گفت‌و‌گو با محمد داستانپور پیرامون فعالیت فرهنگی در حوزه دختران:

یک بار هم شما جلو بیایید!

حجت‌الاسلام محمد داستانپور از فعالان فرهنگی استان اصفهان است که در 18 سال گذشته با فعالیت در مجموعه فرهنگی عاشوراییان، باران، فانوس و آیینه، به‌عنوان یکی از اثرگذارترین چهره‌های فرهنگی شهر شناخته می‌شود.

فعالیت‌های داستانپور در مجموعه فانوس، او را در زمره معدود فعالان حوزه دختران نوجوان در سطح کشور قرار داده است. با توجه به نگاه ویژه‌ ایشان به حوزه‌ دختران نوجوان و تأسیس گروه فرهنگی دخترانه‌ فانوس، به مناسبت میلاد مبارک حضرت معصومه (س) و روز دختر به گفت‌و‌گویی با محوریت فعالیت‌های ایشان درخصوص دختران پرداخته‌ایم.

تاریخ انتشار: 11:45 - یکشنبه 1402/02/31
مدت زمان مطالعه: 12 دقیقه
یک بار هم شما جلو بیایید!

به گزارش اصفهان زیبا؛ حجت‌الاسلام محمد داستانپور از فعالان فرهنگی استان اصفهان است که در 18 سال گذشته با فعالیت در مجموعه فرهنگی عاشوراییان، باران، فانوس و آیینه، به‌عنوان یکی از اثرگذارترین چهره‌های فرهنگی شهر شناخته می‌شود.

فعالیت‌های داستانپور در مجموعه فانوس، او را در زمره معدود فعالان حوزه دختران نوجوان در سطح کشور قرار داده است. با توجه به نگاه ویژه‌ ایشان به حوزه‌ دختران نوجوان و تأسیس گروه فرهنگی دخترانه‌ فانوس، به مناسبت میلاد مبارک حضرت معصومه (س) و روز دختر به گفت‌و‌گویی با محوریت فعالیت‌های ایشان درخصوص دختران پرداخته‌ایم.

با توجه به سابقه‌ فعالیت شما در حوزه‌ ارتباط با دختران نوجوان، به نظر شما مهم‌ترین چالش‌هایی که دختران با آن مواجه هستند، چیست؟

چالش‌های دختران را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد. چالش‌های درونی و بیرونی. در مواجه با چالش‌های بیرونی اگر بخواهم در یک کلمه بگویم: بزرگ‌ترین چالش این است که آن‌طور که دختران باید دیده بشوند، دیده نمی‌شوند.

تعریفی که ما باید از یک دختر داشته باشیم، در ذهن جامعه، به‌خصوص مسئولان، برنامه‌ریزان، طراحان و کسانی که دیزاینرهای فرهنگی هستند در قانون‌گذاری‌ها و سیاست‌گذاری‌ها چگونه است؟ آیا یک نگاه واقعی است؟

این نگاه می‌تواند از جانب پدر و مادر، مسئولان یا متولیان امور فرهنگی باشد؛ مثلا یکی از مسائلی که دخترها معمولا با خانواده‌هایشان دارند، این است که چون دختر هستی پس فلان کار را نکن. در این نگاه، دختربودن مساوی با انواع و اقسام محرومیت‌هاست.

حالا از آن طرف هم شاید خانواده‌ها تا حدی حق داشته باشند. اما ما می‌گوییم نگاه بینابین وجود داشته باشد. طبیعتا دختران هم نیازهای فکری، روحی، ورزشی و آموزشی دارند.

پس باید بستری فراهم کنیم برای دختران که متناسب با نیازهایشان باشد و بتوانیم به آن‌ها پاسخ مناسب بدهیم. این‌طور نشود که بگوییم چون دختر هستی پس با «نه» شنیدن مواجه می‌شوی. این نگاه باعث می‌شود که دخترخانم ناخودآگاه ببیند جنسیتش مساوی است با توسری‌خوردن و محدودیت‌های زیاد.

پس به‌ نظر شما مشکل اصلی دختران در شرایط کنونی فرهنگ‌سازی اشتباه چه در بعد خانوادگی و چه در سطح کلان جامعه است؟

بله. این فرهنگ‌سازی را مقدمه بر آن نگاهی می‌دانم که باید به یک دختر در جامعه‌ امروزی داشته باشیم.

با توجه به اتفاقات ماه‌های گذشته، اخیرا توجه بیشتری به مسائل دختران شده است؛ آیا از نظر شما این اقدامات مناسب بوده است؟

به نظر من چون زاویه دید درستی وجود ندارد، اقداماتی که صورت می‌گیرد، اقدامات مبنایی نیست. باز هم خوشحالیم که توجهاتی می‌شود؛ ولی این اقدامات بیشتر روبنایی و هیجانی و تبلیغاتی است. به همین دلیل آن‌قدر که باید نتیجه مثبت نمی‌دهد.

به‌عنوان بنیان‌گذار یک گروه فرهنگی دخترانه، از ابتدا با چه مشکلات و مسائلی مواجه شدید؟

بهتر است بگویید با چه چالش‌هایی مواجه نبوده‌ایم! چون اصلا این حرکت در آن زمان تعریف نشده بود. به لطف خدا از سال 1384 یک حرکت دخترانه‌ای را آغاز کرده‌ایم که تاکنون در کشور، مثل و مانندی ندارد.

زمانی که به طور معمول دخترخانم‌ها در فعالیت‌های فرهنگی و مذهبی در حاشیه بودند و مثلا اگر دختر خانمی می‌خواست به هیئت برود معمولا یک گوشه‌ای بود که اصلا دیده نمی‌شد، در این شرایط اولین مسئله‌ای که با آن مواجه بودیم، دیدگاهی بود که می‌گفتند برای چه کسی می‌خواهید شروع به فعالیت کنید؟ شاید نباید این واژه‌ها را بگویم. اما به ما می‌گفتند دختران نوجوان دم‌دمی مزاج هستند و جوگیر می‌شوند.

با این وجود، چون با یک تعریف دختران پای کار آمده بودم، می‌گفتم خب این جوگیری در بین پسران هم وجود دارد. همه جا هست. ولی این طرح جامعی نیست که بگویم شخصیت دختر مساوی با مذبذب (دم‌دمی‌مزاج) بودن است.

مسئله دیگر این بود که در آن اتمسفری که ما می‌خواستیم سیر بکنیم، هیچ الگویی وجود نداشت و حساسیت‌ها هم به شدت زیاد بود. متأسفانه فضا برای اینکه ما را هدف بگیرند و برچسب بزنند، بسیار قوی بود. صرفا به خاطر اینکه یک مجموعه‌ دخترانه بودیم. این مسئله خطر جدی بود که خیلی‌ها حاضر نبودند با آبرویشان ریسک کنند. آبرو قطره‌قطره جمع می‌شود. ولی همچون سدی می‌تواند یک دفعه خراب شود.

چالش بعدی این بود که امکانات بسیار محدود و ناچیز بود. از طرفی تا آن زمان هیچ‌گونه نیرو‌سازی در زمینه کاری ما صورت نگرفته بود؛ یعنی اگر دخترخانم‌ها تا قبل از این در زمینه‌های فرهنگی فعالیت می‌کردند، همه کارها را آقایان برایشان انجام می‌دادند. مثلا ما در ابتدا هیچ خانم متخصصی برای صوت نداشتیم یا خانمی که بتواند طراحی دکور بکند. یا مثلا برای برگزاری اردو‌ها گفتیم که از توانایی آقایان استفاده بکنیم، اما دیدیدم مسئله این است که ذهن و فضای آن‌ها مردانه است.

به‌همین‌خاطر شعار ما شد: «اینجا دختران میدان‌دار عرصه فرهنگی‌اند.» با همه این مسائل به لطف خدا و مدد اهل بیت کار را شروع کردیم. کاری که با جدیت بچه‌ها جلو رفت. یعنی تنها چیزی که ما در بچه‌ها ندیدیم دم‌دمی‌مزاجی بود.

اتفاقا همان کارهایی را که می‌گفتند نمی‌توان انجام داد، دختران ما به گونه‌ای رقم زدند که در فضای مردانه‌ کشور هم اتفاق نیفتاده است. مثلا در یک اردو 35 دستگاه اتوبوس هم‌زمان برای حرکت برنامه‌ریزی می‌شود یا برنامه‌ طبیعت‌گردی برگزار می‌شود که 800 نفر با برنامه‌ کوهنوردی همراه می‌شوند.

همین‌طور اردوی برون‌مرزی که بیش از 800 نفر به کشور عراق می‌روند. به همین خاطر است که شعار بچه‌ها این‌چنین شکل گرفته است: «وایساده‌ایم و وای‌خواهیم‌ساد!»(خنده) این را باید مسئولان فرهنگی ببینند که در مواجهه با جامعه بانوان کشور، اگر به نقطه‌ای رسیده‌اند که باید کاری انجام بدهند، با فعالیت در زمینه‌ آقایان بسیار متفاوت است. یعنی باید پای کار بایستند.

نمی‌شود کار را دور زد و به گونه‌ای حلش کرد. وقتی بنده این صلابت و جدیت بچه‌ها را می‌بینم، به نظرم واقعا دست‌اندرکاران فرهنگی، سیاسی‌اجتماعی باید نگاهشان را به مسئله بانوان بازخوانی کنند.

این طیف و جنسی را که خداوند «رحمت» خطابشان می‌کند، نباید صرفا نگاهی عبادی داشته باشیم. نگوییم مثلا خداوند می‌خواسته دختران را خوشحال کند. پس گفته شما رحمت هستید. نه! رحمت‌بودن یعنی اگر نقش خانم‌ها در فضای کنشگری اجتماعی ما دیده شود، رحمت می‌شود.

رحمت یک سیر جاری‌ست. یک برکت جاری است. چیزی که مستدام و مستمر می‌شود. در فضای سیاسی کشورمان اگر نقش بانوان درست دیده شود و دختران جای خودشان را پیدا کنند، جو سیاسی جامعه فضای رحمانانه‌ای می‌شود. جو فرهنگی کشور هم همین‌طور. ولی ما متأسفانه این واژه‌ها را در حد یک توصیه اخلاقی می‌بینیم.

شنیده‌ایم که اگر در خانه‌ای دختر نیست باید نذر و نیاز بکنیم که خدا به اهل خانه دختر دهد؛ درحالی که این روایت‌ها را باید در سطح عام ببینیم. نه با نگاهی بسته. الان در خانه فرهنگ کشور نقش دخترها کجاست؟ آیا جایی دارد؟ آیا جریان دخترانه نقشی ایفا می‌کند، به این معنی که دیده بشود و نفس‌کشیدن دختران در این فضا به‌صورت مؤثر و جدی احساس بشود؟

حالا اگر ببینیم این فضاها خیلی مردانه شده، یعنی از رحمت فاصله گرفته‌ایم. پس شاید این‌جور هم بشود به بعضی از روایت‌ها نگاه کرد که این نگاه، نگاه قشنگی است. ان‌شاءالله که بستری در قوانین ایجاد بشود تا دختر خانم‌ها بتوانند مسیرشان را درست پیدا کنند؛ در این صورت، فضای پربرکت و رحمتی پیدا خواهیم کرد.

با توجه به اقدامات صورت‌گرفته در حوزه دختران در اصفهان، چه خلأهایی در شهر در این زمینه وجود دارد؟

شاید بگوییم فانوسی وجود دارد که هر هفته میزبان هزاروخرده‌ای جمعیت دختران است؛ ولی مگر این رقم چند درصد از کل جمعیت است؟ بنده به‌عنوان کسی که 25 سال با نوجوانان بوده‌ام، معتقدم این‌طور نیست که مسائل به‌عنوان معمای حل‌نشدنی باشد.

اگر با نگاهی کلان به مسئله بنگریم و خودمان را فعال فرهنگی شهر بدانیم، باید همه‌ دختران شهر را دختران خودمان بدانیم. همان دخترانی که در گذر چهارباغ با مدل ناهمگونی ظاهر می‌شوند، محصول فرایند فرهنگی تربیتی هستند که بخش قابل توجهی از آن را متولیان امور طی کرده‌اند. گروه دیگر، دختران معلول شهر هستند که در حاشیه مانده‌اند.

شاید ما در این سال‌ها یک قسمتی از مخاطب را توانستیم پوشش دهیم. اما بخش دیگری مانده است؛ چون اصلا ابزار پوشش‌دهی لازم، با آن چیزی که ما در اختیار داریم متفاوت است. مقدمه و ورودی متفاوتی می‌خواهد.

خب حالا باید بی‌خیال این افراد بشویم و با به‌کار‌بردن بعضی برچسب‌های نامناسب، افراد را رها کنیم؟ برای این طیف چه کرده‌ایم؟ جز این است که صرفا گفتیم از آن‌ها بیزاریم و بگیرید و ستاره‌دارشان کنیم؟ این که کار سلبی است به جای ایجابی؟

یک زمانی جلسه‌ نخبگان با رئیس‌جمهور بود که در آنجا طرحمان را مطرح کردیم. همان‌جا بیان کردم که برای این مسائل طرح‌های حل‌شدنی دارم. ترکیب بازی و آموزش و معنویت چیزی است که برای این مسئله راهگشاست. بازی و نشاطی که از طریق آن با نوجوان ارتباط بگیریم و با معنویت این ارتباط به بخش‌های دیگر منتقل شود.

خب البته این فعالیت‌ها به هزینه‌هایی نیاز دارد که شاید نسبت به برخی ریخت‌و‌پاش‌ها عددی نباشد؛ اما بنده نمی‌توانم آن را تأمین کنم. گروه دیگر دختران بدسرپرست و فراری و کارتن‌خواب شهر هستند. این افراد با پسرها فرق می‌کنند.

چالش‌های آن‌ها نسبت به پسرها بیشتر است. دختری که به هر دلیل از خانه فرار کرده است، کجا را دارد که ارتباط بگیرد و سازماندهی شده باشد؟ رسیدگی به این امور از آرزوهای ماست؛ اما متأسفانه درگیر مسائل سطحی مثل مالیات و مکان و هزینه‌های غیره هستیم.

مسئله دیگری که وجود دارد، استفاده از مکان‌های تفریحی شهر است. طبق آماری که وجود دارد، بیش از نیمی از مکان‌های ورزشی‌تفریحی شهر را بانوان استفاده می‌کنند. این خیلی خوب است.

اینکه بانوان به فکر نشاط و سلامتی خود هستند؛ اما مسئله این است که از فضاهایی که متعلق به مردان است، استفاده می‌کنند. نه مکان‌هایی که مختص به بانوان باشند. نه فضایی که متناسب با بانوان باشد و امنیت‌آفرین باشد برای آن‌ها.

پس در‌واقع ما هیچ کاری نکرده‌ایم در این زمینه. صرفا در میان خلأهای موجود نقطه‌ای بوده‌ایم. نه اینکه در میان کارهای انجام‌شده خلأهایی هم باشد. دست کم باید این نسبت برابر بشود.

براساس آنچه از تجربه نوجوانان فانوسی شنیده شده است، بسیاری از آن‌ها با تحول معنوی مواجه شده‌اند. این تحول در نتیجه‌ چه فرایندی رخ داده است؟

در مسئله تحول که بی‌شک انقلاب قلب‌ها در دست خداست، اگر بنا به توانایی‌های ما باشد اصلا هیچ کاری نمی‌توانیم بکنیم. با این وجود در کنار اینکه همه‌ این برکات از خدا و اهل‌بیت است، اگر اتمسفر مناسبی ایجاد بشود، ناخودآگاه فطرت انسان‌ها شروع به نفس‌کشیدن می‌کند.

وقتی فطرت انسان نفس بکشد، روح او زنده می‌شود. روح انسان که زنده بشود، به حقیقت خودش نگاه می‌کند و گمشده‌اش را پیدا می‌کند. برای ایجاد این اتمسفر مؤلفه معرفت، معنویت، تخلیه هیجان، تکریم و به علاوه مسئولیت لازم است. ما تلاش کرده‌ایم این بستر را طوری طراحی کنیم که وقتی فرد وارد می‌شود، در ابتدا احساس کند که با محبت با او برخورد می‌شود و مورد تکریم قرار می‌گیرد.

خیلی از بچه‌ها وقتی وارد می‌شوند، می‌گویند اینقدر برخورد بچه‌ها خوب بوده که احساس کردیم ما را اشتباه گرفته‌اند. یا مثلا فرد در ابتدا آمده است که اگر تذکری دریافت کرد، شروع به پرخاشگری بکند. اما در مقابل می‌بیند که کسی کفش‌های او را جمع می‌کند و… حالا این به معنای بی‌عیب‌و‌نقص‌بودن بچه‌های فانوس نیست. اما در مقام مقایسه بیان می‌کنیم.

در کنار این تکریم موضوعات به مذاق بچه‌ها خوش می‌آید و با معنویت همراه می‌شود. مجموع این عوامل باعث ایجاد جرقه در بچه‌ها می‌شود و بستری است که هرجا فراهم شود، می‌تواند اثرگذار باشد.

در طول این سال‌ها با توجه به حرکت مؤثر فرهنگی فانوس آیا هیچ حمایتی از جانب ارگان‌ها و سازمان‌های دولتی صورت گرفته است؟

مسئله این است که حرکت ما از نظر حمایت‌هایی که می‌شود، جزو غریب‌ترین حرکت‌هاست. بعد از 18 سال ما هنوز دوره گردانی هستیم که مکان واحدی برای جلسات و انباری برای ابزار و وسایل گروه نداریم. ببینید ما نمی‌گوییم که هیچ حمایتی نبوده است. البته تا 3-4 سال گذشته تقریبا هیچ حمایتی نبوده است.

اما در این سال‌های اخیر نیز نسبت به بستری که وجود دارد، کافی نبوده است. مثلا یک دانشجو به طور معمول با هزینه‌هایی مواجه است که بر فرض مثال می‌شود یک‌میلیون تومان. در مقابل پدر این شخص ماهی 10 هزار تومان به او کمک کند! برخی حمایت‌ها در همین سطح است. به طور مثال در جلسه‌ هفتگی لحظه‌های نابِ ما حدود 1200 نفر شرکت می‌کنند.

برای کمترین پذیرایی از هر نفر دست کم باید 10 هزار تومان هزینه کنیم که نسبت به کل جمعیت می‌شود 12 میلیون تومان. هزینه‌ای که مجموع سالیانه‌اش می‌شود 600 میلیون تومان و این تنها هزینه‌ یکی از جلسات ماست.

ما جلسات کودک داریم، نوجوان داریم، برای متأهلان و تربیت فرزند داریم، جلسات تخصصی و فوق‌تخصصی‌مان هم هست؛ مثل سیرهای مطالعاتی، بحث‌های اعتقادی‌تخصصی و… پس این مبلغ تنها هزینه‌ یکی از جلسات ماست و صرفا هزینه پذیرایی آن این قیمت می‌شود.

بدون احتساب هزینه‌های برگزاری هر جلسه. حالا شاید در سال‌های اخیر مثلا شهرداری بگوید سالانه 50 میلیون تومان کمک می‌کند. خب این مبلغ در برابر هزینه‌هایی است که حداقل آن 5-6 میلیارد در سال است.

در همین اردوی اخیر کربلا، چندین میلیارد هزینه بوده است که حتی ما چند صد میلیونش را هم از جیب خودمان گذاشتیم؛ بعد حالا درگیر مالیات هم بودیم، حساب‌هایمان مسدود بود و نتوانستیم از خدمات بیمه‌ برخی شرکت‌ها استفاده کنیم.

یک زمانی آقای قرائتی من را دیدند و شرح فانوس را برایشان گفتم. در جواب گفتند این کاری که شما می‌کنید اگر دولتی بشود، نیاز به دو وزارت‌خانه دارد. حالا شما حساب کنید هزینه‌های دو وزارت‌خانه چقدر است؟ اصلا ما کجای دنیای عمل بدون جیره‌مواجب داریم؟ ما که چیزی نمی‌خواهیم اما حداقل خیالمان راحت بشود.

من عمله فرهنگی این کشور هستم. عمله‌ای که حقوق و مزایا و بیمه نمی‌خواهم؛ ولی حداقل بیل و کلنگ برسانید که با چنگ و دندان زمین را نکنیم. بنده که ناقابل هستم. ولی 350 نفر کادر فانوس برای دختران این کشور شبانه‌روزی کار می‌کنند. کاری که اگر قرار بود به صورت اداری حساب بکنیم، 68 ساعت در روز کار می‌کردند.

ما در همین دوماه اخیر چندین فعالیت بزرگ داشتیم. اردوی 800 نفره کربلا، طبیعت‌گردی، همایش تخصصی لایک که به چالش‌های ویژه‌ دختران پرداختیم، بزرگ‌ترین جشن خانوادگی گروه را به مناسبت روز دختر در پیش رو داریم و همه این‌ها تنها در دو ماه صورت گرفته است.

هیچ توقعی از جایی نداریم. ولی برای این فعالیت‌های شبانه‌روزی دست کم یک بیل به ما بدهید.. الحمدالله به برکت اهل‌بیت و دغدغه‌هایی که دین برای ما تعریف کرده است، بچه‌هایی تربیت شده‌اند که شب و روزشان را برای هم‌سن‌هایش خرج می‌کند که آسیبی آنان را تهدید نکند.

حرف اصلی ما این است: از ما که گذشت، ولی جوان‌هایی در کف این شهر کار می‌کنند که هرکجای دنیا بود برای خواستنشان دعوا بود. اما این بچه‌ها فقط به امکانات نیاز دارند. یعنی حتی این نگاه هم نیست که در ازای فعالیت‌های بچه‌ها کمکی بشود.

در ماه‌های اخیر هیچ‌گونه قول‌و‌قراری برای تأمین مکان و سایر حمایت‌ها داده نشده است؟

امام علی (ع) می‌فرمایند: «میدان سخن وسیع و میدان عمل محدود است.» از رسیدن قول به عرصه عمل راه طولانی است. حالا شاید عزیزان مسئول هم دلایلی دارند؛ ولی بالاخره اگر بحث فرهنگ را به‌عنوان یک مسئله دیدیم، در یک سطح کلان می‌تواند ستادی باشد که مسائل را از بالا ببیند.

ستادی که هدفش عمل باشد نه صرفا ارتزاق از بیت‌المال. ستادی که واقعا شناسایی بکند و بر اساس آن تصمیم‌گیری‌ها صورت بگیرد. ما خبر داریم که فلان‌مجموعه فرهنگی صرفا با عکس جلسات ما توانسته است فلان مقدار بودجه بگیرد. خب این شخص بیکاری می‌خواهد که هر روز پشت دفتر مسئولان باشد. یک عده می‌گویند چرا اطلاع ندادید؟ من واقعا تعجب می‌کنم خب یک بار هم شما جلو بیایید.

همان‌طور که با وجود این همه نهاد فرهنگی نگفته‌ایم کار فرهنگی‌کردن وظیفه شماست. یک‌بار هم شما پیش‌قدم شوید. این مسئله حمل بر خود‌ستایی نباشد، اما بنده که آدم بی‌عرضه‌ای نیستم. در حوزه‌ فعالیت‌های اشتغال‌زایی با اینکه از کارهای حاشیه‌ای بنده هم هست، برای 60-70 نفر فرصت اشتغال فراهم کرده‌ام.

همین تعداد را اگر پای کار باشم در طول دو سال می‌کنم 6000 نفر. حالا یک بار هم شما جلو بیایید و شناسایی بکنید. اصلا جدای از گروه فرهنگی، هر گروه فرهنگی دیگری را که به طور واقعی فعالیت می‌کند، شناسایی و حمایت بیند. متأسفانه برای زدن این حرف‌ها باید نگران باشیم؛ چراکه گاهی بودجه در شهر وجود دارد؛ ولی در مجموعه‌هایی خرج می‌شود که صرفا عنوان‌دار هستند.

گروه‌هایی که مجموع فعالیتشان در سال به 10 مورد هم نمی‌رسد و صرفا در مناسبت‌هایی همچون محرم که بستری آماده است فعال بوده‌اند. درحالی که مهم این است آن زمانی که بستری وجود ندارد، دست به عمل بزنیم.

یکی از مسائلی که در سیر تربیتی نوجوان در سال‌های اخیر وجود دارد، تعهدگریزی آن‌ها درراستای مسائل است و همین مسئله فعالیت‌های تشکیلاتی را با مشکل مواجه می‌کند. با این وجود یکی از ویژگی‌های شاخص فانوس، وجود تشکیلات منسجم و متعهد است. چطور فانوس توانسته است به این مهم دست پیدا کند؟

در ابتدا که لطف خداوند بوده است. اما یکی مؤلفه‌هایی که تلاش کردیم در نظر بگیریم، بی‌تفاوت‌نبودن نسبت به ارتقای کادرمان است. به همان میزانی که برای مخاطبانمان دغدغه داریم، به فکر ارتقای سطح کیفی معنوی کادر بودیم.

یک بخشی از این ارتقا، جلسات و مطالعات است که خود‌به‌خود در کادر ذائقه ایجاد می‌کند. از طرفی تلاش کردیم شکاف نسلی ایجاد نشود. یعنی یک نسلی که تربیت شدند، دیگران از نسل ابتدایی نکات را دریافت بکنند و این جریان ادامه دارد. این مسئله باعث شده آن ذائقه‌ای که از ابتدا به وجود آمده است، به دیگران منتقل شود.

شاید برخی از مجموعه‌هایی که به هدف خود نمی‌رسند، به این خاطر است که کار را شروع می‌کنند، کادر را هم تشکیل می‌دهند. اما بعد، عمل‌زده می‌شوند. فراموش می‌کنند که برای کسی که می‌خواهند کار کنند، باید سرمایه‌گذاری کنند. هرچقدر کار بزرگ می‌شود، دید تشکیلاتی بچه‌ها، جهت‌گیری‌ها و مهارت‌هایشان نیز باید رشد کند.

همین نگاه در برنامه‌های ما همیشه جاری بوده است؛ مثلا همین امسال که اینقدر هم برنامه‌های مختلف داشتیم، قرار بر این بوده که برنامه‌های عمومی محدودتر شود تا طرح نسوان مهدوی را اجرا کنیم. طرحی که قرار است به‌واسطه‌ آن بچه‌های کادرمان یک جامعه کوچک مهدوی را تشکیل بدهند. آن جامعه‌ای که محوریت آن الفت، اخوت و تعامل است.

درواقع سعی کرده‌ایم بچه‌ها را از این جهت رها نکنیم که اگر تو عامل هستی پس رها باش. اتفاقا تو به‌عنوان کسی که عامل هستی برای ما مهمی و مطالعه و جلسه و گفت‌و‌گوی هدفمند و تجربه‌نگاری و انتقال نکات از کادر قدیم، شامل رشد تو می‌شود.

با توجه به حرکتی که شما در این سال‌ها آغاز کرده‌اید، آیا الگوگیری‌هایی هم از شهرهای دیگر وجود داشته است؟ در همین ابعاد اصفهان پیش می‌رود.

الا ماشاالله. خداراشکر هر هفته، از 3، 4 تا شهر تماس می‌گیرند و در این زمینه صحبت می‌کنیم. آن‌طور که خود گروه‌های فرهنگی می‌گویند، نه اینکه ما بخواهیم مصادره به‌مطلوب بکنیم، الگوگیری‌‌های خوبی صورت گرفته است. حتی ما از کشورهای خلیج‌فارس که اقامت ایرانی‌ها بیشتر است، هم اصرار جدی برای همکاری داشته‌ایم.

با این حال درد ما این است که صدای فانوس به گوش خاورمیانه و اروپا هم رسیده است. اما گاهی مسئولان فرهنگی استان هم اسم فانوس را نشنیده‌اند. همان مسئولی که در مسائل مختلف دختران موضع می‌گیرد که چرا شرایط این‌طور است، اما اسم گروه فرهنگی فانوس حتی به گوشش هم نخورده است.

اما نباید فصل اول زندگی دیگران را باید فصل دهم زندگی خودمان مقایسه بکنیم. آنچه ما به دست آورده‌ایم محصول سال‌ها فعالیت است؛ ولی در بقیه شهرها به‌تازگی صورت گرفته است.

برچسب‌های خبر
دیدگاه‌ها
  1. Avatar photo زهرا گفته :

    سلام استاد خداقوت
    اینجا دختران میدان دار عرصه فرهنگی اند
    گروه فرهنگی فانوس

  2. Avatar photo ه گفته :

    عالى بود ممنون
    اميدوارم به زودى خبرهاى بهترى از سمت مسئولين برسد

دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

5 × 1 =