به گزارش اصفهان زیبا؛ اگر تا دیروز اصفهان شهری مهاجرپذیر به شمار میآمد و وجود صنایع گسترده و زایندهرود و دیگر جذابیتها باعث میشد تا خیلیها از شهرها و روستاهای دیگر به این شهر کوچ کنند، حالا اما امروز بسیاری از اصفهانیها دیگر رغبت به زندگی در این کلانشهر را ندارند یا مهاجرت کردهاند یا سودای کوچ از این سرزمین را در سر میپرورانند.
آلودگی شدید هوا، فرونشستی که دهان باز کرده و درحال بلعیدن زمین زیر پای شهروندان است و نبود منابع آبی باعث شده است تا اصفهان دیگر جذابیتهای گذشته را برای میزبانی از مهاجران و زندگی یا سرمایهگذاری نداشته باشد. اما چه اتفاقی افتاده است که این شهر به وضعیت کنونی دچار شده است و بنا بر هشدار خیلیها ممکن است روزی و روزگاری غیرقابلسکونت شود؟ مهاجرت از این شهر چه آیندهای را برای اصفهان به همراه خواهد داشت؟ اینها سوالاتی است که مریم کریمی، جامعهشناس در گفتوگو با «اصفهان زیبا» پاسخ داده است و به تحلیل جامعهشناسی مهاجرت از این شهر پرداخته.
اصفهان تا پیشازاین بهعنوان کلانشهری مهاجرپذیر شناخته میشد و به دلیل جای دادن صنایع گسترده در خود، میزبان مهاجرین مختلفی بود. حالا، اما آنچه از گوشه و کنار میشنویم و مشاهده میکنیم، حاکی از این است که خیلی از شهروندان دیگر تاب زندگی در اینجا را ندارند و به همین دلیل هم چمدان بسته و استانهای دیگر یا خارج از کشور مهاجرت میکند. چه بلایی بر سر اصفهان و اصفهانی آمده است؟
نگاهی به تاریخچه مهاجرت نشان میدهد از زمانی که ایران به دنیای مدرنیته و صنعتی شدن پا گذاشت، برخی از شهرها محلی شدند برای بروز و ظهور صنایعی که در ایران قابلیت شکوفا شدن داشتند؛ صنایعی مثل نساجی و فولاد و… که باعث شد اقتصاد این شهرها بر پایه صنعت شکل گرفت و همین هم باعث شد تا شاهد مهاجرتهای گستردهای از روستاها به شهرها باشیم؛ روستاهایی که شغل مردمش معمولا دامداری و کشاورزی بود؛ چرا که ایران کشوری چهار فصل است و مناطق مختلف آن قابلیت کشاورزی را داشتهاند. این اتفاق را نهتنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورهای دیگر دنیا نیز شاهد هستیم؛ بهطوریکه پس از انقلاب صنعتی، صنایع رشد چشمگیری داشتند و شهرسازی نیز شکل و شمایل جدیدی به خود گرفت.
این تغییرات باعث شد تا مردم هم سبک زندگی خود را تغییر دهند. در ایران نیز این رویه شکل گرفت و از دهه 40 و 50 شاهد مهاجرت گستردهای از روستا به مرکز شهر بودهایم؛ برای مثال بسیاری از کارگرانی که در کارخانه نساجی مشغول به کار شدند از شهرها و روستاهای اطراف به اصفهان مهاجرت کرده بودند؛ درواقع با گسترش صنایع و رشد شهرنشینی خیلیها که در جستوجوی رفاه و آسایش و تأمین حداقلهایی برای آینده خود بودند به این شهر مهاجرت کردند؛ افرادی که شاید تا پیشازاین در روستاها مشغول به کار کشاورزی و دام دار بودند و البته آنها تا حدودی نیز به خواستهها و آرزوهای خود رسیدند؛ پس همه اینها باعث شد تا اصفهان با موجی از مهاجرانی که به دنبال آینده بهتر بودند روبهرو شود.
اما مشکل از آنجایی به وجود آمد که هیچ برنامه منطقی و مدونی برای جمعیتی که به این کلانشهر سرریز شدند، وجود نداشت و مسئولان و تصمیم گیران در بخشهای کلان و خرد متأسفانه درک درستی رشد شهرنشینی نداشتند یا اگر برنامهای هم داشتند صرفا مربوط به زمان گذشته بود و برای آینده پیشبینی خاصی انجام نشده است؛ درحالیکه توسعه پایدار معتقد است که در هر توسعهای باید محیطزیست موردتوجه و اهمیت قرار گیرد و آیندگان نیز حق استفاده از این منابع را داشته باشند.
بیتوجهی به این مسئله اما باعث شده است تا اکنون با مجموعهای از مشکلات زیستمحیطی روبهرو شویم؛ مشکلاتی که خود آنها نیز پیامدهای اقتصادی و اجتماعی و… دیگری را به دنبال دارند. مثلا توسعه صنایع باعث خالی شدن سفرههای آب زیرزمینی و فرونشست و آلودگی هوا شده است؛ ضمن اینکه اصفهان در آینده با کمبود نیروی کار متخصص به دلیل مهاجرت(به استانهای دیگر یا حتی خارج از کشور) از این شهر روبهرو خواهد شد؛ به این معنا که شهری که تا پیشازاین با سرریز نیروی کار و سرمایه انسانی روبهرو بوده است، حالا با مهاجرت نخبگان و متخصصان و مشکلات اقتصادی و اجتماعی و زیستمحیطی و… روبهرو شده است و شاید خیلی از کسبوکارها دیگر نتوانند به فعالیت خود ادامه دهند.
این مسئله بههیچعنوان خوشایند نیست! به دلیل مشکلات زیستمحیطی و هشدارهایی که در این رابطه از سوی متخصصان اعلام میشود، خیلی از اصفهانیها به شهرهای شمالی مهاجرت کردهاند؛ شهرهایی که خیلی کمتر از اصفهان با این معضلات روبهرو هستند. یا خیلیها نیز تمایل به زندگی و مهاجرت به روستاها یا شهرهای اطراف اصفهان را پیدا کردهاند؛ شهرهایی که زمانی مهاجرفرست بودند و حالا، اما به دلیل وضعیت کنونی اصفهان مهاجرپذیر شدهاند.
این نوع از مهاجرت چه پیامدهایی را برای مبدا و مقصد به وجود خواهد آورد؛ چه در کوتاه مدت و چه در بلندمدت؟
این مسئله مزایا و معایب خود را به همراه دارد؛ برای مثال مهاجرت باعث میشود تا با کمبود نیروی کار و سرمایه مواجه شویم و اما از طرف دیگر شهرهای کوچک رشد میکنند و توسعه مییابند؛ اما بههرحال ممکن است آنها نیز در آینده با مشکل روبهرو و دچار بحران شهرنشینی شوند؛ چراکه منابع آنها نیز ظرفیت مخصوص به خود را دارد. اگر بخواهیم از بروز چنین اتفاقاتی در آینده جلوگیری کنیم، باید از همین حالا برنامهریزی مدون و درستی صورت بگیرد تا مشکلاتی که در اصفهان شاهد آن هستیم دوباره در این شهر رخ ندهند.
از سوی دیگر اشباع شهرها از مهاجران میتواند پیامدهای فرهنگی را به همراه داشته باشد. از سوی دیگر فرد اصفهانی که از این شهر به شهرهای دیگر مهاجرت کرده است؛ قطعا نمیتواند خودش را با فرهنگ و آدابورسوم مردم آن شهر سازگار کنند. همچنین بسیاری از خردهفرهنگها نیز بهمرور از بین خواهند رفت؛ مثلا زمانی شاهد کوچ عشایر بودیم؛ اما حالا آنها نیز رغبت چندانی به کوچ ندارند و میرود که این سنت دیرینه فراموش شود. درواقع عشایر میپندارند که چرا آنها نباید مثل خیلیهایی که ساکن شهر هستند و از زندگی خوبی هم برخوردارند، زندگی کنند. پس سیاستگذاران باید دریابند که درحالیکه حاضر کلانشهرها با بحرانهای زیادی روبه رو هستند و زنگ هشدار در بسیاری از آنها روشن شده است و باید به فکر چاره بود.
با این اوصاف چاره چیست؟ چطور می توان نیروی ماهر و نخبگان را ترغیب به ماندن و زندگی کردن در شهر خود کرد؟
مسلما اگر وضعیت اصفهان بهبود یابد، مردم به جای مهاجرت به استانهای دیگر یا خارج از کشور به ادامه زندگی در شهر خود رغبت پیدا خواهند کرد؛ چراکه آنها دوست دارند در کشور خود زندگی کنند تا اینکه کشوری که از نظر فرهنگ و زبان و کنشگری متفاوت است. بنابراین نباید اجازه داد به دلیل سوء مدیریت، سرمایههای انسانی و متخصص کوچ کنند و عطای ماندن را به لقایش ببخشند. مهاجرت نخبگان و نیروهای ماهر زنگ هشداری را به صدا درآورده است!