاند و با تکیه بر ریسمان عشق اهلبیت، گفتوگوی همدلانه را چاره بیرون آمدن از چاه نفاق و جدایی ملت قرار دادهاند. ریسمانی که اگر همگی به آن دست بیاویزیم، نهتنها جامعهپذیری دینی نوجوانان و جوانان امروزمان به سهولت شکل میگیرد، بلکه دیگر مشکلاتی که به دلیل نفاق و جدایی آرا ایجاد شده است هم حل خواهد شد.