کتاب «سروته یه کرباس» نوشته محمدعلی جمالزاده را میتوان یک اصفهاننامه و به عبارتی، سرگذشت زمان کودکی او در اصفهان نامید. او با قلم شیوایش دست ما را میگیرد و در محله درب کوشک و بیدآباد و علیقلی آقا میچرخاند. به کمک نقشههای قدیمی یکصدساله از شهر اصفهان و نشانههایی که جمالزاده داده بود موفق شدیم کوچه «سوزنگرها» را که محل زندگی جمالزاده (پدر داستان کوتاه ایران) بوده است، پیدا کنیم. / سوزنگرها
کوچهها و سیبههای امروز دیگر کمتر قرابتی با توصیفهای گذشته دارند؛ اما در میانه جستوجوهایمان هنوز آثار و شباهتهایی از خانه جمالزاده را در یک محله تاریخی اصفهان پیدا کردیم.
محمدعلی جمالزاده متولد 1270 شمسی بعد از بیش از سی سال دوری از اصفهان در 1315 شمسی به اصفهان بازگشته است؛ درحالیکه گردش و اقامت و زندگی در لبنان، مصر، فرانسه، سوئیس، آلمان و عراق جز پریشانی خاطر و تلخی برای او ثمرهای نداشته است.
کتاب «سروته یه کرباس» را ورق میزنم و او را کنار زایندهرود تصور میکنم. آقای نویسنده نشسته رو به رود و گذر عمر را مرور میکند و به قول خودش: «عمر چو خوش گذرد زندگی خضر دمی است/ چون به ناخوش گذرد نیم دمش بسیار است».
او در جای دیگری از اصفهانیها و زایندهرود هم نوشته است: «در توصیف مردم آن همینقدر کافی است که به حکم قناعتپیشگی که خصلت ممتازه آنان است در حق شهری که بهراستی به صد جهان میارزد به نصفجهان قانع گردیدهاند.
اصفهانی از مخلوقات ممتازه این عالم است. هر کس با او سروکار پیداکرده میداند که مانند همان منارجنبان که آنهمه اسباب مباهات و تفاخر کوچک و بزرگ آن شهر است، اصفهانی اگر عمری هم لرزان باشد باز همواره بر جای خود استوار و بر خر خود سوار است و درست مثل زایندهرود وقتی هم خشک باشد، باز تازه سرچشمه هزار طراوت و سرسبزی است.»