نیمه دوم دی ماه، همزمان با پایان رسمی کلاسهای درس و شروع فرجههای امتحانی، بنر بسیج بالا میرود؛ روز بعد هم بنر انجمن اسلامی و بعدترش هم معاونت فرهنگی. البته بچههای نهاد رهبری هم هستند اما مثل اینکه میانهای با بنرزدن و در بوق و کرنا کردن و اینها ندارند. چراغخاموش عمل میکند! این رسم هرساله دانشگاه اصفهان است. جدای از سفرهای سیاحتی، زیارتی و علمی که گاهی کانونها و انجمنهای دانشجویی در طول سال برگزار میکنند، سفر مشهد ترک نمیشود.
حداقل میتوان گفت این رسم یک دهه گذشته دانشگاه است که در میانه تعطیلات بینترمی، زمانی را به سفر مشهد اختصاص میدهد و بنا بر شرایطی مشخص، هریک از کانونها با ظرفیتی معین، آماده سفر مشهد میشوند.
اردوی مشهد 1401 اما یک فرق اساسی با سایر سالهای گذشته پیدا میکند. تفاوت میان اطلاعیه کانونها، صرفا در طراحی بنر و نام اردو و هزینه و اینجور چیزهاست. تاریخ شروع و اتمام اردو یکسان است! اول گمان میکنم که شاید صرفا تشابهی اتفاقی است اما مثل اینکه این بار دانشگاه نیت کرده سفری متفاوت داشته باشد؛ سفری با محوریت اتحاد و انسجام تشکلهای دانشجویی در مشهد مقدس.
دوشنبه حدودا ساعت 5 عصر، 9 اتوبوس با جمعیتی قریب به 400 دانشجو راهی مشهد میشوند. 1252 کیلومتر فاصله میان اصفهان و مشهد که معمولا در بازهای 17 ساعته پیموده میشود، فرصت مناسبی است برای مسئولان اردو که بسترهای لازم را ایجاد بکنند. بسترهایی ارتباطی که در آنها اهداف مشخصشده اردو باید رخت تحقق به تن کنند.
محدثه همامنیا، مسئول واحد خواهران انجمن اسلامی، مهمترین هدف برگزاری چنین اردوهایی را آشنایی دانشجویان با تشکلهای دانشجویی و اهمیت آنها به عنوان بستری مهم برای نقشآفرینی میداند. او مثال آشنایی برای زیست دانشجویان میزند که بیشک این روزها دامنگیر دانشگاه شده است: چرخهای متشکل از کلاس درس، سالن غذاخوری و احتمالا مکانی برای استراحت موقت دانشجویان.
شاید بتوان گفت چرخهای که خالی از هرنوع هدف برای زیستی دانشجویانه است و دانشجوی بیهدف، دانشجویی بیروح و سرگردان در محیطی انتزاعی است. او میگوید در چنین موقعیتهایی مهمترین خواسته ما ایجاد دغدغه برای دانشجویان است. اینکه بدانند در چه محیطی قدم میگذارند، برای چه قدم میگذارند و در نهایت قرار است راههای رفته آنها به کجا ختم بشود؟
او با تکیه بر سخن حاج حسین یکتا میگوید: به قول ایشان «یک روز ما رفتیم جبهه، جبهه شد دانشگاه و امروز شما آمدهاید به دانشگاه و دانشگاه شده است جبهه». این حقیقت دارد که دانشگاه جبههای است که باید دانشجو در آن بجنگد. در این جنگ علمی و جنگ نرمی که وجود دارد، این تشکلهای دانشجویی هستند که باید بینشهای سیاسی را به دانشجو بدهند و در مقابل دانشجوست که باید با تکیه بر چنین بینشهایی در سنگرش خوب بجنگد.
همامنیا با بیان چنین مقدمهای، آشنایی با تاریخچه آغاز جنبشهای دانشجویی و همین طور جهاد تبیین با تکیه بر اتفاقات اخیر کشور را از سرفصلهای مهم برنامههای اردو میشمارد.
سفر پنجروزه ما چطور گذشت؟
با رسیدن به مشهد و اسکان دانشجویان در مکانهای مقررشده، اولین زیارتها نیز با توجه به برنامههای ویژه هر تشکل، بهصورت فردی یا جمعی رقم میخورد. زیارتهایی که قرار است گرد خستگی امتحانات آکادمیک را از تن دانشجویان بتکاند و در عوض آنها را با مسائلی عمیقتر درگیر بکند. مسائلی با کلیدواژههایی همچون تمدن ، آزادی، توسعه، سبک زندگی سفر زیارتی مشهد مقدس!
برنامههای سفر چندروزه دانشجویان به دو دسته درونواحدی و مشترک میان همه گروهها تقسیم میشود. برنامههای درونواحدی که هریک از تشکلها با توجه به بینش مشترک کار تشکیلاتی و همینطور اهداف خاص درونگروهی، اقدام به اجرای آن میکنند.
فعالیتهایی شامل: برگزاری مسابقات کتابخوانی، برگزاری جلساتی برای طرح مسائل روز و پاسخ به شبهات آنها و شکلگیری گعدههایی با مدیریت اساتید مجرب. گعدههایی که شاید بتوان گفت یکی از مهمترین دستاوردهای چنین سفرهایی است؛ چرا که در چنین شرایطی است که افراد میتوانند بدون رعایت دستورالعملهای ارتباطی خاص، به طرح مسائل ذهنی خود بپردازند و در مقابل نیز این بحث و گفتوگوی متقابل است که میتواند به نتیجهگیریهای مستدلل منجر شود.
بخش دیگر سفر همان فعالیتهای مشترکی است که رنگی از دانشگاه را با خودش به همراه دارد؛ اما با محتوایی متفاوت. اولین برنامه مشترک میان بسیج، انجمن اسلامی، نهاد رهبری و معاونت فرهنگی دانشگاه با سخنرانی مصطفی باقرزاده کلید میخورد. سخنرانی که قرار است نقشه راهی باشد برای ایفای نقش دانشجویان در تمدنسازی.
تمدنی نوین! در این همایش همچنین مادران شهید حسین زینالزاده و دانیال رضازاده که در حوادث اخیر شهر مشهد به شهادت رسیدند نیز حضور پیدا میکنند؛ پس از همراهی ریاست دانشگاه با دانشجویان در تقدیر از این بزرگواران، با دست و دلبازیهای رئیس دانشگاه، هزینه سفر مشهد 40 نفر از دانشجویان تقبل میشود.
دیگر همایش برگزارشده در اردوی مشهد، با دعوت از حسن رحیمپور ازغدی همراه میشود تا او نیز بینش مبتنی بر زندگی سیاسی امام رضا (ع) به دانشجویان ارائه کند که الگویی باشد برای زندگی سیاسیمعنوی دانشجویان.
در راه برگشت
ظهر جمعه عمر کوتاه سفر نیز به پایان میرسد. حالا دست کم هرکسی با پنجشش نفر دوست شده است و اتوبوس برگشت هیچ شباهتی با اتوبوس آرام شروع سفر ندارد. اردوی مشهد به پایان میرسد و این بچهها هستند که خواستار عضویت در کانونهای مختلف میشوند.
یکی از فعالان فرهنگی سابق از خاطراتش میگوید. از روزهای دانشجوییاش که توأم با مشارکت در فعالیتهای فرهنگی بوده است و از موقعیتهایی میگوید که باعث رشد ابعاد شخصیتیاش شده است. از روزهایی که باید در فعالیتهای جمعی صبر پیشه میکرده است؛ باید منعطف و انتقادپذیر میشده است. باید یاد میگرفته است که کار تیمی یعنی رسیدن به قلهای که در هر شرایطی باید به آن رسید. میگوید اصلا تفاوت کار گروهی با فعالیت تیمی همین است.
شاید در یک فعالیت گروهی صرفا انجام وظیفهات مهم باشد؛ اما در کارهای تیمی است که تنها رسیدن به هدف ارزشمند است. اینجاست که علاوه بر انجام وظایف خودت، دست دیگران را هم میگیری؛ اینجاست که ازخودگذشتگی معنا پیدا میکند، انتقاد سازنده، مدیریت جهتدار و تلاش بیوقفه معنا پیدا میکند.
راضیه تقیان همچنین با توجه به نقش فعالیتهای فرهنگی در بعد اجتماعی بیان میکند: این روزها یکی از مشکلات اساسی کشور نبودن حلقهای میانی بین مسئولان و مردم است. باید حلقهای میانی وجود داشته باشد تا از طرفی مشکلات مردم را به گوش مسئولان برساند و از سوی دیگر، به عنوان نمایندهای از مردم بتوانند بر فعالیت مسئولان نظارت داشته باشند. مثلا یک زمانی دانشجویان به بخشی از انتصابات در دانشگاه معترض بودند. این کانونهای فرهنگی بودند که با نامهنگاریهای خود توانستند مشکل را حل کنند.
این سفر هم به پایان میرسد. حرفهای گفتنی، گفته میشود. حالا جرقههای زیادی در ذهن دانشجویان ایجاد شده است. جرقههایی که میتواند باعث تغییر زیست دانشجویان شود. تغییراتی که میتواند با همتی بلند، روزهای بهتری را نوید بدهد. روزهایی که شهید بهشتی خواستار رسیدن به آن بود: دانشجو، مؤذن جامعه است.