درخشان‌ترین جلوه حیات بانو امین بانوی ایرانی

هرگاه نام بانو نصرت‌السادات امین به گوش می‌رسد، بلادرنگ از آن صحبت می‌شود که او بانویی اصفهانی بود که ازلحاظ علمی به درجه «اجتهاد» رسیده بود.

تاریخ انتشار: 11:30 - دوشنبه 1402/01/21
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه
درخشان‌ترین جلوه حیات بانو امین بانوی ایرانی

هرگاه نام بانو نصرت‌السادات امین به گوش می‌رسد، بلادرنگ از آن صحبت می‌شود که او بانویی اصفهانی بود که ازلحاظ علمی به درجه «اجتهاد» رسیده بود. همان اجتهادی که بالاترین درجه علمی در علوم حوزوی است.

این کلام اگرچه بااهمیت است، نمی‌تواند در بیان شخصیت آن بانو، به‌عنوان هدفی غایی مطرح شود. بلکه باید آن را فضیلتی دانست که به‌عنوان واسطه‌ای در راه کسب اهداف عالی تعریف می‌شود.

اینکه زنی در دوران سرکوب رضاشاهی، آن‌هم در شهری عقب‌مانده از کاروان علم و دانش بشری، موفق به کسب چنین مقامات علمی شود، قطعا قابل‌ستایش است.

همچنین این مهم نشان می‌دهد که درزمینه کسب علوم الهی میان زن و مرد به‌صورت ذاتی تفاوتی نیست. همان‌طور که روح حاکم بر تعالیم اسلام تأکید دارد: «طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه»؛ «طلب علم بر هر زن و مرد مسلمانی واجب است.»

اما آنچه باعث شد زنان از مسیر کسب علم و فضایل تا این اندازه عقب بمانند، شرایط اجتماعی و محدودیت‌هایی بود که انسان‌ها خود به آن دامن زده‌اند. و الا زن و مرد هر دو این توانایی را دارند که به بهترین مقامات علمی، روحی و معنوی دست یابند و بانوامین نمونه‌ای بود که اگرچه قاعده را ثابت نمی‌کرد، کلیت این ادعا را که اسلام با تعلیم زنان مخالف است، رد کرده و مانند یک نشانه در مسیر تاریخ همچنان می‌درخشد.

در بیان و تحلیل شخصیت بانوامین نباید تنها به این متوقف شویم که ایشان مجتهد بوده است.

این نوع روایت تنها ما را به فخرفروشی می‌کشاند و بی‌شک در ادامه آن خواهیم گفت در زمانه‌ای که در بسیاری از ملل غربی، تحصیلات عالی برای زنان محال بود، در ایران چنین و چنان شد.

این گفتار ما را به جایی نمی‌رساند. زیرا آنچه اهمیت دارد، نه‌تنها تحصیل علم، بلکه جایگاه آن عالم است.

کسب دانش محض نمی‌تواند چندان موجب افتخار باشد. بلکه باید ببینیم آن عالم پس از کسب آن علوم در کدام مسیر قرار می‌گیرد و آیا می‌تواند به‌واسطه کسب آن علوم مراتبی از کمال را کسب کند؟

بانو و سه حلقه شاگردان

به نظر می‌رسد تحلیل شخصیت بانوامین دقیقا از همین‌جا شروع می‌شود. در این جایگاه هم بلافاصله عده‌ای از خدمات علمی آن بانو صحبت می‌کنند.

کسی که مستقیم و غیرمستقیم بانی و مؤسس مدارس و حوزه‌های علمیه شد و در آن‌ها بانوان فراوانی بر اساس تعالیم اسلامی پرورش یافتند و این نهضتی عظیم بود که از اصفهان به برکت شخصیت نصرت‌السادات شروع شد و در زمان خود و با آن سبک بی‌نظیر بود.

در این میان نام مکتب فاطمیه و دبیرستان دخترانه امین که در 1344 تشکیل شد، بیشتر از سایر خدمات اجتماعی ایشان به چشم می‌آید.

پس‌ازآن از شاگردان خصوصی او صحبت می‌شود، شاگردانی که در سه سطح مباحث خانم امین را دنبال می‌کردند.

در حلقه اول دو بانوی بزرگوار حضور داشتند. بانو زینت‌السادات همایونی و بانو عفت‌الزمان امین نزدیک به نیم‌قرن به‌صورت منظم دروس بانو امین را دنبال کردند.

حلقه دوم کسانی بودند که علاوه بر حضور در جلسه‌های عمومی، برخی کتاب‌ها را نزد او خوانده بودند.

دسته سومی که جمع کثیری از بانوان متدین اصفهان را شامل می‌شود، کسانی بودند که در جلسه‌های سخنرانی و به‌خصوص تفسیر قرآن ایشان حضور منظم داشتند.

اولویتی به نام خانواده

بدون شک آنچه ذکر شد، گوشه‌ای از برکات زندگی ارجمند بانوامین بود که حتی بعد از فوت ایشان در 1362 ثمرات و برکاتش تا به امروز هم معلوم است.

در اوایل انقلاب اسلامی جمعی از بانوان انقلابی اصفهانی به‌صورت دسته‌جمعی نزد خانم امین رفتند و از این دانشمند نودساله تقاضای نصیحت کردند.

آنان تصور می‌کردند که با توجه به روزهای داغ و پرتلاطم اول انقلاب، خانم امین به آنان رهنمودهایی می‌کند که کاملا با فضای انقلاب اسلامی نسبت داشته باشد. اما در کمال تعجب آن‌ها با پیرزنی مواجه می‌شوند که دختران را تنها و تنها به شوهرکردن دعوت و خانم‌ها را به شوهرداری سفارش می‌کند و این را یگانه‌راه برای سعادت آنان می‌داند.

این کلامی تعجب‌برانگیز بود. آخر چگونه خانمی که تمامی عمر خود را به مطالعه گذرانده است و در چهل‌سالگی به مقام اجتهاد رسیده و از بزرگانی اجازه روایت داشته و به بزرگان دیگری ازجمله آیت‌الله مرعشی نجفی اجازه روایت داده، می‌تواند این‌گونه سخن بگوید؟

آیا او همان کسی نیست که عمری را با مجاهدت و فعالیت‌های علمی سپری کرده و از آن رهگذر متوجه فعالیت‌های اجتماعی و گسترش علم شده است؟ آیا اکنون انقلاب اسلامی بهترین موقعیت برای گسترش ایده افرادی چون بانوامین نیست؟

رای پاسخ به این پرسش باید ابتدا مشخص کرد که ایده بنیادین بانوامین چه بوده است؟ یعنی او در عمر طولانی خود بر حول کدام محور به صعود و تکامل می‌اندیشیده است؟

پس‌ازاین به این پرسش جواب خواهیم داد که دوران طاغوت و انقلاب اسلامی چگونه بر این مرام اصلی تأثیر گذاشته است؟

در پاسخ به این پرسش باید به عمق شخصیت بانوامین نظری داشته باشیم تا متوجه شویم او پیش از آنکه فقیه باشد، حکیم بود و مطابق با سیر معرفت اسلامی، گرایش به حکمت متعالیه داشت. حکمتی که در آن حرکت و سیر الی الله جایگاه ویژه‌ای دارد.

بانو امین در یک‌کلام طالب سیر و سلوک الی الله بود و در زندگی و آثارش این مهم را دنبال می‌کرد. حال پرسش این است که چگونه می‌شود از سیروسلوک صحبت کرد؛ وقتی که خودشناسی در نزد بشر مفقود شده است.

در این میان و در هنگامه ماجرای پهلوی و ورود افکار غرب‌گرایانه پهلوی، هویت اسلامی ما بیش‌ازپیش تهدید شد.

از سالیان پیش و با ورود افکار به‌ظاهر متجددانه این تفکر در میان خواص شایع شده بود که باید هویت خود را در میان آداب‌ورسوم غربی بیابند. در زمان پهلوی اول و با ورود قدرت دولتی، این مطلب در میان عوام هم رواج داده شد.

پس ما در این میان با وضعیت جدیدی روبه‌رو هستیم. هویت در معرض خطر است و زن مسلمان اگر نتواند به‌درستی خود را بیابد و تعریفی از خویشتن داشته باشد، نمی‌تواند قدم در راه سیرو سلوک الی الله بگذارد و به‌عبارت‌دیگر، خشت اول کج گذاشته شده است.

چرا بانوی ایرانی؟

حالا اینجاست که «بانوی ایرانی» به میان می‌آید. نصرت‌السادات می‌نویسد. می‌نویسد چون دانشمند است و دانشمند برون‌ریز دارد. اما با امضای بانوی ایرانی.

چرا چنین نامی؟

او می‌خواهد به همه اعلام کند در زمانه‌ای که دیگران از مسیر کج رفتند و بانوی ایرانی را مختصات غربی و انگاره‌های وارداتی تعریف می‌کنند، من می‌خواهم به شما بگویم که زن ایرانی این‌گونه نیست.

اتفاقا بانوی باسواد و عالم و دانشمند ایرانی کسی است که این‌گونه می‌نویسد، بر روی اخلاقی‌بودن و اسلامی بودنش تأکید دارد و این را مصداق بارز ایرانی بودن می‌داند.

درواقع اینجا جنگی رخ می‌دهد که نتیجه آشکارش روی عزت‌نفس مخاطب است. سال‌هاست تبلیغ می‌شود که زن ایرانی نمی‌تواند و به سبب آموزه‌های سنتی ذلیل و ناچیز است.

بانو امین با امضای بانوی ایرانی خود می‌خواهد بگوید که این‌گونه نیست و اتفاقا زن ایرانی می‌تواند از همین مسیر سنتی خود مسیر رشدی داشته باشد و آن بانوی قابل‌ستایش باشد.

این ماجرای آن زمان بود. به سبب ریزش افکار مدرن، قرار بود زن ایرانی طور دیگری تعریف شود و بانوامین برای دفاع از هویت آن روز این‌گونه وارد میدان شد. همان نوشتن که برآمده از ذات او بود، محصول عملش بود. اما این بار با یک جهت‌دهی بسیار مهم.

همین امضای بانوی ایرانی خودش گواه مطالب ناگفته بود. بهترین ابزار برای زمانی که زبان‌ها را می‌بریدند؛ بهترین تلاش برای دفاع از هویت و بازگشت زن ایرانی به مدار هویتی اصیل خود.

از آن زمانه که بگذریم، به سراغ سال‌های آخر دهه پنجاه می‌رویم. صحبت از انقلاب است؛ اما به‌راستی انقلاب چیست؛ جز همان بازگشت به هویت. قرار است مسلمان باشیم. انقلاب برای همین آمده است.

قرار است این بار هم بانوان ایرانی، زن مسلمان باشند. سیر و سلوک مراتب دارد. نمی‌توان از عدالت دم زد و از اعتدال درباره نفس خود غافل شد. همه‌چیز از همان وظایف و تکالیف اولیه شروع می‌شود.

بانو امین دارد می‌بیند که شور و هیجان انقلاب اسلامی ممکن است زنان را از پله اول سلوکشان غافل کند. او دوباره آنان را متوجه هویت اصیلشان می‌کند. درست مانند آن سال‌ها.

پس میان بانو امینی که به‌شدت فعالیت اجتماعی می‌کند با پیرزنی که خانم‌های انقلابی را به شوهرداری سفارش می‌کند، تفاوتی وجود ندارد. هر دو دغدغه هویت دارند.

هویتی که پایه سیروسلوک است و برای این سیر اول باید پله‌های پایینی را درست برداشت و تا انتهای مسیر نمی‌توان زیر پا را خالی کرد. همان‌طور که سالک در هر مقامی و در هر دوره‌ای از زمان که باشد، نمی‌تواند اخلاق را فراموش کند.

به‌درستی باید گفت که به میدان‌آمدن بانوامین با امضای بانوی ایرانی درخشان‌ترین و مهم‌ترین جلوه حیات اوست. هنگامی‌که هفت فرزند دلبندش در آغوشش تلف شدند، او امتحان الهی را به عالی‌ترین شکل پشت سر گذاشت و رشد کرد. البته در بعد فردی صعود کرد و پرکشید.

هنگامی‌که درس خواند و استاد دید و درس خواند، ازلحاظ معرفت فردی رشد کرد و هنگامی‌که مدارس اسلامی را بسط دادند، گام اجتماعی برداشت و با پرورش شاگردان جامعه را رشد داد.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

ده − 8 =